مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اعمال شب و روز عاشورا

20 مهر 1395 توسط الزهرا (س) نصر

روز عاشورا از جمله وقایع بزرگ تاریخ اسلام است که حتی قبل از رخداد آن بسیاری از معصومین علیهم السلام درباره آن سخن گفته و نسبت به زنده نگه داشتن آن و برپایی عزا توجه داشته و دیگران را نیز به آن دعوت کرده‌اند
برای شب و روز عاشورا اعمالی عبادی در جهت همنوایی با خانواده اهل بیت (ع) و سختی‌هایشان در مسیر احیای اسلام ناب محمدی (ص) سفارش شده است.

1ـ احیاى شب عاشورا؛

در روایتى از رسول خدا(ص) آمده است که «هر کس شب عاشورا را بیدار بماند (و به عبادت بپردازد)، گویا عبادت فرشتگان را انجام داده است…».

2ـ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: در شب عاشورا، چهار رکعت نماز مى‌گذارى و در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و پنجاه مرتبه سوره «توحید» را مى‌خوانى وقتى که در رکعت چهارم سلام نماز را گفتى، ذکر خدا را بسیار بگو و بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) صلوات بفرست و تا مقدارى که ممکن است بر دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) لعنت فرست.

3ـ صد رکعت نماز بجا مى‌آورى، هر دو رکعت با یک سلام، که در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و سه بار سوره «توحید» را مى‌خوانى و پس از پایان این نمازها، هفتاد بار مى‌گویى:

«سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ».

رسول خدا(ص) فرمودند: کسى که این نماز را بخواند وقتى که بمیرد، خداوند قبرش را معطّر و خوشبو مى‌کند و هر روز - تا هنگام دمیدن صور - نورى وارد قبرش مى شود…

ادامه »

 نظر دهید »

توجیهی برای ترک وظیفۀ پیاده‌روی اربعین+پاسخ

03 آذر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

این روزها با نگاهی به اخبار و شبکه های اجتماعی به مطالبی بر می خوریم که شاید لازم باشد اندکی به عمق این مطالب توجه کرد! مطالبی با ظاهری قانع کننده اما باطنی نه چندان مناسب و درست! مثلا ممکن است یک هیئتی از روی دلسوزی بگوید: اگر همه بروند پیاده‌روی اربعین، مجلس اربعین محلۀ خودمان خلوت می‌شود.لذا بعضیها باید ایثار کرده و بمانند که مجالس اربعین در شهر خودمان از رونق نیفتد. که باید در پاسخ آنها گفت:…
به گزارش روضه نیوز ؛ این روزها با نگاهی به اخبار و شبکه های اجتماعی به مطالبی بر می خوریم که شاید لازم باشد اندکی به عمق این مطالب توجه کرد! مطالبی با ظاهری قانع کننده اما باطنی نه چندان مناسب و درست! بر همین اساس برآن شدیم تا به برخی نظرات در خصوص علت نرفتن به زیارت اربعین حسینی پاسخ دهیم.

اما گرچه تردیدی در ضرورت برگزاری برخی جلسات اربعین که در موقعیت‌های خاص قرار دارند نیست، ولی این نباید باعث عدم درک وظیفه برای سایرین باشد.

مثلا ممکن است یک هیئتی از روی دلسوزی بگوید:

اگر همه بروند پیاده‌روی اربعین، مجلس اربعین محلۀ خودمان خلوت می‌شود. لذا بعضیها باید ایثار کرده و بمانند که مجالس اربعین در شهر خودمان از رونق نیفتد.

*پاسخ اول:

مشابه این وضعیت(کم جمعیت شدن اجتماع محلی برای تقویت یک اجتماع سراسری) در سایر احکام دینی مانند نماز جمعه و نماز عید فطر هست. مثلاً روز جمعه همه باید بروند نماز جمعه، و طبیعتاً مساجد سطح شهر خالی می‌ماند. در طول هفته بیش از 30 نماز جماعت در هر کدام از مساجد سطح شهر برگزار میشود، و ظهر جمعه همۀ مساجد تعطیل شده و یک نماز جماعت مشترک به نام نماز جمعه برگزار میشود. عزاداران امام حسین(ع) هم بعد از یک ماه عزاداری، مجالس محلی خودشان را رها کرده و در اربعین مجتمع میشوند.

*پاسخ دوم:

زیارت اربعین وعده‌گاهی است مانند ایام آخر صفر در ایران، که تقریباً تمام هیئات و ذاکرین و سخنرانان به جای شهر خودشان در مشهد الرضا(ع) مجلس دارند. همانطور که در 28 صفر هیچ اشکالی ندارد که مجالس محلی کم رونق باشد، در اربعین هم همینطور است. با این تفاوت که «تجمع مؤمنین در اربعین» یک میعاد جهانی و بین المللی است که بر اساس فرمایش امام حسن عسگری(ع) شکل گرفته و اثر بی‌نظیری در معرفی اسلام ناب به جهان دارد.

*پاسخ سوم:

بستگی دارد خلوت شدن مجالس عزای محلی به چه معنی باشد؟ اگر معنایش این باشد که همه- ازجمله هیئات -به دعوت امام حسن عسکری(ع) برای شرکت در روضۀ سالانۀ خود امام حسین(ع) لبیک گفته، رنج سفر را بر خود هموار کرده، و هیئتشان را به مجلس اختصاصی ارباب برده اند تا آنجا را رونق بیشتر بدهند، نه تنها اشکالی ندارد بلکه خود همین خلوت شدن مجالس محلی، اتفاقاً بیشتر موجب تعظیم یاد حسین(ع) است، چون همه میدانند علتش شرکت در یک مجلس بزرگتر است! این خلوتی حتی موجب ترغیب بیشتر دیگران میشود که از فبض حضور در حماسۀ عظیم پیاده روی اربعین جانمانند. مثلا روز جمعه وقتی در مساجد نماز جماعت نیست، کسی فکر نمی کند که چرا اقبال مردم به مسجد کم شده است.

 نظر دهید »

حسین علیه السلام؛ رمز قیام موعود آخر الزمان(عج) است

15 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

صدای غریب نواز و ظلم ستیز مهدی علیه السلام به گوش جان ها می رسد که «ای اهل عالم! بدانید قطعاً جدّ من حسین علیه السلام را عطشان کشتند!» [على یزدى حایرى، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عج)، على عاشور، بیروت: مؤسسة الأعلمى، 1422ه.ق، ج 2، ص 233]
نمی دانم قصد امام عزیز ما، از این فرمایش چیست! آیا او می خواهد بفرماید من فرزند همانی هستم که برای او در دل غرب، نیویورک، روز حسین علیه السلام می گیرند؛ همان که به ظلم ستیزی و مظلومیت می شناسید همان که پاک بود و عاشق هدایت مردم؛ ولی سیاه دلان آزارش دادند و او را خارجی و خارج از دین، خواندند کسی را که تجسم دین بود و تمام حرکات و گفتارش آموزش دین! شاید منظور مولا از بیان این جمله، قوّت قلب مستضعفان عالم و ایجاد دلهره در قلب مستکبران عالم باشد.
طلبه ای نوپا به خواستگاری دختری رفت عالم زاده؛ وقتی پدر دختر از او پرسید چه باعث شد که تو با این مقام، به خواستگاری دختر من، جرأت یافتی؟! با زیرکی پاسخ داد: از عوامل معرفه شدن اسم، اضافه کردن او به عَلَم است؛ خواستم با اضافه شدن به شما، معرفه شوم. لبخندی بر لبان عالم نقش بست و به خواست او پاسخ مثبت داد.
مردمی که سال ها آرزوی دیدار قبر مولای غریبتان امام حسین علیه السّلام را داشته اید، مردمی که هر چند اهل دین و آیین او نبودید ولی وقتی از خوبی های او شنیدید شیفته ی مرامش شدید بیایید و مردی را ببینید که فرزند اوست؛ مردی که می فرماید من همان حسینم؛ یعنی همان گفتار، کردار، رأفت، شجاعت امام حسین علیه السّلام، در من است

مولای غریب ما برای بسیاری از جهانیان، معرفه نیست؛ برخی حتی اسمی از او نشنیده اند؛ و برخی با نیرنگ و سیاه دلی به ضد وجودش تعریفش کرده؛ پادشاه رحمت را پادشاه وحشت[ر.ک: فیلم پیشگویی های نوسترداموس، محصول 1981] لقب داده اند.
برای همین شاید منظور مولای ما از این جمله همین معرفه شدن باشد. زیرا هر کس به حضرت حسین علیه السلام اضافه شود معرفه خواهد شد.
خیلی ها امام حسین علیه السلام را شناخته، از او حاجت و شفا گرفته اند؛ سلمان حدادی [ر.ک: ماجرای شیعه شدن سلمان حدادی وهابی.]
یادتان هست؟! چگونه مجلس ذکر حسین علیه السلام مولای مخلصِ ما، قلبش را شکست و قطره های پی در پی اشک و جاری شدن آن از ریش بلندش به صراط مستقیم راهش داد؟!
مجال برای نام بردن از انواع مختلف شفا گرفتن جسمانی و روحانی از مولا نیست؛ کافی است به برخی هیئات سری بزنیم و از چند عزادار بپرسیم که از تجربیات خوش خود پس از بردن نام و یاد مولا بگویند.
من همان حسینم!
ظهور پایان بخش جنگ بین حق و باطل است؛ جنگی که شفاف ترین تجسّم آن، در عاشورا رخ داد. امام مهدی علیه السّلام برای معرفی خود از فردی نام می برد که خوبی های او، برای غیر شیعیان نیز، شناخته شده است. حضرت مهدی علیه السّلام پس از ظهور می فرمایند: ای مردم! … هر که بخواهد حسن و حسین را ببینید من همان حسن و حسینم! … [بحار الانوار، ج 53، ص 9]
مردمی که سال ها آرزوی دیدار قبر مولای غریبتان امام حسین علیه السّلام را داشته اید، مردمی که هر چند اهل دین و آیین او نبودید ولی وقتی از خوبی های او شنیدید شیفته ی مرامش شدید بیایید و مردی را ببینید که فرزند اوست؛ مردی که می فرماید من همان حسینم؛ یعنی همان گفتار، کردار، رأفت، شجاعت امام حسین علیه السّلام، در من است.

ادامه »

 نظر دهید »

ردپای شهیدان گمنام در کتاب شهادت

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

در این نوشته می خواهیم درباره شهیدان گمنامی سخن بگوییم که در شهادت مانند سایر شهدا هستند با این تفاوت که نام آنها را نمی دانیم. در اینجا می خواهیم به کمک قرآن درباره کشتگان راه حق سخن بگوییم که نام و نشان آنها برای ما در تاریخ به جای نمانده است.
قرآن و مسأله شهادت
قرآن کریم در آیات خود درباره کشتگان راه خدا و ارزش والای آنها سخن گفته است و شاید از جهت آنکه آنان در لحظه مرگ به دیدار معبود می روند و حقایق عالم را مشاهده می کنند به آنها نام شهید داده شده است. قرآن نام یا ویژگی برخی از کشتگان راه خدا را برده است، مثلا همسر فرعون، مومن آل فرعون، مومن سوره یاسین کسانی هستند که گرچه نام آنها را نبرده است، توضیحاتی درباره سرگذشت آنها بیان فرموده است. در عین حال قرآن درباره شهدای گمنام نیز سخن گفته است.
شهادت شهید مهمتر از نام شهید
از آنجا که قرآن کتاب هدایت است در می یابیم که ذکر نام همه این شهدا هرگز لازم نبوده است و “گمنام بودن” خودش صفتی ستودنی در کتاب الهی می باشد. حتی در مواردی که نام برخی از این شهداء برای ما معلوم است، قرآن از ذکر نامشان خودداری کرده است و این امر می تواند نشانگر این حکمت باشد که شهادت شهید مهمتر از نام شهید است.

ادامه »

 نظر دهید »

تنها شاهراه اصلی به سوی خدا

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

به او گفتم: می دانستی، تنها راه نجات ما یکی است و هر راهی غیر آن، هلاکت را در پی دارد؟ (1)
گفت: چگونه ممکن است؟! مگر نه اینکه راه برای رسیدن به حق، به عدد خلایق است؟! (2) پس چگونه ممکن است راه رسیدن به خداوند، برای تمام انسان ها یکی باشد؟ ما با هم متفاوتیم و هر کداممان منحصر به فردیم؛ نه تنها اثر انگشتمان که خصوصیات ظاهری و باطنیمان نیز، با یکدیگر فرق دارد؛ آیا همین مسأله ثابت نمی کند که راه های متفاوتی برای نجات، وجود دارد؟
- راست می گویی تو شبیه کسی نیستی، حتی دوقلوها هم شبیه یکدیگر نیستند؛ پس مطمئناً این تفاوت، عمل متفاوت را می طلبد؛ ولی آیا هیچ گاه به این فکر کرده ای که چه قدر شبیه دیگرانی! نه تنها تو، بلکه تمام مردم دنیا، شبیه هم هستند و نه تنها همه ی مردم دنیا، که همه ی مردم، در همه ی اعصار شبیه هم بوده اند.
- از چه حرف می زنی؟
- از خصوصیات مشترک انسانی؛ از ضعف ها و استعدادهای مشترکمان؛ آیا به این مسأله معتقدی که اکثر انسان ها برای رسیدن به هدف، عجول هستند (3) و پس از آن که از خداوند چیزی را خواستند و به حاجت نرسیدند، بی تابی می کنند و ناامید می شوند؟! آیا این را در همه ی مردم دنیا ندیده ای که از بخشیدن نعمت هایی که به آن بخشیده شده، بخل می ورزند (4) و معمولاً خودشان را ترجیح می دهند؟! نه تنها مهربانی همدیگر را، بلکه نعمت های خدایشان را نیز فراموش می کنند! (5) آیا حس نمی کنی میل به زیبایی دوستی، جاودانگی، کمال و تلاش برای به دست آوردن آن ها، در تمام انسان ها مشترک است؟!

ادامه »

 نظر دهید »

پاسخ امام زمان علیه السلام به چند شبهه عاشورایی

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

نگرش امام معصوم به عاشورا در زیارت ناحیه مقدسه
پاسخ این سوال به تفصیل در “زیارت ناحیه مقدسه” از زبان امام عصر علیه السلام آمده است. سند این زیارت محکم است و علما و بزرگان شیعه آن را به عنوان یک زیارت مأثور و حدیثی مشهور قلمداد کرده و آن را در کتب معتبر خویش ذکر کرده اند و معلوم است تا زیارتی از امام معصوم نبوده باشد فقیهانی بزرگ همچون شیخ مفید، سید مرتضی، ابن مشهدی و سید بن طاووس و علامه مجلسی آن را نقل نمی کردند.
این مقاله علاوه بر شناساندن گوشه ای از نوع نگاه امام مهدی علیه السلام به جریان عاشورا، می تواند پاسخ اجمالی باشد به کسانی که درکی از عظمت عزای امام حسین علیه السلام ندارند؛ بلکه قیام بر حق ایشان و شهید شدن در راه حق را به دعوای دو عرب با یکدیگر و یا شورشی علیه سلطان زمان خود می شناسند که ثمره اش به هلاکت انداختن عمدی خود و خانواده و یارانش بوده است. این تفکر گریه بر امام حسین علیه السلام را نیز بی فایده و کاری عبث می دانند و قائلند شخصی که قرنها پیش کشته شده عزاداری بر آن یک بدعت و کاری عبث است.
دلیل امام مهدی علیه السلام بر این سوز و گداز و تصویرگری لحظه به لحظه وی از روز عاشورا این بوده که امام حسین علیه السلام با تمام توان و بلکه بیشتر از آن، در راه اخذ رضای الهی و خدمت به خلق چنین به خاک و خون کشیده شده و به همین سبب است که او را معشوق انسانهای پاک ضمیر کرده است. جزئیات تکان دهنده صحنه عاشورا از زبان امام غائب
در زیارت “ناحیه مقدسه” می توان شاهد سلامهای متعدد حضرت مهدی علیه السلام به لحظه لحظه ی صحنه عاشورا بود: ” … سلام بر بدنهای برهنه شده، سلام بر بر خاک افتادگان در بیابانها، سلام به دور افتادگان از وطن ها، سلام بر دفن شدگان بدون کفن، سلام بر سرهای جدا شده از بدن، سلام بر کسی که عهد و پیمانش شکسته شد، پرده حرمتش دریده شد، خونش به ظلم ریخته شد، با خون زخمهایش شستشو داده شد، سلام بر کسی که شاهرگش بریده شد، سلام بر محاسن به خون خضاب شده، بر گونه خاک آلوده و….”
به خوبی روشن است این نوع نگاه که جریان عاشورا را با جزئیات کامل به تصویر می کشد حکایت از عظمت این مصیبت نزد فرد دارد و اندوهی که تا عمق جان او نفوذ کرده است. چنان که در فرازی از این زیارت ایشان خطاب به امام حسین علیه السلام می فرماید: “… اگر در کربلا می بودم در برابر تیزی شمشیرها از تو محافظت می کردم و با جان و تن و مال تو را علیه ستمکاران یاری می دادم و فرزندان را فدای تو می کردم.”
و در ادامه می فرماید: “تاخیر در زمان و مقدرات الهی موجب شد نتوانم با کسانی که با تو خصومت کردند بجنگم اما صبح و شام بر تو مویه می کنم و به جای اشک برای تو خون گریه می کنم از روی حسرت و تاسف و افسوس بر مصیبت هائی که بر تو وارد شد تا جائی که از فرط اندوه مصیبت، غم و غصه و شدت حزن جان سپارم… .”
در فراز پیش روی می توان دریافت که دلیل امام مهدی علیه السلام بر این سوز و گداز و تصویرگری لحظه به لحظه وی از روز عاشورا این بوده که امام حسین علیه السلام با تمام توان و بلکه بیشتر از آن، در راه اخذ رضای الهی و خدمت به خلق چنین به خاک و خون کشیده شده و به همین سبب است که او را معشوق انسانهای پاک ضمیر کرده است. امام مهدی علیه السلام می فرماید: “… شهادت می دهم که تو نماز برپا داشتی و زکات دادی، امر به معروف کردی، از منکر و عداوت نهی نمودی، اطاعت خدا کردی و نافرمانی ننمودی، به خدا و ریسمان او چنگ زدی تا وی را راضی نمودی، از وی در خوف و خشیت بوده نظاره گر او بودی و او را اجابت نمودی، …”

ادامه »

 نظر دهید »

شناخت منافقين

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: ما كُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقينَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله إلّا بِبُغْضِهِمْ عَلِيّا وَوُلْدَهُ عليهم السلام. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله منافقين را جز به سبب دشمنى آنان با على و اولادش نمى شناختيم. در حديث پيامبر آمده است: «يا على! جز مؤمن تو را دوست نمى دارد و جز منافق كسى دشمن تو نمى شود». از اين رو حبّ و بغض نسبت به امام على عليه السلام و فرزندان پاك او يك معيار و شاخص براى شناخت افراد مؤمن و منافق بود. على عليه السلام و اولاد معصوم آن حضرت، تجسّم حق و ايمان بودند. كسانى كه با آنان دشمنى مى ورزيدند، بهره اى از اسلام نداشتند و اگر هم در ميان مؤمنان بودند، حركتى منافقانه داشتند و على رغم اسلام ظاهرى، در دلشان نفاق بود.

