تازیانه گفتمان حسینی بر دلهای خفته خواص جامعه
عجیب است که مخاطب این سخنان فرزندان کسانی هستند که در آن سالهای سخت رسالت، همراه پیامبر ص بودند و در رکاب ایشان بر علیه کفار شمشیر به دست می گرفتند و تا پای جان می جنگیدند. اما هم اکنون، سیوف این جماعت، تشنه به خون فرزند همان پیامبر صلی الله علیه و آله شده است! این تعبیرات تکان دهنده حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام خطاب به لشکریان عمر سعد، نشان دهنده عمق فاجعه ای است که در کمتر از پنجاه سال بر سر امت اسلامی آمده است. امتی که در آن، حقیقت دین تحریف شده و از اسلام جز پوستینی باقی نمانده است. جاهلیتی نو و به مراتب خطرناک تر از جاهلیت زمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرتاسر جامعه را فرا گرفته است و خطرناک تر به این دلیل که در زیر نقاب دینداری ظهور نموده است. در بخش اول مقاله تلاش نمودیم با ارائه یک سیر کلی از تحولات و انحرافات بعد از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله به ریشه یابی این فاجعه و بلای سهمگین بپردازیم. در این بخش، برآنیم تا با کنکاش و بررسی گسترده تر شواهد تاریخی و روایات، پرده از علل اصلی انحراف جامعه اسلامی در عصر امام حسین علیه السلام برداریم.
جریانی را كه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به وجود آورده بود قهراً روحی و حقیقتی داشت و در عین
شما بودید كه جامعه را به اینجا کشاندید! شما باید در مقابل معاویه می ایستادید!. نهایت امر این بود که شما را می کشت! وقتی که پای اسلام در میان است باید ایستاد و مقاومت کرد به خصوص اگر چشم مردم هم به شما باشد و در جامعه پیرامونی خود اسم و رسم و اعتبار و نفوذی داشته باشید.
اینكه دارای روحی و حقیقتی و باطنی بود، ظاهری و شعارهایی و پوسته ای هم داشت؛ هم هسته و باطن داشت و هم پوسته و ظاهر. تاریخ و طبیعت و تجربه ی بشری نشان می دهد كه هرگاه یك جریان صحیح و مفید و خدمتگزاری برای بشر به وجود می آید وقتی دشمن می بیند از مواجهه و رو در روی آن قرار گرفتن نتیجه ای نمی برد به فكر این می افتد كه به آن ملحق بشود و خودش را در همان جریان قرار بدهد. ولی در این جریان، پوسته را حفظ می كند و هسته را كه در درون قرار دارد، خالی می كند و می خورد؛ ظاهر را نگه می دارد و باطن را تغییر می دهد به طوری كه اكثریت قریب به اتفاق مردم احساس نمی كنند كه آن حقیقت از دستشان رفته است چون پوسته و ظاهر آن محفوظ است. ولی پوسته را هسته نگه می دارد، حیات پوست به هسته ی آن است و ظاهر را باطن نگه می دارد لذا پس از آنکه باطن و هسته آن حقیقت به کلی از بین رفت، ظاهر و پوسته، مدتی دوام می آورد ولی بعد از مدتی ظاهر هم خود به خود از میان می رود.
صفحات: 1· 2