 نظر دهید »

عزّت، نه ذلّت

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: أَلا وَإنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِىِّ قَدْ تَرَكَنى بَيْنَ السِّلَّة وَالذِّلَّةِ وَهَيْهاتَ لَهُ ذلِكَ مِنّي، هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: آگاه باشيد كه زنازاده فرزند زنازاده (ابن زياد) مرا بين شمشير آخته و ذلّت مخيّر كرده است. دور باد براى او تسليم شدن از سوى ما، زير بار ذلّت و خوارى رفتن از ما دور است. گر جز به كشتنم نشود دين حق بلند اى تيغ ها بياييد، بر فرق من فرود بر ما گمان بردگىِ زور برده اند اى مرگ! همّتى كه نخواهيم اين قيود ابن زياد كه والى كوفه و گماشته يزيد بود، وقتى سيدالشهدا عليه السلام به سرزمين كربلا رسيد، از آن حضرت خواست كه با يزيد بيعت كند، يا آماده جنگ باشد. امام، راه دوّم را برگزيد و تا آخرين قطره خون جنگيد، ولى زير بار ذلّت حكومت آن فرومايگان ظالم نرفت و اين درسى براى همه امت اسلام بود كه: «مرگ شرافتمندانه، بهتر از زندگى همراه با ذلّت است».

 نظر دهید »

بيعت نكردن با ظالمين

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: مِثْلى لايُبايِعُ لِمِثْلِهِ وَلكِنْ نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَ وَنَنْتَظِرُ وَتَنْتَظِرُونَ أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَيْعَةِ. حديث امام حسين عليه السلام در جواب درخواست بيعت با يزيد فرمود: شخصى مثل من هرگز با كسى مثل او (يزيد) بيعت نمى كند، لكن ما و شما فردا كنيم و ببينيم كه كدام يك از ما به خلافت و بيعت شايسته تر است. والى مدينه، پس از مرگ معاويه، در پى نامه اى كه از يزيد دريافت كرد، مى خواست به زور از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد. سيدالشهدا عليه السلام به عنوان حجت خدا و امام معصوم، خلافت و رهبرى جامعه را حق الهى خود مى دانست و زير بار آن بيعت نرفت و سخنش آن بود كه ديگران بايد با آن حضرت بيعت كنند و او را خليفه پيامبر بدانند، نه آنكه امام، با كسانى همچون يزيد كه غرق در فساد و ظلم و گناه بودند، بيعت كند!

 نظر دهید »

سيره امام عليه ‏السلام با دشمنان

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: خَصْمُكَ الْقَوْمُ يا مُعاوِيَةُ، لكِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شيعتَكَ ما كَفَّنّاهُمْ وَلاصَلَّيْنا عَلَيْهِمْ وَلاقَبَّرْناهُمْ. حديث امام حسـين عليه السلام در جواب معاويه كه گفت حُـجر و اصحابش را كشته و كفن و دفن كرديم مى فرمايد: اى معاويه، مردم دشمن تواند. ولى ما اگر پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نمى كنيم،بر آنان نماز نمى خوانيم و به خاك نمى سپاريم. حجر بن عدى و ياران اودر برابر ظلم هاى معاويه قيام كردند و به دست نيروهاى معاويه دستگير و به فرمان او شهيد شدند. اينكه امام مى فرمايد: ما اگر در نبردى با شما، كسانى را از شما بكشيم، نه بر آنان نماز مى خوانيم و نه آنان را دفن مى كنيم، اشاره به اين دارد كه ما شما را مسلمان نمى دانيم تا حرمتى داشته باشيد و كشته هاى شما چون در مبارزه با حق و جبهه خدايى كشته مى شوند، مثل مشركانند كه به خاك سپرده نمى شوند و نماز بر آنان خوانده نمى شود.

 نظر دهید »

دنـيا و امام

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الدَّيلَمى: كانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام كَثيرا مّا يَتَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشّاعِرِ: يا أَهْلَ لَذّاتِ دُنْيا لابَقاءَ لَها إِنَّ اغْتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقٌ حديث ديلمى گويد: امام حسين عليه السلام بسيار اوقات به اين قول شاعر تمثّل مى جست و آن را مى خواند كه: اى اهـل لذتـهاى ناپايدار دنيا، فريفته شدن به سايه ناپايدار، بى خردى است. اين حقيقت دنياست، كه مثل سايه اى گذران و ناپايدار است و دل بستن به آن، مايه غفلت از سراى جاودان آخرت است.

 نظر دهید »

مصرف اموال ظالمين

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

رَوَى الْمَجْلِسىُّ اَنَّهُ: كانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عليهماالسلام يَأْخُذانِ مِنْ مُعاوِيَةَ الاَْمْوالَ فَلايُنْفِقانِ مِنْ ذلِكَ عَلى أَنْفُسِهِما وَلاعَلى عِيالِهِما ما تَحْمِلُهُ الذُّبابَةُ بِفيها. حديث مجلسى روايت مى كند كه: امام حسن و امام حسين عليهماالسلام اموالى را كه از معاويه مى گرفتند حتى به اندازه آنچه مگس با دهانش مى گيرد براى خود و فرزندان خود خرج نمى كردند. آنچه از بيت المال و ثروتهايى عمومى در اختيار معاويه بود، در واقع متعلّق به امام حق و پيشواى الهى بود و او غاصب خلافت و اموال بود. از اين رو آن دو معصوم آنچه را از معاويه مى گرفتند، در جاى واقعى خود مصرف مى كردند و بى آنكه به مصرف شخصى خود و خانواده شان برسانند، بين مستمندان جامعه تقسيم مى كردند و اين نوعى استيفاى حقوق ضعيفان از ظالمان بود.

 نظر دهید »

رسـيدگى به محرومين

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قَالَ شُعَيبُ بنُ عَبدِالرَّحمنِ الخُزاعى: وُجِدَ عَلى ظَهْرِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىٍّ عليهماالسلاميَوْمَ الطَّفِّ اَثَرٌ، فَسَأَلُوا زَيْنَ الْعابِدينَ عَنْ ذلِكَ. فَقالَ: هذا مِمّا كانَ يَنْقُلُ الْجِرابَ عَلى ظَهْرِهِ اِلى مَنازِلِ الأرامِلِ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ. حديث شعيب بن عبدالرحمن خزاعى گويد: در شانه هاى امام حسين عليه السلام روز عاشورا اثرى (سياهى) ديده شد. از امام زين العابدين عليه السلامپرسيدند، حضرت فرمود: اين اثر حمل مشك غذا به خانه هاى فقراء و يتيمان و محرومين است. پيشوايان دين، غمخوار ملّت و اهل انفاق و ايثار بودند و نسبت به وضع محرومان جامعه بى تفاوت نبودند. انفاق و صدقه پنهانى، از بهترين كارهاى ائمّه بود و كمك رسانى به فقرا را وسيله قرب به خداوند قرار مى دادند. خواسته پروردگار اين است كه متمكّنين و دولتمندان از نعمت هايى كه خداوند به آنان داده است، در راه نيازمندان كمك كنند و اين را يك آزمون الهى به شمار آورند.

 نظر دهید »

نقـش نـگين

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ أَبُوالحَسَن الثانى عليه السلام: كانَ نَقْشُ خاتَمِ الْحُسَيْنِ عليه السلام «إِنَّ اللّه َ بالِغُ أَمْرِهِ». حديث امام رضا عليه السلام مى فرمايد: نقش نگين امام عليه السلام اين جمله بود: «إِنَّ اللّه َ بالِغُ أَمْرِهِ». (خداوند، فرمان خود را به نتيجه و پايان مى رساند). اين نگاه توحيدى، عقيده به قدرت مطلق خداوند را در عالم هستى نشان مى دهد كه هر چه فرمان او باشد، همان مى شود.

 نظر دهید »

غـذاى امام

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن مُوسَى بنِ جَعفَرٍ عليهماالسلام… ثم أُتِىَ بِلَبَنٍ حامِضٍ قَدْ ثَرَدَ، فَقالَ: كُلُوا بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فَإِنَّ هذا طَعامٌ كانَ يُعْجِبُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَليٍّ عليهماالسلام. حديث گروهى در سفر حج، در مدينه خدمت امام كاظم عليه السلامرسيدند… شير ترشى كه تليت شده بود آوردند، فرمود: با نام خداى مهربان بخـوريد كه اين غذايى است كه حضرت امام حسين بن على عليهماالسلام آن را دوست داشت.

 نظر دهید »

مـرگ بـا عـزّت

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام لِلحُرِّ بنِ يَزيد: لَيْسَ شَأْنى شَأْنَ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْياءِ الْحَقِّ… اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟ هَيْهاتَ طاشَ سَهْمُكَ وَ خابَ ظَنُّكَ، لَسْتُ اَخافُ الْمَوْتَ، إِنَّ نَفْسى لَأَكْبَرُ مِنْ ذلِك وَ هِمَّتى لَأَعْلى مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّيْمَ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ وَ هَلْ تَقْدِرُون عَلى اَكْثَرَ مِنْ قَتْلى؟ حديث امام حسين عليه السلام به حرّ فرمود: من آن نيستم كه از مرگ بترسم، هر مرگى در راه رسيدن به عزّت و احياى حق چه آسان است!… آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟ هيهات كه تيرت به خطا رفت و پندارت ناكام ماند، من از مرگ نمى هراسم، روحم برتر و همّتم والاتر از آن است كه از بيم مرگ زير بار ستم بروم، آيا شما به بيشتر از كشتن من توان داريد؟ مرگ اگر مرد است، گو نزد من آى تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ من از او عمرى بگيرم جاودان او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ

 نظر دهید »

جرعه جرعه نوشيدن شير

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنِ الحُسَينِ عليه السلام أَنَّهُ كَرِهَ تَجَـرُّعَ اللَّـبَنِ وَكـانَ يَعُبُّـهُ عَبّـا، وَقـالَ: إِنَّما يَتَجـَّرَعُ أَهْلُ النّـارِ حديث امام حسين عليه السلام جرعه جرعه نوشيدن شير را دوست نداشت و يكباره مى نوشيد و مى فرمود: اهل دوزخ جرعه جرعه مى نوشند.

 نظر دهید »

لبـاس

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

روى زينُ العابدين عليه السلام عَنِ الحُسَينِ عليه السلام: أَنَّهُ كانَ يَشْتَرِى الْكِساءَ الْخَزَّ بِخَمْسينَ دينارا وَإِذا صافَ تَصَدَّقَ بِهِ وَلايَرى بِذلِكَ بَأْسا. حديث امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: امام حسين عليه السلام جامه اى از پوست خز به پنجاه دينار مى خريد و زمانى كه تابستان مى شد آن را صدقه مى داد و اشكالى در آن نمى ديد. دلبستگى نداشتن به مظاهر دنيا نشانه زهد است. حريصان، از مال دنيا نه خود استفاده مى كنند، نه به ديگران چيزى مى دهند. امّا كريمان، هم خود بهره مى برند، هم خيرشان به ديگرى مى رسد. امام حسين عليه السلام لباس گرانبهايى را كه براى زمستان مى خريد و مى پوشيد، وقتى تابستان مى شد و نيازى به آن نبود، آن را به مسكين مى بخشيد و نگه نمى داشت، تا خيرى به ديگران رسانده باشد.

 نظر دهید »

تــرس از خــدا

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ ابنُ شَهر آشُوب: قيلَ لَهُ [الْحُسَيْن عليه السلام] ما اَعْظَمَ خَوْفَكَ مِنْ رَبِّكَ! قالَ: لايَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اِلاّ مَنْ خافَ اللّه َ فىالدُّنْيا. حديث ابن شهر آشوب گويد: به امام حسين عليه السلام گفته شد چقدر از خدايت مى ترسى! فرمود: در قيامت جز كسى كه در دنيا از خدا بترسد در امان نخواهد بود. وضع انسان در آخرت، تابع حالات و اعمال او در دنياست. اعمال نيك و بد انسان در آخرت به صورتِ بهشت و جهنّم تجسّم مى يابد. قيامت، روز حساب و كتاب است و حسابگر هم دقيق است. آنكه از قيامت و حسابرسى آن ترس داشته باشد، كارهاى خويش را صالح مى سازد و از گناه پرهيز مى كند و همين امر، سبب مى شود كه در آخرت، آسوده و خاطر جمع باشد. «آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟»

 نظر دهید »

حـنا گـذاشـتن

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِىٍّ عليهماالسلام: إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام يَخْضِبُ بِالسَّوادِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت حسين بن على عليهماالسلام به رنگ سياه خضاب مى كرد. خضاب، مايه شكوه و جوان ديده شدن شخص مى باشد. بخصوص وقتى پيروان حق، دشمن و بدخواه دارند، به رغم خواسته آن دشمنان بايد خود را آراسته و جوان نشان داد.

 نظر دهید »

عــذر پـذيرى

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قَـالَ الحُسَينُ عليه السلام: لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُذُنِ (و اَوْمى اِلَى اليُمْنى) وَاعْتَذَرَ لى فِى الاُْخْرى، لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: اگر كسى در اين گوش من (اشاره كرد به گوش راست) ناسزا گويد و در گوش ديگرم عذرخواهى كند، پوزش او را از او قبول مى كنم. از نشانه هاى روح بلند، «عذرپذيرى» است. اين صفت، از صفات خداست. هر كه به درگاه خدا به خطاى خويش اعتراف كند و از او عذر و بخشايش بخواهد، خداوند هم عذرخواهى او را مى پذيرد و از گناهانش مى گذرد. صفت «غفّار»، «توّاب»، «عفوّ»، «غفور» همه اشاره به اين نكته دارد و خوب است مؤمنان هم نسبت به هم كينه به دل نگيرند و از خطا و بدى يكديگر درگذرند.

 نظر دهید »

آزادى انـسان

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: وَ لَمْ اَكُنْ استَعْبِدُ رَجُلاً اَعْتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ. حديث حضرت روزى به دستشويى مى رفت كه لقمه اى نان در بيرون ديد. به غلامش سپرد، فرمود تا بعد از آمدن به ايشان بدهد. حضرت بعدا از او خواست و غلام گفت خوردم، حضرت فرمود: تو آزادى، زيرا جدّم فرمود: هر كس لقمه نانى را پيدا كند و پاك كرده بخورد هنوز نان به شكمش نرسيده خدا او را از آتش جهنم رها مى كند. و من هرگز كسى را كه خدا او را از آتش آزاد كرده است، عبد و غلام نمى كنم.

 نظر دهید »

محـبت نام على عليه‏ السلام

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ عَلِىُ بنُ الْحُسَينِ عليه السلام: أَتَيتُ مَروانَ فَقالَ لى: مااسْمُكَ؟ فَقُلت: عَلِىُّ بنُ الْحُسَينِ. فَقالَ: ما اسْمُ أَخيكَ؟ فَقُلتُ: عَلِىٌّ. قالَ: عَلِىٌّ وَ عَلِىٌّ ؟! … ـ قالَ عليه السلام: فَرَجَعتُ اِلى أبى فَأَخبَرتُهُ فَقالَ [الْحُسَينُ عليه السلام]: . . . لَوْ وُلِدَ لى مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لا أُسَمِّىَ اَحَدا مِنْهُمْ إِلاّ عَليّا. حديث امام سجاد عليه السلام فرمود: روزى كه معاويه مروان حكم را بر مدينه گماشت وبراى جوانان قريش حقوقى معين نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسيد: گفتم: على. گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: على. گفت: على و على؟ (پدرت چه قصدى دارد كه نامى جز على بر فرزندانش نمى گذارد؟!.) امام سجاد عليه السلاممى فرمايد: به خانه برگشتم و سخن مروان را براى پدرم بازگو كردم، پدرم فرمود: اگر حتى صدفرزند برايم بود؛ دوستداشتم برهيچ يك نامى جز على ننهم. سياست آل اميّه، «على زدايى» بود. در مقابل، خط مشى اهل بيت عليهم السلام مطرح ساختن نام «على» و فضايل آن حضرت بود. نام امام سجاد، امام رضا و امام هادى نيز «على» بود. نامگذارى فرزندان به اين نام نيك و زيبا، هم دليل علاقه به آن حضرت است، هم مقابله با خط انحرافى دشمنان على عليه السلام است.

 نظر دهید »

حـكم امـام

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن جعيدالهَمْدانى مِمَّن خَرَجَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلامبِكَربَلاء فَقالَ: قُلْتُ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام: جُعِلْتُ فِداكْ بِاَىِّ شَىْ ءٍ تَحْكُمُونَ؟ قالَ عليه السلام: ياجُعَيْدُ نَحْكُمُ بِحُكْمِ آلِ داوُدَ فَإذا عَيَينا عَنْ شَىْ ءٍ تَلَقّانا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ. حديث جعيد همدانى از ياران امام حسين عليه السلام در كربلا مى گويد: به امام حسين عليه السلام گفتم: فدايت شوم، شما با چه چيزى حكم مى كنيد، فرمود: ما به حكم آل داود حكم مى كنيم و وقتى از چيزى عاجز مى شويم روح القدس به ما مى رساند.

 نظر دهید »

حضرت پيامبر صلى‏الله‏ عليه ‏و‏آله و امام حسين عليه‏ السلام

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ راشِدُ بنُ اَبى رُوحِ الاَنصارى: كانَ الْحُسَيْنُ عليه السلام يَجيى ءُ إلى رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهوَهُوَ ساجِدٌ، فَيَتَخَطَّى الصُّفُوفَ حَتّى يَأْتِىَ النَّبِىَّ صلي الله عليه و آلهفَيَرْكَبُ ظَهْرَهُ، فَيَقُومُ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آلهوَقَدْ وَضَعَ يَدَهُ عَلى ظَهْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ يَدَهُ الاُْخْرى عَلى رُكْبَتِهِ حَتّى يَفْرَغَ مِنْ صَلاتِهِ. حديث راشد بن ابى روح انصارى گويد: وقتى كه پيامبر صلي الله عليه و آله در حال سجود بود، حسين عليه السلاماز پشت صفها مى آمد و به پشت پيامبر سوار مى شد و حضرت موقع بلند شدن از مسجد يك دستش را به پشت امام حسين عليه السلام و دست ديگرش را بر زانوى خويش مى گذاشت تا از نمازش فارغ مى شد. علاقه و محبّت پيامبر خدا به حسين بن على عليهماالسلامبسيار بود و هرگز راضى نمى شدكمترين آسيب يا خطرى متوجّه آن فرزند گرامى كه ميوه دلش بود بشود. نمونه ياد شده، گوشه اى از عواطف آن حضرت را نسبت به ابا عبدالله عليه السلام نشان مى دهد.

 نظر دهید »

زنـدگى جـاويـد

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

كانَ دُعـاءُ الْحُسَـيْنِ بْنِ عَلىٍّ عليهماالسلام: اَللّهُمَّ ارْزُقْنىِ الرَّغْـبَةَ فِى الاْخِرَةِ، حَتّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذلِكَ فى قَلْبى بِالزَّهادَةِ مِنّى فىدُنْياىَ، اَللّهُمَّ ارْزُقْنى بَصَرا فىأمْرِ الاْخِرَةِ حَتّى أَطْلُبَ الْحَسَناتِ شَوْقا، وَاَفِرَّ مِنَ السَّيِّئاتِ خَوْفا يارَبِّ. حديث از دعاهاى امام حسين عليه السلام اين بود كه: خدايا! شوق به آخرت عطايم كن تا از بى رغبتيم به دنيا صدق آن را بشناسم. خدايا! چشم بصيرت در امر آخرت روزيم فرما تا با شوق دنبال خوبيها رفته و از گناهان گريزان شوم.

 نظر دهید »

دعا در كنار كعبه

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

كـانَ عليه السلام يُمْسِكُ الرُّكْنَ الاَْسْـوَدَ وَيُناجِى اللّهَ وَيَدْعُـو قـائـلاً: إِلهى أَنْعَمْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى شاكِرا، وَأَبْلَيْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى صابِرا، فَلا أَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْكِ الشُّكْرِ، وَلاأَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ. إِلهى ما يَكُونُ مِنَ الْكَريمِ إِلَّا الْكَرمُ. حديث امام حسين عليه السلام حجرالاءسود كعبه را مى گرفت و با خدا اينگونه نيايش مى كرد: خدايا نعمتم دادى و سپاسگزارم نيافتى و مبتلايم كردى و شكيبايم نيافتى، اى خداى مهربان! نه با ناسپاسى من نعمتت را گرفتى و نه با بى صبرى من بلاى خود را پيوسته فرستادى، پروردگارا! از كريم جز بزرگوارى سر نزند. خداوند، در خدايى خود، كريم و غفّار و مهربان است، ولى ما در بندگى خود قصور و كوتاهى داريم و آنگونه كه شايسته است، شكر و صبر نداريم. او وفا مى كند و ما جفا. او نعمت مى دهد و ما ناسپاسى. او مبتلا مى سازد و ما بى صبرى مى كنيم.

 نظر دهید »

دعاى باران

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الْصَدُوقُ: إنَّهُ[الْحُسَين عليه السلام]كانَ إذا اسْتَسْقى قالَ: أَللّهُمَّ اسْقِنا سَقْيا واسِعَةً وادِعَةً، عامَّةً، نافِعَةً، غَيْرَ ضارَّةٍ، تَعُمُّ بِها حاضِرَنا وَبادينا، وَتَزيدُ بِها في رِزْقِنا وَشُكْرِنا… حديث صدوق (ره) گويد: امام حسين عليه السلام هنگام طلب باران اين دعا را مى خواند: خدايا! براى ما بارانى وسيع و عمومى و نافع و بى ضرر بباران كه شامل همه مردم شهرنشين و باديه نشين شود و بوسيله آن روزى و سپاسگزارى ما را زياد كن.

 نظر دهید »

دعاى قنوت وتر

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

إنَّـهُ[الْحُسَين عليه السلام] كانَ يَقُـولُ في قُـنُوتِ الْوَتْرِ: أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَرى وَلاتُرى وَأَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلى وَإِنَّ إلَيْكَ الرُّجْعى وَإنَّ لَكَ الاْخِرَةُ وَالْأُولى، أَلّلهُمَّ إنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ نَذِلَّ وَنَخْزى. حديث امام حسين عليه السلام در قنوت نماز وتر چنين مى گفت: خدايا! تو مى بينى و ديده نمى شوى و در بلندترين جايگاه ديده بانى هستى، بازگشت همه به سوى تو و آغاز و انجام براى توست، به تو پناه مى بريم از اينكه ذليل و خوار شويم.

 نظر دهید »

جواب سلام

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ اَنَـس: كُنْتُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ جارِيَةٌ فَحَيَّتْهُ بِطاقَةِ رَيْحانٍ، فَقالَ لَها: أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللّه ِ. فَقُلْتُ: جارِيَةٌ تُحَيّيكَ بِطاقَةِ رَيْحانٍ لاخَطَرَ لَها فَتُعْتِقُها؟ قالَ: كَذا أَدَّبَنَا اللّهُ، قالَ اللّهُ تَعالى: «وَإذا حُيّيتُمْ بَتَحِيـَّة ٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوهاحديث وَكانَ أَحْسَنُ مِنْها عِتْقـَها» . حديث انس گويد: نزد امام حسين عليه السلام بودم كه كنيزى با دسته گلى وارد شده و سلام كرد، حضرت فرمود تو در راه خدا آزادى، عرض كردم: او دسته گلى بى مقدار هديه آورد و تو او را آزاد مى كنى؟ فرمود: خدا اينگونه ما را ادب كرده است، خدا مى فرمايد: زمانى كه به شما هديه اى دادند (يا سلام دادند) بهتر از آن هديه كنيد يا مثل آن، و بهتر از آن، آزاديش بود. به همين سبب مستحب است اگر كسى به شما چنين سلام داد: «السلام عليكم»، در جواب بگوييد: «السلام عليكم و رحمة الله».

 نظر دهید »

انفـاق امـام

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

نُقِـلَ عَن الْحُسَيْنِ عليه السلام أَنَّـهُ كانَ يَتَصَـدَّقُ بِالسُّكَّرِ، فَـقيلَ لَهُ فى ذلِكَ، فَقالَ: إنّي أُحِبُّهُ وَقَدْ قالَ اللّهُ تَعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»حديث حديث نقل شده كه امام حسين عليه السلام شِكَر صدقه مى داد، از علت آن پرسيدند، فرمود: چون مـن آن را دوست دارم و خدا مى فرمايد: به نيكى نمى رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد.

 نظر دهید »

امربه معروف ونهى ازمنكر

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى صلي الله عليه و آلهوَأَبىعَلىِ بن أَبىطالِبٍ عليه السلام. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سيره و روش جدّم (رسول اللّه) صلي الله عليه و آله و پـدرم على بن ابى طالب عليه السلام عمل كنم. اين سخن را اباعبدالله عليه السلام درباره قيام خونين خويش فرمود و فلسفه نهضت عاشورا را بيان كرد كه هدف از آن امر به معروف و نهى از منكر، حركت در مسير نورانى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و عمل به شيوه امام على عليه السلام است. قيام كربلا يك نهضت اصلاحى و مبارزه با مفاسد و ظلم بود. اين سخن، پاسخى است به كسانى كه حركت آن حضرت را شورشى بر ضدّ خليفه و ايجاد آشوب و بلوا معرفى مى كردند.

 نظر دهید »

آزاد كردن بنـده

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن اَبى جَعفَرٍ عليه السلام: كانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عليهماالسلام يُعْـتِقانِ عَـنْ عَـلىٍّ عليه السلام . حديث امام باقر عليه السلام فرمود: امام حسن و امام حسين عليهماالسلام از جانب حضرت على عليه السلام بنده آزاد مى كردند. آزاد كردن بنده به نيابت از امام على عليه السلام نيز، كارى خداپسندانه بود كه بدين وسيله هم بردگان آزاد مى شدند، هم ياد نيك از گذشتگان بود.

 نظر دهید »

دادن فــطره

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنِ الحَسَنِ وَ الحُسَينِ عليهماالسلام: إِنَّهُما كانا يُؤَدِّيانِ زَكاةَ الْفِطْرَةِ عَنْ عَـلىٍّ عليه السلام حَتّى مـاتا . حديث امام حسن و حسين عليهماالسلام تا زنده بودند، از طرف حـضرت على عليه السلام زكات فطره پرداخت مى كردند. زكات فطره كه كمك به فقراى جامعه است، ثواب بسيار دارد و كارى خداپسندانه است. گرچه پرداخت زكات فطره (روز عيد فطر) بر كسى كه از دنيا رفته واجب نيست، ولى كار اين دو امام معصوم، نوعى صدقه بود كه هم يادى از پدر بزرگوارشان مى شد، هم ثواب آن به روح امام على عليه السلام مى رسيد، هم آموزشى براى ماست كه با كارهاى نيك و انفاق هاو صدقات خويش، ياد درگذشتگان را گرامى بداريم.

 نظر دهید »

دعـاى صـبح و عصـر

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ سَيِّدُ بنُ طاوُوس: دُعاءٌ لِلحُسَينِ بنِ عَلِىٍّ عليهماالسلام اِذا اَصبَحَ وَ اَمسى: بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، بِسْمِ اللّه ِ وَبِاللّه ِ وَ مِنَ اللّه ِ وَ اِلَى اللّه ِ وَ فى سَبيلِ اللّه ِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّه ِ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّه ِ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْلَمْتُ نَفْسى اِلَيْكَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهى اِلَيْكَ وَ فَوَّضْتُ اَمْرى اِلَيْكَ. اِيّاكَ اَسْأَلُ الْعافِيَةَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ فىِ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ. حديث سيد بن طاووس گويد: دعاى امام حسين عليه السلام در صبح و عصر چنين بود: بنام خداوند بخشنده مهربان، به نام خدا و براى خدا، و از خدا و به سوى خدا، و در راه خدا و بر آيين رسول خداست (سيرمن) و بر خدا توكل كردم و هيچ قدرت و توانى جز بوسيله حق تعالى نيست. بار الها من خود را به تو مى سپارم، و روى خود را به سوى تو مى دارم و كارم را به تو وامى گذارم و رستگارى از هر بدى دنيا و آخرت را تنها از تو مى طلبم. مضمون توحيدى اين دعا، توجه كامل در همه امور به پروردگار متعال است.

 نظر دهید »

حـجّ پـيــاده

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ ابن عَباس: كانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام يَمْشى اِلَى الْحَجِّ وَدابَّـتُـهُ تُـقادُ وَراءَهُ . حديث ابن عباس گويد: امام حسين عليه السلام در حالى كه مركب سواريش را از پشت سرش مى آوردند، پياده به حجّ مى رفت. درباره امام مجتبى عليه السلام هم پياده روى به سوى خانه خدا نقل شده است. اينكه امام با پاى پياده اين مسير طولانى را طى مى كرد، با آنكه مركب و امكانات هم بود، به سبب شوق به زيارت بيت الله و ابراز اشتياق به صاحب خانه بود.

 نظر دهید »

بلند گفتن بسـم اللّه

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عن رسول اللّه صلي الله عليه و آله و عن على والحسن والحسين و… عليهم السلام: أَنَّهُمْ كانُوا يَجْهَرُونَ بِبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فيـما يُجْهَرُ فيهِ بِالْقَـراءَةِ مِنَ الصَّلَواتِ فى اَوَّلِ فاتِحَةِ الْكِتابِ، وَاَوَّلِ السُورَةِ فى كُلِّ رَكْعَةٍ . حديث از حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و امام على و حسن و حسين و… عليهم السلامنقل شده كه: «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» اوّل حمد و سوره را در جايى كه قرائت نماز بلند خوانده مى شود، بلند مى گفتند. جهر و بلند گفتن «بسم الله…» در نماز و مواقع ديگر از مستحبّات است.

 نظر دهید »

دعاى بعد از نماز واجب

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الكَفعَمى: دُعاءُ الحُسَينِ عليه السلام بَعدَ الفَريضَةِ: اَللّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ بِكَلِماتِكَ وَ مَعاقِدَ عَرشِكَ وَ سُكّانِ سَماواتِكَ وَ اَرضِكَ وَ اَنبيائِكَ وَ رُسُلِكَ أَنْ تَستَجيبَ لى، فَقَدْ رَهَقَنى مِنْ أَمرى عُسراً فَأَسألُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَ لى مِن عُسرى يُسراً. حديث كفعمى گويد: دعاى امام حسين عليه السلام بعد از نمازهاى واجب اينگونه بود: خدايا از تو مى خواهم: به حرمت كلماتت و بندهاى عرشت و ساكنان آسمانها و زمينت و پيامبران و رسولانت، مرا اجابت كنى كه كارم به سختى رسيده است، پس از تو مى خواهم بر پيامبر و آلش درود فرستى و سختى در امور مرا به آسانى تبديل گردانى. دعا و نيايش پس از نمازهاى واجب (كه به آن تعقيبات نماز گفته مى شود) مستحب است. مضمون اين دعاى امام حسين عليه السلام روى آوردن به خداى متعال در گشايش و حلّ مشكلات زندگى است، چرا كه خداوند، سرچشمه رحمت و قدرت است و بنده بايد حاجت خود را از معبودش طلب كند.

 نظر دهید »

نمـاز مستـحب

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ عَلِىُ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام لَمّا قيلَ لَهُ ما اَقَلَّ وُلدَ اَبيكَ: اَلعَجَبُ كَيْفَ وُلِدْتُ، كانَ يُصَلّى فِى الْيَـوْمِ وَاللَّـيْلَةِ اَلْفَ رَكْعَـةٍ . حديث امام زين العابدين عليه السلام (در جواب كسى كه گفت: چه قدر اولاد پدر شما كم است) فرمود: تعجب مى كنم چگونه به دنيا آمدم، در حالى كه پدرم (امام حسـين عليه السلام) هر روز و شب هزار ركعت نماز مى خواند. انس به پروردگار و خواندن نمازهاى نافله فراوان، از خصوصيّات پيشوايان حقّ است. هزار ركعت نماز در شبانه روز، از امامان ديگر، از جمله حضرت على عليه السلام هم نقل شده است.

 نظر دهید »

كـثرت عـبادت

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قـالَ ابن الاثير: كانَ الْحُسَينُ عليه السلام فاضِلاً، كَثيرَ الصَّوْمِ، وَ الصَّلاةِ، وَ الْحَجِّ، وَ الْصَّدَقَةِ، وَ اَفْعالِ الْخَيْرِ جَميعُها. حديث ابن اثير گويد: امام حسين عليه السلام شخصى با فضيلت بود كه عبادت روزه، نماز، حج و صدقه دادن و تمامى كارهاى خوب را زياد انجام مى داد. آنچه در اين حديث، از سيره امام حسين عليه السلام آمده، معيار خدادوستى و بندگى خالص و محبّت نسبت به بندگان خداست. روزه بسيار، بنده را به اخلاص مى رساند. نماز، برترين رابطه بنده با پروردگار است. صدقه، ذخيره اى براى روز قيامت است و كار خير، نشانه توفيق الهى است كه شامل حال بنده اى مى شود. چنين اعمالى انسان را نزد خدا و خلق خدا محبوب مى سازد و در دنيا و آخرت او را سربلند مى كند.

 نظر دهید »

زيـارت شـهيد

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن اَبيهِ عليهم السلام: إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ يَزُورُ قَبْرَ الْحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ عليهماالسلام كُلَّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ . حديث امام صـادق عليه السلام به نقل از امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت حسين بن على عليهماالسلام هر شب جمعه به زيارت قبر حضرت حسن بن على عليهماالسلاممى رفت. زيارت قبور مؤمنان، از مستحبّات است. اگر اين زيارت نسبت به قبر يك امام معصوم باشد ثواب بيشترى دارد. زيارت هر هفته امام حسين عليه السلام از قبر برادر شهيدش در بقيع درسى براى ماست تا مزار شهدا و اموات را از ياد نبريم.

 نظر دهید »

كـرامت خـواهر

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

إنَّ الْحُسَيْنَ عليه السلام إذا زارَتْهُ زَيْنَبُ عليهاالسلام يَقُومُ إجْلالاً لَها وَكانَ يُجْلِسُها في مَكانِهِ . حديث وقتى حضرت زينب عليهاالسلام، امام حسين عليه السلام را زيارت مى كرد، امام به احترام او بر مى خاست و در جاى خـودش مى نشاند. زينب كبرى عليهاالسلام را عقيله بنى هاشم مى گفتند و از نظر فهم و ايمان و فضايل اخلاقى بسيار والا بود. از اين رو سيدالشهدا عليه السلام چنين رفتار احترام آميزى با او داشت.

 نظر دهید »

ادب بـرادرى

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنِ البـاقِر عليه السلام: ما تَكَلَّمَ الْحُسَيْنُ عليه السلام بَيْنَ يَدَىِ الْحَسَنِ عليه السلامإِعْظاما لَهُ، وَلاتَكَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ بَيْنَ يَدَىِ الْحُسَيْنِ عليه السلام إِعْـظاما لَهُ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: امام حسين عليه السلام در نزد امام حسن عليه السلامبخاطر احترام او و محمد حنفيه نيز در پيش امام حسين عليه السلامبخاطر احترامش حرف نمى زد. اين ادب و احترام را امام حسين عليه السلام نسبت به برادر بزرگترش امام مجتبى عليه السلام رعايت مى كرد و محمد حنفيّه كه فرزند ديگر امام على عليه السلام و از حسين بن على عليه السلام كوچكتر بود، نسبت به او مراعات مى كرد. رسول خدا صلي الله عليه و آله هم وقتى در جايى حضور داشتند، امام على عليه السلام ساكت بود و به احترام پيامبر خدا حرف نمى زد، مگر آنكه پيامبر خدا چيزى سؤال كند. رعايت اينگونه آداب، نشانه شخصيت انسان و معرفت او نسبت به بزرگان است.

 نظر دهید »

حـريم بـرادر

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن اَبى عَبدِاللّهِ عليه السلام قـالَ: مامَشَى الْحُسَيْنُ عليه السلام بَيْنَ يَدَىِ الْحَسَنِ عليه السلامقَطُّ وَلابَدَرَهُ بِمَنْطِقٍ إِذا اجْتَمَعا تَعْظيما لَهُ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: امام حسين عليه السلام به خاطر رعايت احترام، هيچ وقت جلوى امام حسن عليه السلام راه نرفت و زمانى كه با هم بودند ابتدا به صحبت نكرد. از جلوه هاى احترام گزاردن به كسى آن است كه جلوتر از او راه نرويم و پيش از او شروع به حرف زدن نكنيم. رعايت اين نكته نسبت به پدر و مادر، معلّم و مرّبى، برادر بزرگ تر، افراد سالخورده و بزرگ لازم است. امام حسين عليه السلام نسبت به برادرش امام حسن عليه السلام اين ادب را مراعات مى كرد، با اينكه هر دو امام و حجّت الهى و معصوم بودند و سرور جوانان بهشتى به شمار مى رفتند.

 نظر دهید »

فـرزنـدان پـيامبـر صلى‏الله‏ عليه‏ و‏آله

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَـن عَـلِيٍ عليه السلام أَنَّهُ قـالَ: كانَ الْحَسَنُ فِيحَياةِ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَدْعُوني أَبَاالْحُسَيْنِ وَكانَ الْحُسَيْنُ يَدْعُوني أَبَا الْحَسَنِ، وَيَدْعُوانِ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله أَباهُما، فَلَمّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله دَعَواني بِأبيهِما. حديث على عليه السلام مى فرمود: در طول زندگانى پيامبر صلي الله عليه و آله، حسن مرا ابوالحسين مى خواند و حسين مرا ابوالحسن. و هردو، پيامبر صلي الله عليه و آلهرا پدر مى خواندند، وقتى پيامبر صلي الله عليه و آلهرحلت فرمود، آنان مرا پدر خواندند. وقتى كسى را با كُنيه صدا كنند نه با اسم خاصّ خودش، نشانه احترام نهادن به اوست. امام على عليه السلامهم پدر حسن بود، هم پدر حسين. از اين جهت به آن حضرت «ابوالحَسَنين» هم گفته شده است. تا وقتى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله زنده بود، اين دو عزيز به آن حضرت «پدر» خطاب مى كردند. امّا صدا كردن امام على عليه السلام به اباالحسن يا اباالحسين پس از رحلت پيامبر اتفاق افتاد. اين شيوه، نوعى فرهنگ سازى هم بود، تا مردم امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را كه فرزند دختر پيامبر بودند، فرزند پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهبشناسند.

 نظر دهید »

حـرمـت حـرم

08 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قَـالَ الْحُسَينُ عليه السلام: لاََ?ْ اُقْتَلَ وَاللّهِ بِمَكانِ كَذا أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ أَنْ أُسْتُحِلَّ بِمَكَّةَ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر در چنين مكانى (خارج از مكه) كشته شوم، بهتر از آن است كه با كشتن من حرمت مكه شكسته شود. حفظ احترام اماكن مقدّسه واجب است. مكّه و حرم امن الهى از مقدّس ترين جاهاست و احكام خاصّى دارد. امام حسين عليه السلام وقتى آگاه شد كسانى به دستور يزيد قصد دارند آن حضرت را در مكّه به قتل برسانند، روز هشتم ذى حجّه (روز ترويه) از مكّه خارج شد و به سوى عراق حركت كرد. اين سخن را امام در پاسخ كسانى بيان فرمود كه مى پرسيدند چرا در چنين روزهايى كه مردم از هر جايى به مكّه مى آيند، او مكّه را ترك مى كند؟

 نظر دهید »

مومن آل فرعون در جمع یاران کربلایی سالار شهیدان

06 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

سه شهید صدیق
صدیق از ماده “صدق” و به معنای بسیار راستگو است و صدیق کسی است که به بالاترین وجهی حرفش و عملش با هم تناسب دارد. حضرت ادریس و بانو مریم علیهماالسلام از کسانی هستند که قرآن برایشان نام “صدیق” را به کار برده است. با این حال افراد صدیق دیگری نیز در طول تاریخ وجود داشته اند.
از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است: «صدیقها سه نفرند: علی بن ابی طالب، حبیب نجار و مومن آل فرعون.»(1)
درباره شخصیت و ویژگیهای مولا امیرالمومنین علیه السلام سخن فراوان است که مناسب است در نوشته های دیگر به آن پرداخته شود. حبیب نجار هم همان کسی است که به رسولان ایمان آورد و همانطور که در سوره یاسین آمده، مردم ناباور دوران خود را به ایمان سفارش کرد و در این راه کشته شد. حبیب نجار به مومن صاحب یاسین (یا مومن آل یاسین) نیز شهرت دارد.
سومین نفر از این جمع، مومن آل فرعون است که زندگی او با زندگی جناب زهیر بن قین، از یاران امام حسین علیه السلام در کربلا شباهت دارد.
مومن آل فرعون که بود؟
آیا می دانید که خدا او را از چه چیز محافظت کرد؟ از اینکه در دینش دچار خرابی شود. به عبارت دیگر او با ایمان کامل از دنیا رفت و کارهای فرعونیان هیچ لطمه ای به ایمانش نزد
قرآن نامی از او نبرده است اما فرموده که از آل فرعون بوده ولی به موسی علیه السلام ایمان آورده بود، اما شرایط حکومت فرعون آن قدر رعب آور بوده که او نمی توانست درباره ایمان خودش با مردم سخنی بگوید. در روایات او را با نام “حزقیل” معرفی کرده اند. جالب و مهم آنکه از آل فرعون بوده و از نسل بنی اسرائیل نبوده، با این حال وقتی به حقانیت حضرت موسی علیه السلام پی برد به او ایمان آورد.
او همچنان با ایمان پنهانی خود زندگی می کرد تا اینکه فرعون و هامان و قارون که نمی خواستند به موسی علیه السلام ایمان بیاورند نقشه کشیدند که فرزندان ذکور بنی اسرائیل را بکشند. فرعون گفت: بگذارید موسی را بکشم که دارد در دین شما خرابکاری می کند!
در اینجا بود که او سکوت خود را شکست. گفته های این شخص مومن را قرآن در حدود سه صفحه بازگو کرده است.(2) از این جمله ها ایمان او معلوم شد و دیگر امکان نداشت که ایمان خود را کتمان کند.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

ردپای شهیدان گمنام در کتاب شهادت

05 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

در این نوشته می خواهیم درباره شهیدان گمنامی سخن بگوییم که در شهادت مانند سایر شهدا هستند با این تفاوت که نام آنها را نمی دانیم. در اینجا می خواهیم به کمک قرآن درباره کشتگان راه حق سخن بگوییم که نام و نشان آنها برای ما در تاریخ به جای نمانده است.
قرآن و مسأله شهادت
قرآن کریم در آیات خود درباره کشتگان راه خدا و ارزش والای آنها سخن گفته است و شاید از جهت آنکه آنان در لحظه مرگ به دیدار معبود می روند و حقایق عالم را مشاهده می کنند به آنها نام شهید داده شده است. قرآن نام یا ویژگی برخی از کشتگان راه خدا را برده است، مثلا همسر فرعون، مومن آل فرعون، مومن سوره یاسین کسانی هستند که گرچه نام آنها را نبرده است، توضیحاتی درباره سرگذشت آنها بیان فرموده است. در عین حال قرآن درباره شهدای گمنام نیز سخن گفته است.
شهادت شهید مهمتر از نام شهید
از آنجا که قرآن کتاب هدایت است در می یابیم که ذکر نام همه این شهدا هرگز لازم نبوده است و “گمنام بودن” خودش صفتی ستودنی در کتاب الهی می باشد. حتی در مواردی که نام برخی از این شهداء برای ما معلوم است، قرآن از ذکر نامشان خودداری کرده است و این امر می تواند نشانگر این حکمت باشد که شهادت شهید مهمتر از نام شهید است.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

ریشه یابی انحرافات عصر عاشورا در عصر جاهلیت

04 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

یعنی کشته های ما در جنگ بدر بلند شوند، ببینند که ما با کشنده هاشان چه کار کردیم! پسر پیغمبر را به عنوان خارجی یعنی خروج کننده بر امام عادل -که آن امام عادل، یزیدبن معاویه بود!- معرفی کردند و هر چه دلشان خواست انجام دادند و گفتند و مردم هم باور کردند و ساکت ماندند! باید دید بر سر جامعه اسلامی چه آمده است که اینگونه همه چیز زیر و رو می شود.
قرآن كریم یك اصل كلى دارد و آن این است كه همه چیز به مشیت الهى است، هیچ چیزى در عالم واقع نمى شود مگر به مشیت الهى -2-. اما سوال اینجاست که این مشیت و خواست الهى چه قانون و ضابطه ای دارد؟ مسلما حکمت الهی ایجاب می کند که اراده و مشیت خداوند بی دلیل و گزاف به هیچ امری تعلق نگیرد ولی آیا آن قوانین و ضوابط برای ما قابل فهم است؟ پاسخ این است که بله. خود قرآن در آیاتی دیگر برخی از سنن و قوانین مشیت الهی را توضیح داده است. خداوند متعال در سوره رعد می فرماید: انَّ اللَّهَ لایغَیِّر ما بِقَوْمٍ حَتّى یغَیِّروا ما بِانْفسِهِمْ،-3- یعنی خداوند نعمتى را كه بر قومى عنایت مى فرماید از آنها نمى گیرد مگر آنكه قبلًا مردم خودشان را عوض كرده باشند یعنى خودشان را از قابلیت و صلاحیت این نعمت انداخته باشند، آن وقت است كه خدا نعمتش را سلب مى كند؛ بنابراین اینكه گفته می شود هر چیزى به مشیت الهى است بدین معنی نیست كه “هیچ چیزى شرط هیچ چیزى نیست"! خداوندی كه همه چیز به مشیت و خواست و اراده او محقق میشود، براى عالم، قانون و قاعده قرار داده است. نظام حاکم بر جهان را، نظام اسباب و مسبَّبات و شرط و مشروط قرار داده است.
سرآغاز همه ی این انحرافات، خواص بودند یعنی كسانی كه به خاطر امتیازاتی همانند سبقت در پذیرش اسلام، هجرت قبل از فتح مكه، شركت در جنگ های صدر اسلام مانند بدر و ا حد، قرابت با پیامبر خدا و امثال آن در میان جامعة اسلامی نفوذ داشتند

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

تازیانه گفتمان حسینی بر دلهای خفته خواص جامعه

03 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عجیب است که مخاطب این سخنان فرزندان کسانی هستند که در آن سالهای سخت رسالت، همراه پیامبر ص بودند و در رکاب ایشان بر علیه کفار شمشیر به دست می گرفتند و تا پای جان می جنگیدند. اما هم اکنون، سیوف این جماعت، تشنه به خون فرزند همان پیامبر صلی الله علیه و آله شده است! این تعبیرات تکان دهنده حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام خطاب به لشکریان عمر سعد، نشان دهنده عمق فاجعه ای است که در کمتر از پنجاه سال بر سر امت اسلامی آمده است. امتی که در آن، حقیقت دین تحریف شده و از اسلام جز پوستینی باقی نمانده است. جاهلیتی نو و به مراتب خطرناک تر از جاهلیت زمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرتاسر جامعه را فرا گرفته است و خطرناک تر به این دلیل که در زیر نقاب دینداری ظهور نموده است. در بخش اول مقاله تلاش نمودیم با ارائه یک سیر کلی از تحولات و انحرافات بعد از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله به ریشه یابی این فاجعه و بلای سهمگین بپردازیم. در این بخش، برآنیم تا با کنکاش و بررسی گسترده تر شواهد تاریخی و روایات، پرده از علل اصلی انحراف جامعه اسلامی در عصر امام حسین علیه السلام برداریم.
جریانی را كه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به وجود آورده بود قهراً روحی و حقیقتی داشت و در عین
شما بودید كه جامعه را به اینجا کشاندید! شما باید در مقابل معاویه می ایستادید!. نهایت امر این بود که شما را می کشت! وقتی که پای اسلام در میان است باید ایستاد و مقاومت کرد به خصوص اگر چشم مردم هم به شما باشد و در جامعه پیرامونی خود اسم و رسم و اعتبار و نفوذی داشته باشید.
اینكه دارای روحی و حقیقتی و باطنی بود، ظاهری و شعارهایی و پوسته ای هم داشت؛ هم هسته و باطن داشت و هم پوسته و ظاهر. تاریخ و طبیعت و تجربه ی بشری نشان می دهد كه هرگاه یك جریان صحیح و مفید و خدمتگزاری برای بشر به وجود می آید وقتی دشمن می بیند از مواجهه و رو در روی آن قرار گرفتن نتیجه ای نمی برد به فكر این می افتد كه به آن ملحق بشود و خودش را در همان جریان قرار بدهد. ولی در این جریان، پوسته را حفظ می كند و هسته را كه در درون قرار دارد، خالی می كند و می خورد؛ ظاهر را نگه می دارد و باطن را تغییر می دهد به طوری كه اكثریت قریب به اتفاق مردم احساس نمی كنند كه آن حقیقت از دستشان رفته است چون پوسته و ظاهر آن محفوظ است. ولی پوسته را هسته نگه می دارد، حیات پوست به هسته ی آن است و ظاهر را باطن نگه می دارد لذا پس از آنکه باطن و هسته آن حقیقت به کلی از بین رفت، ظاهر و پوسته، مدتی دوام می آورد ولی بعد از مدتی ظاهر هم خود به خود از میان می رود.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

عنصر شهادت طلبی در کربلا

02 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

علّامه سیّد محسن امین نیز در جلد اوّل أعیان الشیعة، نزدیك به بیست دلیل آورده كه امام حسین علیه السلام گمان مى كرده و در برخى مراحل، یقین داشته است كه به شهادت مى رسد. همچنین آیة اللّه استادى در كتاب بررسى قسمتى از كتاب “شهید جاوید” كه بعد از آن، در كتاب “سرگذشت كتاب شهید جاوید” منتشر شد، بیست دلیل براى این موضوع آورده است. آیة اللّه لطف اللّه صافى گلپایگانى نیز در كتاب “شهید آگاه"، 33 دلیل براى نظریّه شهادت طلبى، ارائه كرده است. [1]
گرچه تا کنون، چندین تفسیر از «شهادت طلبی» امام حسین علیه السلام ارائه شده است؛ اما همه در این مشترکند که امام حسین علیه السلام به کربلا آمد تا شهید شود و از اینجا به بعد است که درباره انگیزه حضرت از این شهادتِ اختیاری بحث می شود. شهادت تكلیفى، شهادت فِدْیه اى، شهادت سیاسى و شهادت اسطوره اى چهار رویکرد در پاسخ به این سوال است.
اما قراین و شواهدی وجود دارد که نشان می دهد امام حسین علیه السلام گرچه می دانست که نهایتا در کربلا به شهادت خواهد رسید؛ اما هدف او از حرکت به سمت کوفه رسیدن به شهادت رسیدن و یا همان شهادت طلبی نبوده است.
شهادت یا همان مرگ عزتمندانه گزینه ای بود که در کنار پذیرش زندگی ذلیلانه به حضرت پیشنهاد کردند و ایشان بی درنگ شهادت را پذیرفت و به فیض آن نائل شد. این شواهد و قراین عبارتند از:
1. سخن خود امام حسین علیه السلام در روز عاشورا که فرمود: ألا وَ إنَّ الدَّعِىَّ ابنَ الدَّعِىِّ قَد رَكَزَ بَینَ اثْنَتَین: بَینَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، وَ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّة [2]
هان! بى نَسَبِ پسر بى نَسَب، مرا میان دو چیز قرار داده است: شمشیر و خوارى. خوارى از ما دور است.
سیدالشهداء علیه السلام هرگز نیامده است که به عشق شهادت خود و یارانش را هدف تیغ و تیر دشمن قرار دهد تا بهشت نصیب شود. او از مدینه به مکه و از مکه به سوی کوفه در حرکت است برای انجام وظیفه امامت خود و اکنون رسیده است به کوفه ای که مردم فراوانی از او خواسته اند به آنجا برود
2. اگر امام حسین علیه السلام به واقع آمده بود که به هر شکل ممکن به شهادت برسد دیگر معنا نداشت که از دشمن بخواهد او را رها کرده و اجازه دهد او و همراهانش به مدینه بازگردند. این جمله و مشابه آن بارها از امام حسین علیه السلام نقل شده است که اگر از دعوت من پشیمان شده اید و دیگر طالب من نیستند پس به من اجازه دهید به همانجایی برگردم که از آن آمده ام: إن … كنتم لِمَقدَمی كارِهینَ انصَرَفت عَنكم إلَى المَكانِ الَّذی أقبَلت مِنه إلَیكم
«اگر از آمدن من ناخرسندید، به همان جایى باز مى گردم كه پیش از حركت به سوى شما بودم.» [3]

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

معجزه های اشک در عزای امام حسین(علیه السلام) !

02 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

نکته اول: در رکاب امام حسین علیه السلام بودن تا همیشه تاریخ باقی است
معاویه در نیمه ماه رجب مرد و پس از او مردم با فرزندش یزید بیعت کردند.[1] در همان آغاز یزید، به ولید بن عتبه والی مدینه نامه ای نوشت و به او دستور داد از همه بیعت بگیرد و این کار را هم از امام حسین علیه السلام آغاز کند.[2] پس از رسیدن نامه، ولید شبانه در پی امام علیه السلام فرستاد [3] و ایشان هم آمدند.
نتیجه این شد که امام علیه السلام با گفتن این جمله: «نَحن أهل بَیتِ النُّبُوَّةِ و مَعدِن الرِّسالَةِ، و یَزید فاسِقٌ، شارِب الخَمرِ، و قاتِل النَّفسِ، و مثلی لا یُبایِع لِمِثلِه » [4] ما، خاندان نبوّت و معدن رسالتیم و یزید، مردى فاسق، مى گسار و آدمكش است و شخصى مانند من، با كسى مانند یزید، بیعت نمى كند؛ از پذیرش بیعت با یزید خودداری کرد.
وقتی خبر به یزید رسید بسیار عصبانی شد و در نامه ای دستور داد تا ولید، بیعتی دوباره از مردم مدینه بگیرد اما این بار محکم تر از گذشته و هنگام ارسال جواب نامه نیز سر حسین بن علی علیهما السلام را هم ضمیمه آن کند.[5]
ای پسر شبیب! اگر بر حسین علیه السلام اشک ریختی به شکلی که اشکت بر گونه هایت جاری شود خداوند تمام گناهان تو را می بخشد کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد
در چنین فضای ملتهبی امام علیه السلام قصد کرد از مدینه هجرت کند. پیش از حرکت نامه ای به برادرش محمد معروف به حنفیه نوشتند که سندی شد ماندگار در تاریخ تا همگان بدانند که چرا حسین بن علی علیهما السلام این حرکت را آغاز کرد. در آن نامه آمده است:
إنَّما خَرَجت لِطَلَبِ النَّجاحِ وَ الصَّلاحِ فی امَّةِ جَدّی محَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، ارید أن آمرَ بِالمَعروفِ و أنهى عَنِ المنكَرِ، و أسیرَ بِسیرَةِ جَدّی محَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، و سیرَةِ أبی عَلِیِّ بنِ أبی طالِب . [6]
براى تحقّق رستگارى و صلاح امّت جدّم پیامبر صلى الله علیه و آله، قیام نمودم. مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر نمایم و به روش جدّم محمّد صلى الله علیه و آله و پدرم على بن ابى طالب علیه السلام، رفتار كنم .
از این جملات مهم روشن می شود که از مهمترین اهداف امام علیه السلام در این حرکت باشکوه و با برکت امر به معروف و نهی از منکر بود.
بر این اساس تا همیشه تاریخ هر کس که در راه تحقق آرمان امام حسین علیه السلام گام بردارد؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر کند؛ اگر در جامعه اسلامی انحرافی از مسیر قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام دید برای احیای فرهنگ اسلام ناب و اصلاح امت اقدام کند بی تردید از یاران کربلایی حضرت خواهد بود؛ چرا که آنها برای همین هدف حرکت کردند و به شهادت رسیدند.

ادامه »

 نظر دهید »

رمز و راز مصیبت کربلا

02 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

در طول تاریخ، فجایع و مصیبت های فراوانی اتفاق افتاده و هم اکنون نیز در حال رخ دادن است. چه بسیارند جنگ های بزرگی که در آن هزاران و بلکه میلیون ها نفر از مرد و زن و پیر و جوان و طفل و کودک، کشته شدند. چه فراوانند ظلمها و جنایات فضاحت باری که لکه ننگ آن برای همیشه بر جبین تاریخ بشریت باقی خواهد ماند. اما در این میان عظیمترین و هولناکترین فاجعه ای که تا قیام قیامت هم بی مانند خواهد ماند، واقعه کربلاست. لذا جای این سوال باقی است که چرا از میان این همه وقایع تلخ تاریخی، این تنها عاشوراست که به عنوان سخت ترین و مصیبت بارترین واقعه مطرح می شود با اینکه به حسب ظاهر در مقایسه با دیگر فجایع تاریخی، هم تعداد کشته های این رخداد کمتر بوده است و هم اینکه کم نبوده اند کسانی که در راه دفاع از ارزش ها و آزادی و حریم وطن خود، خالصانه به کارزار جنگ رفتند و مظلومانه کشته شدند؟!
نقش یک آموزه کلیدی در اسلام
آنچه در کربلا اتفاق افتاد، بسیار فراتر از مصیبت یک شخصی بود که در مقابل دیدگانش، باوفاترین یاران و نزدیکترین اصحاب و فرزندان و جگرگوشه ها و حتی طفل شیرخوارش را به شهادت رساندند. مصیبت، مصیبت امامی است که باید برای هدایت امت از گمراهی جهالت و تحیر ضلالت، دار و ندار خود را به قربانگاه ببرد
در پاسخ به این سوال، دلایل متعددی ارائه شده ولی به نظر نگارنده آنچه که باعث شده است نهضت عاشورا، تبدیل به بی نظیرین واقعه تاریخی شود، مسئله و جایگاه “امامت” در این قیام است و همین امر هم سبب تفاوت ماهوی این واقعه با بسیاری از حوادث به ظاهر هولناک تر و فجیع تر شده است.
بر اساس آموزه های اسلامی، ملاک ارزش گذاری رفتارهای انسانی تنها حسن فعلی عمل نیست. اینگونه نیست که عمل صالح، عملی باشد که تنها حجم و شکل خیره کننده ای داشته باشد بلکه حسن فاعلی و نیت انجام دهنده آن هم نقش تعیین کننده در فضیلت و برتری یک عمل دارد. به همین دلیل است که به خاطر یک اطعام دادن به ظاهر ساده و محدود، آیه ای از قرآن در تمجید و تحسین اهل بیت علیهم السلام نازل می شود.٠1٠ این انفاق گرچه حجم اجتماعی کوچکی داشت ولی در چنان حدّی از اخلاص بود كه در ملكوت اعلى انعكاس یافته و عكس العمل تمجید و تحسین به وجود آورد.
در میان همه ضربات شمشیری که رزمندگان صدر اسلام در جنگ ها زدند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تنها در مورد یک ضربه شمشیر فرمود که از عبادت همه جنیان و انسیان با ارزش تر است. «ضربة علیّ یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین» . ٠2٠مقدار و شكل این ضربه با ضربات شمشیر دیگران تفاوتی نداشت. اما چرا این ضربه برتری پیدا كرد؟ دلیل ارزش آن، این است که این ضربه برخواسته از وجودی بود که در اعلی مراتب معنویت، خلوص و قداست قرار داشت لذا حتی اثر دنیوی که بر این ضربه مترتب می شود، اثری متمایز و منحصر به فرد است.
بنابراین تنها راه شناخت عمق فاجعه و مصیبت اهل بیت علیهم السلام در واقعه عاشورا، شناخت منشا پاک ترین و مقدس ترین نیت ها یعنی وجود مقدس امام است. آنچه در کربلا اتفاق افتاد، بسیار فراتر از مصیبت یک شخصی بود که در مقابل دیدگانش، باوفاترین یاران و نزدیکترین اصحاب و فرزندان و جگرگوشه ها و حتی طفل شیرخوارش را به شهادت رساندند. مصیبت، مصیبت امامی است که باید برای هدایت امت از گمراهی جهالت و تحیر ضلالت، دار و ندار خود را به قربانگاه ببرد.

ادامه »

 نظر دهید »

امامی که در گودال قتلگاه هم از جهنّمیان دستگیری کرد

02 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

مصیبت سالار شهیدان امام حسین علیه السلام در کربلا به اندازه ای بزرگ بود که نه تنها برای اهل زمین بلکه برای هر موجود آسمانی هم به غایت سخت و گران آمد. «و َجَلَّتْ وَ عَظمَتْ مصیبَتكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ»1 و طبق بیان نورانی امام حسن علیه السلام هیچ مصیبتی همانند مصیبت روز عاشورا نیست و نخواهد بود.2 همچنانکه در مقاله پیشین گذشت، دلیل اساسی عظمت بی نظیر مصیبت عاشورا این است که عرصه کربلا، عرصه ای بود که برای امتحان حجت الهی، بنا شده بود. بنابراین، مقدار ظرفیت درک این مصیبت عظیم، بستگی به میزان سعه وجودی هر شخص در شناخت امام دارد.
اسطوره وفا و ادب و معرفت به مقام امامت
آنکه ظرف وجودی اش در شناخت امام وسیع تر است، مصیبت بر او سختتر و گرانتر خواهد بود. شاهد این کلام هم ماجرای خبردار شدن حضرت ام البنین علیهاالسلام از واقعه کربلاست. هنگامی که کاروان کربلا به مدینه بازگشت، یک سخنگو معیّن کردند که جواب مردم را بدهد. این سخنگو ظاهراً نشسته بود و مردم به او مراجعه می کردند. یکی می پرسید، برادر من در کربلا بود، سرنوشتش چه شد. دیگری می آمد و می گفت پدر من در کربلا بود. اما ناگهان این سخنگو دست و پای خود را گم می کند. چرا؟ چون می بیند مادر عباس بن علی علیهماالسلام در حال آمدن است. خانم آمد و مثل کوهی با وقار ایستاد. فرمود: در کربلا چه خبر؟ این سخنگو گفت که خانم! بعضی از فرزندانتان شهید شدند! دوباره سوال کرد: در کربلا چه خبر؟ جوابِ مشابه آن را شنید. حضرت ام البنین علیهاالسلام با غضب به آن سخنگو فرمود: «قَد قَطَعتَ میاةَ قَلبی»، رگ قلبم را پاره کردی. گفت: خانم چه کار کردم؟ چه سوء ادبی از من سر زد؟! فرمود: تو خبر اصلی را به من نمی دهی؛ «اَولادی و مَن تَحتَ الخَضراء کلّهم فِداءً لِأبی عبدالله»، تمام این ها که زیر آسمانند، فِدای ابی عبدالله بشوند. «أخبِرنی عَنِ الح سَین»، از مولایم حسین به من خبر بده! 3
یکی از عجیب ترین و زیباترین جنبه های سیره پیامبر صلی الله علیه و آله، دلسوزی و محبّت و عطوفت ایشان نسبت به هدایت مردم بود به گونه ای که یکی از منزلگاه های سیر و سلوک رسول اکرم صلی الله علیه و آله این بود که بر اندوه ها و غمها و غصه های ناشی از گمراهی امت خود صبر کنند
شخصیتی چون قمر بنی هاشم علیه السلام که مجسمه معرفت و ادب و وفا نسبت به امام زمان خود بود، تربیت یافته دامان چنین مادری بود. لذا برای اینکه بتوان گوشه ای از صحنه های عاشقانه ی غوغای نینوا را درک کرد، باید دید امام چه شأن و جایگاهی در عالم وجود دارد.

ادامه »

 نظر دهید »

مدح قرآن در مقام عباس بن علی علیهماالسلام

01 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر

انبیاء الهی و نیز ائمه اطهار علیهم السلام کسانی هستند که نسبت به معصوم بودنشان شکی نداریم. رفتار و گفتار آنها با یکدیگر تناقضی ندارد و شناخت و پیروی از آنها راهگشای سعادت ما در دنیا و آخرت است؛ اما برخی دیگر از دوستان خدا نیز هستند که دلیلی بر معصومیتشان نداریم اما توجه و اتصال با آنها نیز نجاتبخش و راهگشای ما به راه خداست. حضرت عباس علیه السلام یک فردی شاخص از این مجموعه است که به این مناسبت قدری درباره ایشان و سایر بزرگان غیر معصوم به سخن می نشینیم. در نهایت می خواهیم درباره شفاعت کردن ایشان و شرایط آن و به طور ویژه درباره حضرت عباس علیه السلام سخن بگوییم.
قرآن، عهده دار معرفی انسانها بزرگ
با تلاوت و ایمان به قرآن، دید ما نسبت به جهان و مردم تغییر می کند؛ مثلاً برخی از افرادی که به نظر مردم بزرگ می آیند در چشم ما حقیر می شوند و برخی دیگر در نظرمان اعتبار و اهمیت می یابند. شخصیتهایی که قرآن به تمجیدشان می پردازد، گاه فقیرند و گاه دارا؛ گاه مشهورند و گاه گمنام اما نقطه مشترک همه آنها ایمان و عمل صالح است.
اگر درباره حضرت عباس علیه السلام هیچ روایتی از معصومین علیهم السلام نیز به دست ما نرسیده بود، مدایح کلی قرآنی برای ما کافی بود که او را ستوده ای در اوج بدانیم؛ چرا که او در راه خدا مهاجرت و جهاد کرد و کشته شد و با وجود اینکه همه راه ها برای کناره گیری از امام حسین علیه السلام برای او مهیا بود، هیچگاه آن حضرت را تنها نگذاشت
انبیاء الهی در نقطه اوج این بزرگان قرار دارند که قرآن کریم اهمیت ویژه ای به معرفی آنها داده است؛ بجز آن، قرآن کریم درباره خوبان دیگری نیز سخن گفته است: لقمان حکیم، اصحاب کهف، دو مرد خداترسی که بنی اسرائیلیان را به داخل شدن در شهر و گوش به فرمانی موسی علیه السلام دعوت می کردند، مومن آل فرعون، مومن سوره یاسین، همسر فرعون، مادر مریم علیهاالسلام، همسر موسی علیه السلام، عاقلی در اصحاب القریة، ساحران فرعون که مومن شدند، حواریون حضرت عیسی علیه السلام، همسر ابراهیم علیه السلام، ذوالقرنین، طالوت و …
بجز آن، عده ای را هم خدا به صورت کلی معرفی کرده است، مثل نجات یافتگان قوم صالح، هود، نوح و لوط، نهی از منکر کنندگان در قوم یهود، خداجویانی که همراه پیامبران می جنگیدند، کسانی که دوست دارند پاکیزگی یابند، کسانی که بخاطر ایمانشان زنده زنده سوزانده شدند، آنانکه اموالشان را در راه خدا می دهند، عالمانی که برای عدالت اجتماعی به پا می خیزند، آنانکه در حالت دور بودن از پیامبران، خدا و پیامبران او را یاری می کنند؛ آنانکه در راه خدا مهاجرت و جهاد می کنند؛ آنانکه در راه خدا کشته می شوند؛ آنانکه خدا به آنها نعمت داده است؛ آنانکه خشم را فرومی خورند و مردم را می بخشند و احسان می کنند، آنانکه ایمان می آورند و دلشان با یاد خدا مطمئن می گردد.

ادامه »

 نظر دهید »

و ای کاش این فقط یک قصه بود ...

27 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

گاهی می شود اتفاقی آرام آرام در زندگی آدمی رخ می­ دهد

اتفاقی که اگر آرام آرام رخ نمی داد ، هیچ کس باورش نمی کرد .

اتفاقی که همه نگاهش می کنند، دوست ندارند واقعیت داشته باشد ولی دارد.

چه بسا خود آدم هم دستی در آن داشته باشد…

آن چه در عاشورای سال شصت و یک در کربلا اتفاق افتاد هم از این دست است.

ماجرایی که ریشه اش در جاهلیت اعراب جزیرة العرب بود و بعثت پیامبرِ آخرین آن ها

و عدم توان مردم در انکار پیامبر و اسلام و خلافت و کشورگشایی ها

و اخلاص علی و شجاعت علی و عدل علی و خلافت علی

و نامردی نامردان و مردی مردان و خواست خدا و تمکین حسین ولیِ خدا.

این اتفاق باعث شد آخرین پسر دختر یک پیامبر از شرق تا غرب عالم جسمش بر پهنه ­ی خاک بیفتد

و بشود آنچه نباید.

انگار همه ­ی دنیا خواب نما شده بودند.

خون نواده ­ی رسول خدا که زمین ریخت ، کم کم خواب از سرِ عالم و آدم پرید.

هرکه از خواب بیدار می­ شد یا دیوانه می­ شد یا فدایی یا فراری .

عجب دنیایی­ست .

به هر حال ماجرای کربلا بیشتر به یک قصه شبیه است .

قصه ­ای که واقعی­ ست اما باورکردنی نیست.

و ای کاش این فقط یک قصه بود …

روایتی کوتاه از کتاب ” قصه کربلا “

 نظر دهید »

نقش مکتب جبرگرایی در کربلا

27 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

بنابه گفته ابى هلال عسكرى، معاویة بن ابى سفیان مبتكر جبر بود. ابن ابى الحدید نیز مى‎گوید: معاویه آشكارا به جبر و ارجا (پیروى از مرجئه) تظاهر مى‎كرد.(1)

از این رو درباره بیعت با یزید اظهار مى‎داشت: «و ان امر یزید قضا من القضا و لیس للعباد الخیره من امرهم(2)؛ همانا خلافت یزید از مقدرات الهى است و مردم را در تقدیرات الهى؛ اختیارى نیست.»

كعب الاحبار یهودى مسلمان‎نما نیز مى‎گفت: «حكومت هرگز به بنى هاشم نخواهد رسید.» عبدالله بن عمر هم كه در این راستا قرار گرفته بود، اظهار مى‎كرد: “فاذا رایت الهاشمى قد ملك فقد ذهب الزمان(3)؛ آنگاه كه ببینى فردى از هاشمیان به حكومت دست یابد، دنیا به پایان خواهد رسید."(4)

و بدین ترتیب حكومت یزید بن معاویه را از مقدرات الهى تبلیغ كردند و مكتب جبر را به عنوان پشتوانه مذهبى آن به رسمیت شناختند.

بر اساس جبرگرایى، انسانها در كارهایى كه انجام مى‎دهند، فاقد اختیارند، این خداست كه ملك را به كسى كه بخواهد مى‎دهد و از كسى كه بخواهد مى‎گیرد، یكى را ذلیل و دیگرى را عزیز مى‎شمارد و آن كه بر قدرت مسلط شده، حق است و خواست خدا و آن كه مرووس و مظلوم است، محكوم است و خواست خدا چنین بوده، نه ظالم در ظلمش مقصر است و مختار و نه عدالت عادل از روى اختیار است، آنچه خداوند مقدر نموده و از كانال قضا و قدر گذشته، حتمى است و انسانها به ناچار فرمانبرند!

و متاسفانه این بنیان كژ، دیوارهاى كجترى بر آن بنا شد و همچنان این خط انحرافى بر اكثریت جوامع اسلامى سنى مذهب حاكم است و این همان مبنایى است كه ابوالحسن اشعرى مبانى اعتقادى خویش را بر آن بنا گذاشته است.

این تفكر انحرافى، دستاویزى قرار گرفت تا زمینه جنایت هولناك یزید را فراهم آورد و آنگاه توجیه كند، از این رو عمر بن سعد درباره شهادت امام حسین(علیه‎السلام) گفت: “این كار از جانب خداوند مقدر شده بود.”

عبیدالله بن زیاد نیز در تعقیب همان هدف، و در ضمن براى تحقیر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به حضرت زینب(علیهاالسلام) گفت: «الحمدلله الذى فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم؛ حمد خداى را كه شما را رسوا كرد و كشت و تكذیب كرد سخنگویانتان را.»

زینب(سلام الله علیها) فرمود: «الحمدلله الذى اكرمنا بنبیه محمد(صلی الله علیه و آله) و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یكذب الفاجر و هو غیرنا(5)؛ حمد شایسته خدایى است كه به واسطه پیامبرش به ما كرامت داد و از گناه و آلودگى ما را پیراسته ساخت. خداوند، تنها فاسق و فاجر را رسوا مى‎سازد و او غیر ماست (یعنى خدا شما را رسوا ساخت).»

در همان مجلس، آنگاه كه ابن زیاد، از نام امام على بن الحسین(علیهماالسلام) مى‎پرسد و آن حضرت مى‎فرماید: من على بن الحسین هستم، ابن زیاد مى‎گوید: “الیس قد قتل الله على بن الحسین؛ آیا خداوند على بن الحسین را نكشت؟!”

امام پاسخ مى‎دهد: “قد كان لى اخ یسمى علیا قتله الناس؛ برادرى داشتم به نام على كه سپاهیان شما او را كشتند!”

ابن زیاد گفت: بلكه خدا او را كشت! و امام فرمود: خداوند (توسط ماموران مخصوصش) هنگام موت (و ایجاد سبب مرگ) انسانها را مى‎میراند.(6)

امام زین العابدین(علیه‎السلام) بدین وسیله در صدد خنثى ساختن تبلیغات امویان برمى‎آید؛ بدین صورت كه اولا: مسوولیت آنها را در جنایت سرزمین کربلا خاطر نشان مى‎سازد، ثانیا: تفكر انحرافى جبرگرایى را مردود مى‎شمارد و عقیده درست اسلامى را كه توسط ائمه معصومین (علیهم‎السلام) تبیین شده گوشزد نمود. آن عقیده این است: “لا جبر و لا تفویض ولكن امر بین امرین."(7) یعنى قضا و قدر الهى در تضاد با اختیار انسان نیست و انسانها به اراده الهى، داراى اختیار، آفریده شده‎اند تا راه هدایت یا شقاوت را برگزینند و اگر چنین نبود و انسانها فاقد اختیار بودند كه پاداش و مجازات، بى معنا بود؛ بلى خداوند پس از آفرینش جهان، اختیاراتش را به بندگانش تفویض نكرده است و لذا در معصیتى كه گناهكاران مرتكب مى‎شوند هم قدرتش را خدا داده است همان طور كه قدرت انجام كارهاى نیك را به نیكوكاران داده است ولى در این كه حر شوند یا یزید، مختارند!

بارى، بنى امیه، نه تنها امام حسین(علیه‎السلام) و فرزندان و یارانش را به شهادت رساندند، و خاندان رسالت را به اسارت بردند و بزرگترین جنایت تاریخ را به وجود آوردند، بل اصول اعتقادى اسلام را دستخوش تدلیس و تحریف قرار داده، پوستین وارونه بر تن اسلام پوشاندند و هولناكترین ضربت را به پیكر اسلام وارد ساختند.

سیدمحمدرشید رضا مولف تفسیر “المنار” مى‎گوید: یكى از دانشمندان بزرگ آلمان به عده‎اى از مسلمانان گفت: “شایسته است ما مجسمه معاویة بن ابى سفیان را از طلا بریزیم و در برلن (پایتخت آلمان) نصب كنیم، گفتند: براى چه؟! گفت: زیرا معاویه بود كه رژیم دموكراتیك حكومت اسلامى را به حكومت استبدادى مبدل كرد و اگر او، این ضربه را به اسلام نزده بود، اسلام همه جهان را مى‎گرفت و اكنون ما آلمانی‎ها و سایر كشورهاى اروپایى، عرب و مسلمان بودیم."(8)

1- شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج1، ص340.

2- ابن قتیبه الدینورى، الامامه والسیاسه، ج1، ص158.

3- تهذیب تاریخ دمشق الكبیر، ج4، ص332.

4- ناگفته نماند بعدها بنى عباس و علویین ـ كه هر دو از بنى هاشم بودند ـ به حكومت رسیدند و دنیا هم به پایان نرسید!

5- الارشاد، ص244.

6- همان.

7- الاصول من الكافى، ج1، ص160.

8- تفسیر المنار، ج11، ص260.

 نظر دهید »

ایام محرم چه مقتلی بخوانیم؟

24 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

تلاش می‌کنیم تا در این مقاله به معرفی برخی از مهمترین مقتل‌های حسینی بپردازیم تا ضمن ارج نهادن بر تلاش راویان مقاتل حسینی، شما را با نحوه انتقال این پرشورترین حماسه دینی یعنی کربلا آشنا گردانیم.

۱. مقتل «ابی‌مخنف»

آغاز محرم که همواره همراه است با مشارکت مردم در بزرگترین تجربه دینی سالانه یعنی عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)، مقاصد فراوانی در بطن خویش برای دینداران دارد. این بزرگترین تجربت دینی اما نقل شده است بر دوش راویان صدیق و درست کرداری که گزارشگران مقاتل حسینی نام گرفته‌اند. تلاش می‌کنیم تا در این مقاله به معرفی برخی از مهمترین مقتل‌های حسینی بپردازیم تا ضمن ارج نهادن بر تلاش ایشان، شما را با نحوه انتقال این پرشورترین حماسه دینی یعنی کربلا آشنا گردانیم. در اینکه نخستین مقتل حسینی، یعنی اولین گزارش جامع از زمینه‌ها و نفس حادثه کربلا، از آن ابومخنف لوط‌بن‌یحیی‌بن‌سعیدبن‌مخنف ازدی غامدی (م۱۵۷ ه. ق) است،

تقریبا اختلافی میان رجال‌نویسان به چشم نمی‌خورد؛ هرچند برخی، از ابوالقاسم اصبغ بن نباته تمیمی نام برده‌اند که از ویژگان و یاران امیرمومنان (ع) بوده و پس از عمری دراز در حوالی سال ۱۰۰ه. ق وفات کرده است (الفهرست شیخ طوسی، صص ۳۷و۳۸، ش۱۰۸؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج۲۲، صص۲۳و۲۴، ش۵۸۳۸).

اما از آن‌رو که بر فرض صحت چنین باوری، هرگز اثری از این مقتل یافت نشده است، به نحو قطعی نمی‌توان بر تقدم ابی‌مخنف در میان مقتل‌نویسان خدشه وارد کرد. هرچند از مقتل ابی‌مخنف نیز جز در تاریخ الامم و الملوک محمدبن جریر طبری (م۳۱۰ه. ق) یعنی بزرگترین مورخ ایرانی تاریخ اسلام، نمی‌توان نشانی یافت. طبری در مجموع در جلد پنجم تاریخ خویش ۱۲۵ روایت درباره تاریخ کربلا گزارش کرده که از این تعداد، ۱۰۰ روایت را به صورت مستقیم و البته با واسطه‌هایی از ابی‌مخنف نقل کرده است.

۱۰ روایت را نیز با واسطه هشام بن محمد کلبی از ابی‌مخنف روایت کرده است؛ از ۱۵ روایت باقیمانده، ۱۴ روایت از آن هشام و یک روایت از آن عمار دهنی است که منبع آن امام محمدباقر(ع) است.

گزارش‌های ابومخنف باتوجه به این امر که خود او در صحنه کربلا حاضر نبوده، بر دوگونه‌اند:

الف) آنهایی که در کربلا بوده‌اند.

اینان نیز خود بر چند دسته‌اند:

۱- گروه نخست خود از آل‌هاشم‌اند که در کربلا بوده‌اند و از حادثه جان به سلامت برده‌اند؛ مانند امام سجاد و امام باقر(ع)

۲- یاران امام حسین از غیر آل‌هاشم مانند عقبه بن سمعان و همسر زهیر بن قین

۳- ناظران بی‌طرفی چون عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل

۴- شاهدان حاضر در سپاه عمر بن سعد؛ برخی از ایشان چون عبدالله شعبی و هانی بن ثبیت در کشتار دست داشتند و برخی چون حمید بن مسلم که از قضا مهمترین منبع ابی‌مخنف به شمار می‌رود.

با آنکه در سپاه ابن سعد مشارکت داشتند ولی در کشتار دست نداشتند. برخی از ایشان از جمله خود حمید از امضاکنندگان نامه دعوت برای امام حسین(ع) بودند.

ب) گروه دوم آنانی هستند که در کربلا حاضر نبوده‌اند.

اینان را می‌توان در ۵‌گروه دسته‌بندی کرد.

۱- محبان امام حسین(ع) چون علی‌بن حنظله که پدرش جزو شهدای کربلا بود و نیز پسر حربن‌یزید ریاحی که در کربلا شهید شد.

۲- طرفداران امویان مانند قاسم بن‌عبدالرحمان

۳- طرفداران زبیریان مانند حسان بن قائد.

۴- محدثین بی‌طرف چون محمد بن بشر همدانی پدر هشام بن محمد کلبی همدانی.

۵- خویشان نزدیک ابومخنف چون عبدالرحمان بن جندب ازدی.

مقتل ابومخنف را که در واقع مهمترین «مقتل الحسین» است. می‌توان از چند جهت مورد بررسی قرار داد؛ هرچند نتیجه این بررسی هرچه باشد، باید به این نکته اذعان داشت که این مقتل اساس کار تمام مقاتل بعدی است.

و از این جهت می‌توان به این نتیجه دست یافت که لااقل این مقتل از نگاه راویان بعدی که آن را گزارش کرده‌اند، کاملا مورد اعتماد بوده است.

از نظر رجال‌شناسی، راویان ابومخنف طیف وسیعی از گرایش‌های فکری و سیاسی آن روز را شامل می‌شوند و از این حیث می‌توان مقتل الحسین را پرگستره‌ترین مقتل به شمار آورد. این امر بی‌شک بر اعتبار آن می‌افزاید.

ادامه »

 1 نظر

فتوای‌ رهبر‌ انقلاب‌ درباره‌ نذری‌،‌ قمه‌زنی و مقدسات اهل سنت

23 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین فلاح‌زاده کارشناس مسائل فقهی سال گذشته به پرتکرارترین سؤالات مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای پاسخ داد که نظر به اهمیت آن‌ها، بار دیگر و در آستانه محرم الحرام ۱۴۳۷ هجری بازنشر می‌شود:

*با توجه به اطعام‌هایی که در ایام محرم داده می‌شود و انسان به حلال بودن آن‌ها یقین ندارد، آیا خوردن آن‌ها اشکال دارد؟ لطفا هم از نظر فقهی و هم از نظر اخلاقی پاسخ فرمایید، اگر نذری کسی که خمس نمی‌دهد را بخوریم، چطور؟

-در مواردی که انسان غذایی را یقین ندارد به حرام بودنش، اطعام می‌کنند عزاداران را، غذایی پختند در این ایام برای شما می‌آورند یا فردی مثلاً نذری می‌دهد و شما یقین دارید که خمس نمی‌دهد، به نظر حضرت آقا خوردن آن غذا، چون یقین به حرام بودن یا مخلوط به حرام بودن ندارید، یعنی یقین ندارید این غذا حرام است، یقین ندارید که متعلق خمس است، یعنی خمس در این غذا است، خوردنش اشکال ندارد.

حضرت آقا توصیه فرمودند به برخی از مداحان که در عزاداری‌ها برهنه نشوند. اما این به عنوان یک فتوای فقهی نیست که ما بگوییم حرام است

اما از نظر اخلاقی - چون پرسیدند - بعضی‌ها می‌گویند اگر باشد ممکن است اثر وضعی داشته باشد. خب اگر بتوانید احتیاط کنید خوب است؛ به این معنا که اگر تبعات سویی ندارد نخورید، قبول نکنید، یا اینکه اگر مثلا متعلق خمس هست - نه به این معنا که حتما متعلق به خمس است یعنی شبه دارید - خودتان خمسش را بپردازید یا اگر موردی هست که ممکن است از باب شبهه حرام، یعنی مال مردم مثلا باشد، به عنوان رد مظالم بپردازید؛ گرچه واجب نیست. حکم اولی که گفتیم شما یقین ندارید غذا از حرام است یا مخلوط به حرام است، خوردنش اشکالی ندارد. بنابراین در مجالس عزا که شرکت می‌کنید و اطعام می‌کنند غذا می‌دهند طعام برای شما می‌آورند و امثال اینها، خوردنش اشکال ندارد، از نظر فقهی حرام نیست. اما اگر کسی بخواهد - خلاصه به قول معروف جز اولیای الهی باشد - پرهیز بیشتری داشته باشد احتیاط خوب است.

*پرسیدند نظر آقا در مورد برهنه شدن در عزاداری چیست؟ اگر فیلمبرداری نشود و زنان نیز نبینند چطور؟ آیا از نظر فقهی، ایشان حرام می‌دانند این کار را؟

-در پاسخ به این سوال باید عرض کنیم حضرت آقا توصیه فرمودند به برخی از مداحان که در عزاداری‌ها برهنه نشوند. اما این به عنوان یک فتوای فقهی نیست که ما بگوییم حرام است. خب اگر نامحرمانی نیستند، اگر مسأله سویی بر آن مترتب نیست، دشمنان سوءاستفاده نمی‌کند، خب ممکن است بگوییم حرام هم نباشد؛ مثلاً یک جمع محدودی هستند فیلمبرداری هم نمی‌کنند، فقط مردان هستند حالا پیراهن را از تن درآوردند و سینه می‌زنند؛ اما به طور کلی توصیه ایشان این هست - به عنوان یک توصیه - که در عزاداری‌های مردها برهنه نشوند. چرا؟ چون ممکن است هم در معرض دید نامحرمان باشند و هم دشمنان باز از این مسأله سوءاستفاده کنند برای تبلیغ علیه مکتب اهل بیت.

*پرسیدند اگر شخصی در روضه‌ها به صورتش دست بزند تا جایی که صورتش زخم شود، حتی کبود شود، آیا این عمل مشکلی دارد؟

کارهای متعارف هیأت‌های عزاداری مثل سینه‌زنی و زنجیرزنی به طور متعارف اینها اشکالی ندارد و جز شعائر دینی ما الان محسوب می‌شود

-در پاسخ باید عرض کنیم در حد کبود شدن که حالا ممکن است با زنجیر زدن با سینه زدن بدن کبود شود، اگر ضرر معتنابهی برای بدن نداشته باشد، به نظر حضرت آقا اشکالی ندارد. اما کارهایی فراتر از اینها که ممکن است دشمنان سوءاستفاده کنند، مثل مجروح کردن خود، مثلاً بدن را زخم کردن مثل قمه زدن، مثل عبور از روی آتش و امثال اینها که در بعضی جاها برخی از افراد انجام می‌دهند، چون به هر حال اینها اعمال مستندی نیست، در عزاداری‌ها نه وارد شده است، نه سیره بر این بوده است و امروزه هم دشمنان از اینگونه اعمال علیه مکتب اهل بیت و پیروان اهل بیت سوءاستفاده می‌کنند، اگر در آن حد باشد بله اشکال دارد. اما اگر در همین حد که متعارف است، سینه می‌زنند زنجیر می‌زنند، بدنشان ممکن است سرخ شود کبود شود، در حد متعارفش که ضرر معتنابهی برای بدن نداشته باشد، اشکالی ندارد.

ادامه »

 نظر دهید »

درس‌های استاد قرائتی درباره محرم

23 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی به مناسبت ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) در نامه ای با عنوان «درس هایی از كربلا» به عزارداران حسینی توصیه هایی نموده است.

متن پیام به ین شرح است؛

بسم الله الرحمن الرحیم

حساب امام حسین(ع) از همه كس جداست. وقتی امام حسین(ع) وضع دل‌خراش مسموم شدن برادرش امام حسن(ع) را دید، گریه كرد؛ ولی امام حسن(ع) فرمود: «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه» هیچ روزی مثل روز تو نیست.

تنها مهمانی كه دوازده هزار نامه دعوت داشت، اما در برابر زن و بچه، آن هم بین دو نهر آب با لب تشنه به شهادت رسید، امام حسین (ع) بود. شهیدی كه بر كشته‌اش اسب تاختند و كودك و جوان و برادر و همه یارانش را شهید كردند. اگر امسال برای بازماندگان قربانیان منا خیمه‌هایی بود تا در آن عزاداری كنند، در كربلا خیمه‌ها را هم سوزاندند.

برادران و خواهران عزیز به عزاخانه امام حسین (ع) خوش آمدید.

امام حسین (ع) به بشریت آموخت، سر به نی بدهید ولی به نزد ظالم سر خم نكنید.

امام حسین (ع) به مسلمانان آموخت: محاصره اقتصادی و حتی نداشتن آب برای طفل شیرخوار بهتر از بیعت با یزید است.

امام حسین (ع) آموخت: من و هفتاد و دو یارم در محاصره سی هزار نفر بودیم، پس از محاصره نظامی نترسید.

امام حسین (ع) به مردم ترسو شجاعت و با خطبه‌ها و دعای عرفه به مردم معرفت داد.

شهادت امام حسین (ع) با انتخاب، عشق، اخلاص و با هدف مقدس (برانداختن رژیم بنی‌امیه) بود.

امام حسین (ع) به ما درس داد كه اگر سرم از تنم جدا شود، اما از قرآن جدا نمی‌شود و روی نیزه هم قرآن می خواند.

مشكل كشورهای اسلامی در دنیای امروز، ترس از محاصره اقتصادی، نظامی، سیاسی و تبلیغاتی دشمن است و امام حسین (ع) درس مقاومت به بشریت آموخت.

اشك و عزاداری برای امام حسین (ع) نشانه قدردانی از شهید، معرفت، شور و مودت اهل‌بیت علیهم‌السلام، تهدید ستمگران و ظالم كوبی و مظلوم یابی و بصیرت است.

امام حسین (ع) با قیام كربلا ثابت كرد كه حفظ اسلام و مقاومت در برابر طاغوت آن‌قدر ارزش دارد كه اگر همه هستی انسان فدا شود، جا دارد.

اگر امروز روسای جمهور دنیا بخواهند یك راهپیمایی ده كیلومتری بدون الزام و بودجه راه بیندازند امكان ندارد ولی امام حسین (ع) كاری كرد كه بعد از حدود ۱۴۰۰ سال، با یك «یا حسین» تنها در كشور ایران هفتاد میلیون عاشق، به خیابان‌ها می‌آیند و گرمای تابستان و سرمای زمستان در این حركت تأثیری ندارد.

حركت و قیام امام حسین (ع) یك انرژی هسته‌ای بود كه افكار جامد را متلاشی و معرفت و عشق را زنده كرد.

عزیزان! یكی از كارهای زیبای امام حسین (ع) نماز او بود، نمازی كه در دو ركعت، حدود سی تیر به سوی او پرتاب شد و او نه تنها از نماز بلكه از مستحبات آن از قبیل اذان و اقامه و جماعت و اول وقت نیز صرف‌نظر نكرد.

همین كه طبل جنگ در روز تاسوعا به صدا درآمد، امام حسین (ع) فرمود: جنگ برای فردا باشد زیرا من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم و می‌خواهم یك‌شب دیگر با نماز و قرآن باشم.

امام حسین(ع) به زینب كبری سلام الله علیه فرمود: مرا در نماز شبت دعا كن.

در جبهه های جنگ ما نیز، بیش از نود و پنج درصد جوانان رزمنده، بچه‌های مسجد و هیئت بودند.

شما كه در عاشورا، در عزاداری‌ها شركت می‌كنید، یك قرار و عهدی تازه با نماز و امامت داشته باشید.

هر كار خیری انجام دهیم، اگر نماز ما ناقص و مردود باشد سایر اعمال قبول نخواهد شد.

ما در زیارت امام حسین (ع) اول به نماز او گواهی می‌دهیم: «اَشْهَدُ انَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ» سپس به شهادت او.

بیایید كاری كنیم كه امام حسین(ع) نیز در لحظه‌ی مرگ به ما بگوید: «اَشْهَدُ انَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ».

نماز را باید اقامه كرد و اقامه نماز به این است كه صحیح، به جماعت و در مسجد انجام گیرد.

جلسات عزاداری را از مساجد جدا نكنیم و اگر با مسجد فاصله است، عزاداری‌ها یا با نماز شروع شود یا با نماز خاتمه یابد.

عزاداری‌های شبانه آن‌قدر طول نكشد كه به نماز صبح لطمه وارد شود.

در عزاداری‌ها از ایجاد ترافیك، زدن طبل‌ به هنگام استراحت مردم، بلند كردن صدای بلندگو، رقابت‌های منفی، كارهای چشم و هم‌چشمی، آهنگ‌های مبتذل، اشعار غلو و مبالغه، برهنه شدن و اموری كه این عزاداری‌های مقدس را از بهترین حالات خارج می‌كند، دوری كنیم.

در پذیرایی از عزاداران، به مسائل بهداشتی و محیط زیست و دوری از اسراف توجه كنیم.

بدانیم از عزاداری‌های ما فیلم‌برداری می‌شود و در دنیا پخش می‌گردد. اگر كسی به گونه‌ای عزاداری كند كه دشمنان از آن سوءاستفاده كنند و چهره خشنی از اسلام را نشان دهد، این مورد رضای خداوند نیست.

امروز استكبار جهانی از طریق وهابیت، طالبان، داعش و تكفیری‌ها آن‌چنان چهره خشنی از اسلام معرفی می‌كند كه دنیای سرخورده از كمونیست و سرمایه‌داری به فكر توجه به اسلام نیفتد.

پیامبر اكرم(ص) فرمود: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن» : حسین از من است و من از حسینم. آری! بقای دین پیامبر من از قیام حسین است. پس باید مكتب رسول‌الله(ص) در عزاداری‌ها با استدلال معرفی شود، همان‌گونه كه تاكنون بسیاری از معارف اسلام در جلسات عزاداری منتقل شده است.

بیایید با عقل به سراغ استدلال و با اشك به سراغ حماسه و با فریاد، ظالمان را محكوم و از مظلومین دفاع كنیم.

خواننده عزیز، این نامه تذكرات برادرانه‌ای بود از متن اسلام، از معلمی كه حدود سی و پنج سال است از طریق تلویزیون با شما صحبت می‌كند.

از شما می‌خواهم با همین نامه و اطلاعات و مطالبی كه به آن می‌افزایید به اهل خانه و محله تذكر دهید كه قرآن می‌فرماید: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‌ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين» تذكر برای مؤمنین مفید است و اگر امكان نشر آن را دارید به خاطر معرفی بیشتر كربلا دریغ نفرمایید، زیرا قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام و معارف دینی برای شخص خاصی نیست بلكه برای همه است. من به شما گفتم و دست شما را می‌بوسم و شما هم این را به دیگران بخصوص افراد محوری و تأثیرگذار در هیئت‌ها منتقل كنید.

محسن قرائتی
۲۱ مهر ۱۳۹۴

 نظر دهید »

چرا عزاداری؟ کدام هیئت؟

23 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

هر سال با آمدن ماه محرّم الحرام،خود را برای شرکت در مجالس عزای امام حسین علیه السّلام، آماده می کنیم. ممکن است برخی با این سؤال مواجه شوند که اساساً عزاداری برای چیست؟
حجة الاسلام محمدحسن بشیری - 
عزاداری
هنگامی که انسان با شخصی یا چیزی ارتباط داشته باشد سپس آن را از دست بدهد غمگین می شود این ناراحتی با توجّه به ارزشِ آن از دست رفته، دارای مراتب است؛ به عنوان نمونه اگر فردی لباسی داشته باشد و آن را گم کند، ناراحت می شود؛ همین فرد اگر خودرویی داشته باشد که دزدیده شود، حتماً بیشتر ناراحت می شود؛ حال اگر عزیزی از اطرافیان خود را از دست دهد، قطعاً ناراحتی و اندوه آن بیشتر خواهد بود. به سبب ارتباط بسیار مستحکم نفس با بدن، حالاتی که برای نفس پدید می آید، در بدن او هم جلوه می کند غم زیاد که عارض بر نفس می شود، به صورت گریه در بدن انسان، متجلّی می شود. اکنون ملاحظه بفرمایید در خصوص از دست دادن عزیزی، چون افراد مختلفی با او در ارتباط بودند و انسی برقرار بود، غم و اندوه حاصل از این مصیبت به صورت عزاداری در می آید.
بنابراین عزاداری به صورت طبیعی در میان انسان ها هنگام بروز غم و اندوه شدید، وجود دارد گرچه نوع و مدل این عزاداری در جوامع مختلف، متفاوت می باشد. در اینجا نکته ای هست که اشاره می کنیم : هنگام از دست دادن عزیزی، غم بر ما مسلّط شده به گریه می افتیم، این غم و در ادامه گریه برای کیست؟ آیا ما برای آن مرحوم گریه می کنیم یا برای خودمان که آن مرحوم را از دست دادیم و گرفتار فراق او شدیم؟ البته ممکن است بفرمایید مورد با مورد، تفاوت می کند.
امّا درباره عزاداری برای اولیای الهی مخصوصاً آنها که دارای مقام عصمت هستند، مطلب روشن است. گاهی گفته می شود ایشان با گذر از این مرحله از نظام هستی به مرحله بسیار نزدیکی به مبدأ متعالی (کمال نهایی که قرب الهی است) رسیدند و این وصال به حقّ که ناراحتی ندارد چرا گریه؟ چرا عزاداری؟
عزاداری ما نباید خارج از چهارچوب شریعت باشد، این سخن که آقا چرا شما در دستگاه امام حسین اشکال می کنی و ایراد می گیری، سخنی باطل و مخالف هدف متعالی سیّدالشّهداء می باشد. اگر هدف امام از این نهضت، حفظ دین و تربیت دینی جامع انسانی باشد، نحوه برگزاری جلسات ما باید مناسب با این هدف باشد
در تبیین این مسئله باید گفت ولیّ خدا از سویی مرتبط به مبدأ متعالی است (ساحت ملکوتی) و از طرفی مردم با ولیّ خدا در ارتباطند (ساحت ملکی) اگر ما در سوگ ولیّ خدا می نشینیم به دلیل محروم شدن جامع انسانی از حضور ولیّ خدا می باشد، در مورد سالار شهیدان حسین بن علی علیهما السّلام، علاوه بر محرومیّت جامع بشری از حضور ایشان، مظلومیّت امام و نحو برخورد دستگاه حاکم با ایشان هم در برگزاری مجالس عزا، مؤثّر بوده است.
نوه پیامبر گرامی اسلام صلی الله و علیه وآله به دنبال حفظ اسلام با دعوت مردم منطقه ای، با همه عزیزانش به سوی آن منطقه حرکت کند آنگاه توسّط همان دعوت کنندگان به آن شکل غیر انسانی که می دانید با عزیزانش به شهادت برسد، باقی ماندگان هم به اسارت بروند، این حادثه بزرگ به صورت طبیعی، عزاداری را به دنبال دارد. یعنی هر فردی با شنیدن جریان عاشورا متأثّر شده به سوگ می نشیند.
پس تا اینجا معلوم شد که اقامه عزا برای اباعبدالله الحسین علیه السّلام یک اتفّاق کاملاً طبیعی و انسانی می باشد. حال اضافه کنید سفارش های فراوانی که از سوی پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام نسبت به اقامه عزا برای حسین بن علیّ بیان شده است.1
اقامه عزای حسینی در مراکز مذهب مانند مساجد، حسینیّه ها و هیئات تشکیل می شود، این جلسات که منسوب به امام حسین علیه السّلام می باشد، چه خصوصیّاتی باید داشته باشد تا

ادامه »

 نظر دهید »

تشنگی در عاشورا

23 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

کسی که سه روز تشنه بماند دیگر رمقی در بدن ندارد شهدای کربلا چگونه توانسته اند بجنگند و عده ای را بکشند؟
پاسخ: با سلام. سخن برخی مداحان در مورد سه روز تشنگی امام و اصحابشان هرگز مورد تایید نمی باشد. برای توضیح بیشتر به مطالب زیر توجه فرمایید:
جلوگیری از رسیدن آب به خیمه های امام حسین
نامه‏ای از عبیداللَّه بن‌زیاد به عمر بن‌سعد رسید که در آن آمده بود:
امّا بعد، از رسیدن آب به حسین† و یارانش مانع شو، به گونه‏ای که حتّی یک قطره از آن ننوشند.
پس عمر بن‌سعد، عمرو بن‌حَجَّاج زُبَیْدِی را با پانصد سوار به سوی شریعه فرات روانه کرد تا امام و یارانش را از رسیدن به آب منع کنند. این جریان [در هفتم محرّم یعنی‏] سه روز پیش از کشته شدن حسین بن‌علی‡ اتّفاق افتاد.[1]
به گزارش برخی مقتل‌نویسان پس از آن که دشمن مانع رسیدن آب به امام حسین† و یارانش شد و تشنگی به آنان آسیب رساند، آن حضرت کلنگی برداشت و به پشت خیمه زنان آمد، نوزده گام به سمت قبله برداشت، و آنجا را حفر نمود، چشمه‏ای از آب گوارا پدیدار گشت، که امام و همراهانش از آن نوشیدند و مشک‏های خود را پُر کردند. سپس آن چشمه ناپدید گشت و کسی از آن اثری ندید.[2] پس از این بود که ابن‌زیاد به ابن‏سعد نوشت:
«به من خبر رسیده که حسین ‏چاه حفر کرده و به آب دست یافته است. هرگاه این نامه به دستت رسید تا می‏توانی آنان را از حفر چاه منع کن و کار را بر آنان تنگ بگیر. نگذار حتّی یک قطره از آب فرات بنوشند».
از آن پس عمر بن‌سعد فشار و سخت‏گیری را درباره آب چنان بیشتر کرد[3] که امام دیگر موفق به کندن چاه نشد.
مقدسی و ابن‌حجر هَیْتَمِی (دو تن از علمای بزرگ اهل سنّت) می‌گویند: اگر نه این بود که ستمگران میان حسین† و آب حائل شده بودند و منع آشامیدن آب از وی می‏کردند، به واسطه شجاعت و مردانگی زوال‏ناپذیر او، هرگز بر وی دست نمی‏یافتند.[4]
آوردن آب توسط عباس بن‌علی†‏
چون تشنگی بر امام و یارانش شدّت گرفت، برادرش عباس‏ را با سی سوار و بیست پیاده[5] همراه با بیست مشک[6] [جهت آوردن آب] به سوی شریعه روانه کرد. آنان شبانه تا نزدیکی فرات پیش رفتند در حالی که پیشاپیش ایشان نافع بن‌هلال جملی پرچم را در دست داشت. عمر بن‌حَجَّاج زُبَیْدِی (مأمور شریعه) صدا زد: کیستی و برای چه آمده‏ای؟، نافع گفت: آمده‏ایم تا از این آبی که ما را از آن منع کرده‏اید بنوشیم.
- بنوش گوارایت باد.
- قطره‏ای از این آب نمی‏نوشم در حالی که حسین‏ و این اصحابش که می‏بینی تشنه‏اند. در این هنگام همراهان نافع پیش آمدند. عمرو گفت: این کار انجام شدنی نیست و راهی برای آب دادن به اینان نیست. ما را اینجا گماشته‏اند که آب را از آنها منع کنیم. وقتی همراهان نافع به او نزدیک شدند، نافع [بدون توجّه به سخن وی‏] به یاران پیاده‏اش گفت مشک‏ها را پر کنند و آنان یورش برده، مشکها را پر کردند. عمرو بن‌حَجَّاج با افرادش به همراهان نافع حمله کردند، امّا عباس بن‌علی‏† و نافع بن‌هلال به آنها هجوم برده، حمله آنان را دفع کردند. سپس آنان به جای خویش بازگشتند، ولی باز راهشان را سدّ کردند و عمرو بن‌حَجَّاج با آنان درگیر شد که یکی از یارانش زخمی شد و به همان زخم مُرد. سرانجام یاران امام حسین‏ با مشک‏های پر به نزد آن حضرت بازگشتند.[7] خوارزمی گوید: از این پس عباس‏ را «سقّاء» لقب دادند.[8]

ادامه »

 نظر دهید »

آیین های محرم در ایران (طشت گذاری)

22 مهر 1394 توسط الزهرا (س) نصر

باوجود آنکه یک هزار سال از مصیبت امام حسین (ع) و یاران وفادارش، می گذرد اما هنوز شیعیان و مسلمانان جهان عزادار این واقعه هستند که جوانمردانه برای دفاع از دین و اسلام جان دادند، هر چه می گذرد فرهنگ عاشورا گسترده تر می شود و آیین های عزاداری در ایران و جهان باشکوه و عظمت بیشتری برگزار می شود.در طول تاریخ نیز سنت ها و مراسمات خاصی در ایران برگزار می شده است که نسل به نسل و سینه به سینه نقل و به امروزه نیز در جریان است.
به کوشش رحیمه زرگر- بخش گردشگری تبیان
طشت گردانی
ازجمله این سنت ها، نخل گردانی، طبق کشی، طشت گذاری، دسته های شاخسی واخسی، گِل مالی، رقص دجله، چهل منبر و… تنها قسمت کوچکی از مراسم های عزاداری است که مردم شهرهای مختلف ایران در این روزها و شب های عزای سید و سالار شهیدان انجام می دهند.با نگاهی به تاریخ ایران درمی یابیم که آیین هایی چون نخل گردانی و حمل تابوت های تمثیلی شهدای کربلا در شهر، در زمان آل بویه مرسوم بوده و در زمان قاجار نیز ساختن تکیه دولت توسط ناصرالدین شاه موجب رونق گرفتن تعزیه شد.
«طشت گذاری» یا «طشت گردانی» منسوب به اردبیل، به طور خاص و مردم آذربایجان به طور عام است. در این آیین، طشت، نماد مشک سقای کربلا، نماد آب رود فراتی است که به روی حسین(ع) و یارانش بسته شد.

این آیین های عزاداری به فراخور فرهنگ و شیوه های مرسوم هر منطقه و استانی متفاوت است و از دیرباز همواره در قالب هیات های مذهبی و راه اندازی دستجات و تکایا برگزار شده است.
در این قسمت سعی شده گوشه ای از آیین های عزاداری شهرهای مختلف ایران در سوگ سالار و سرور شهیدان بازگو شود و در مقالات آینده به موارد دیگر خواهیم پرداخت.
اردبیل
استاد شهریار در این باره شعری دارد که :
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
مراسم طشت گذاری مراسمی است سنتی که در عزاداری ایام عاشورا و عمدتا در شهرستان اردبیل برگزار می شود و طشت های آب را که رمزی از «فرات» است در مساجد و حسینیه ها می آورند. این سنت به تاسی از اقدام سالار شهیدان و یادآور رفتار جوانمردانه امام حسین(ع) در مقابل سپاه حر است که به روایتی، در روز 27 ذیحجه ، آب مشک ها را در طشت ها ریخته و تمام لشکر حر و اسبان آنها را سیراب نمودند.این مراسم از 3 روزمانده به محرم در مسجد جامع، مسجد اعظم و سپس در مساجد دیگر اجرا می شود. طشت های آب را بالای سرها می گیرند و مسجد را دور می زنند. مردم آب طشت ها را در شیشه هایی برای شفا و تبرک برمی دارند.
فلسفه طشت گذاری چیست؟
طشت گذاری یک مراسم سنتی ، مذهبی اردبیلی و جزء سنتهای عزاداری ایران است . فلسفه آنهم این است که وقتی سیدالشهدا از مکه به سمت کوفه حرکت کردند در یکی از محلهای توقف نزدیک به کوفه فرمودند که این چشمه آب بردارید . اطافیان حضرت با وجود اعتقاد به این که امام معصوم از وقایع آگاه است ، از حضرت پرسیدند : چرا از این چشمه آب برداریم ؟ چشمه پر آب تری در منزل بعدی وجود دارد . اطرافیانی که عارف تر و عالم تر بودند گفتند به فرموده امام معصوم نمی توان شبهه وارد کرد ، همه ظرفها و طشتها را پر از آب کنید . وقتی کاروان به منزل بعدی رسید دیدند که آن چشمه کاملا خشک شده است . هنگامی که کاروان به صحرای کربلا وارد شد و با لشگر حر بن ریاحی که به قصد دستگیر کردن امام به کربلا آمده بود رو به رو شد ، دیدند که سپاهیان حر از تشنگی در معرض مرگ قرار دارند ، امام به حر پیغام داد که من برای تو و سپاهیانت آب آورده ام . آب ها را به تشت می ریختند و سپاه حر از آن می نوشیدند .استاد شهریار در این باره شعری دارد که :
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 نظر دهید »

نقش مكتب جبرگرایى در کربلا

19 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر

بنابه گفته ابى هلال عسكرى، معاویة بن ابى سفیان مبتكر جبر بود. ابن ابى الحدید نیز مى‎گوید: معاویه آشكارا به جبر و ارجا (پیروى از مرجئه) تظاهر مى‎كرد.(1)

از این رو درباره بیعت با یزید اظهار مى‎داشت: «و ان امر یزید قضا من القضا و لیس للعباد الخیره من امرهم(2)؛ همانا خلافت یزید از مقدرات الهى است و مردم را در تقدیرات الهى؛ اختیارى نیست.»

كعب الاحبار یهودى مسلمان‎نما نیز مى‎گفت: «حكومت هرگز به بنى هاشم نخواهد رسید.» عبدالله بن عمر هم كه در این راستا قرار گرفته بود، اظهار مى‎كرد: “فاذا رایت الهاشمى قد ملك فقد ذهب الزمان(3)؛ آنگاه كه ببینى فردى از هاشمیان به حكومت دست یابد، دنیا به پایان خواهد رسید."(4)

و بدین ترتیب حكومت یزید بن معاویه را از مقدرات الهى تبلیغ كردند و مكتب جبر را به عنوان پشتوانه مذهبى آن به رسمیت شناختند.

بر اساس جبرگرایى، انسانها در كارهایى كه انجام مى‎دهند، فاقد اختیارند، این خداست كه ملك را به كسى كه بخواهد مى‎دهد و از كسى كه بخواهد مى‎گیرد، یكى را ذلیل و دیگرى را عزیز مى‎شمارد و آن كه بر قدرت مسلط شده، حق است و خواست خدا و آن كه مرووس و مظلوم است، محكوم است و خواست خدا چنین بوده، نه ظالم در ظلمش مقصر است و مختار و نه عدالت عادل از روى اختیار است، آنچه خداوند مقدر نموده و از كانال قضا و قدر گذشته، حتمى است و انسانها به ناچار فرمانبرند!

و متاسفانه این بنیان كژ، دیوارهاى كجترى بر آن بنا شد و همچنان این خط انحرافى بر اكثریت جوامع اسلامى سنى مذهب حاكم است و این همان مبنایى است كه ابوالحسن اشعرى مبانى اعتقادى خویش را بر آن بنا گذاشته است.

این تفكر انحرافى، دستاویزى قرار گرفت تا زمینه جنایت هولناك یزید را فراهم آورد و آنگاه توجیه كند، از این رو عمر بن سعد درباره شهادت امام حسین(علیه‎السلام) گفت: “این كار از جانب خداوند مقدر شده بود.”

عبیدالله بن زیاد نیز در تعقیب همان هدف، و در ضمن براى تحقیر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به حضرت زینب(علیهاالسلام) گفت: «الحمدلله الذى فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم؛ حمد خداى را كه شما را رسوا كرد و كشت و تكذیب كرد سخنگویانتان را.»

زینب(سلام الله علیها) فرمود: «الحمدلله الذى اكرمنا بنبیه محمد(صلی الله علیه و آله) و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یكذب الفاجر و هو غیرنا(5)؛ حمد شایسته خدایى است كه به واسطه پیامبرش به ما كرامت داد و از گناه و آلودگى ما را پیراسته ساخت. خداوند، تنها فاسق و فاجر را رسوا مى‎سازد و او غیر ماست (یعنى خدا شما را رسوا ساخت).»

در همان مجلس، آنگاه كه ابن زیاد، از نام امام على بن الحسین(علیهماالسلام) مى‎پرسد و آن حضرت مى‎فرماید: من على بن الحسین هستم، ابن زیاد مى‎گوید: “الیس قد قتل الله على بن الحسین؛ آیا خداوند على بن الحسین را نكشت؟!”

امام پاسخ مى‎دهد: “قد كان لى اخ یسمى علیا قتله الناس؛ برادرى داشتم به نام على كه سپاهیان شما او را كشتند!”

ابن زیاد گفت: بلكه خدا او را كشت! و امام فرمود: خداوند (توسط ماموران مخصوصش) هنگام موت (و ایجاد سبب مرگ) انسانها را مى‎میراند.(6)

امام زین العابدین(علیه‎السلام) بدین وسیله در صدد خنثى ساختن تبلیغات امویان برمى‎آید؛ بدین صورت كه اولا: مسوولیت آنها را در جنایت سرزمین کربلا خاطر نشان مى‎سازد، ثانیا: تفكر انحرافى جبرگرایى را مردود مى‎شمارد و عقیده درست اسلامى را كه توسط ائمه معصومین (علیهم‎السلام) تبیین شده گوشزد نمود. آن عقیده این است: “لا جبر و لا تفویض ولكن امر بین امرین."(7) یعنى قضا و قدر الهى در تضاد با اختیار انسان نیست و انسانها به اراده الهى، داراى اختیار، آفریده شده‎اند تا راه هدایت یا شقاوت را برگزینند و اگر چنین نبود و انسانها فاقد اختیار بودند كه پاداش و مجازات، بى معنا بود؛ بلى خداوند پس از آفرینش جهان، اختیاراتش را به بندگانش تفویض نكرده است و لذا در معصیتى كه گناهكاران مرتكب مى‎شوند هم قدرتش را خدا داده است همان طور كه قدرت انجام كارهاى نیك را به نیكوكاران داده است ولى در این كه حر شوند یا یزید، مختارند!

بارى، بنى امیه، نه تنها امام حسین(علیه‎السلام) و فرزندان و یارانش را به شهادت رساندند، و خاندان رسالت را به اسارت بردند و بزرگترین جنایت تاریخ را به وجود آوردند، بل اصول اعتقادى اسلام را دستخوش تدلیس و تحریف قرار داده، پوستین وارونه بر تن اسلام پوشاندند و هولناكترین ضربت را به پیكر اسلام وارد ساختند.

سیدمحمدرشید رضا مولف تفسیر “المنار” مى‎گوید: یكى از دانشمندان بزرگ آلمان به عده‎اى از مسلمانان گفت: “شایسته است ما مجسمه معاویة بن ابى سفیان را از طلا بریزیم و در برلن (پایتخت آلمان) نصب كنیم، گفتند: براى چه؟! گفت: زیرا معاویه بود كه رژیم دموكراتیك حكومت اسلامى را به حكومت استبدادى مبدل كرد و اگر او، این ضربه را به اسلام نزده بود، اسلام همه جهان را مى‎گرفت و اكنون ما آلمانی‎ها و سایر كشورهاى اروپایى، عرب و مسلمان بودیم."(8)

 

1- شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج1، ص340.

2- ابن قتیبه الدینورى، الامامه والسیاسه، ج1، ص158.

3- تهذیب تاریخ دمشق الكبیر، ج4، ص332.

4- ناگفته نماند بعدها بنى عباس و علویین ـ كه هر دو از بنى هاشم بودند ـ به حكومت رسیدند و دنیا هم به پایان نرسید!

5- الارشاد، ص244.

6- همان.

7- الاصول من الكافى، ج1، ص160.

8- تفسیر المنار، ج11، ص260.


 نظر دهید »

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس