عنصر شهادت طلبی در کربلا
02 آبان 1394 توسط الزهرا (س) نصر
نکته مهمی که نباید از نظر دور بماند این است که در فرهنگ اسلامی شهادت طلبی به معنای تلاش برای مردن در راه خدا نیست؛ هرگز به این معنا نیست که شخص، تمام درهای باز برای زنده ماندن شرافتمندانه و خدمت به اسلام را نادیده انگارد و خود را به تیغ و تیر دشمن سپارد.
آنچه مطلوب است و در سیره و سخنان اهل بیت علیه السلام دیده می شود دعا برای طول عمرِ با عزت و سعادت در راه بندگی خداست و اگر نبردی رخ داد انسان از خدا بخواهد که زنده بماند و این توفیق به او داده شود تا تمام دشمنان خدا به دست او به درک واصل شوند. این معنا در دعایی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: دعایی از امام صادق علیه السلام نقل شده که راوی می گوید آن حضرت این دعا را در ماه مبارک رمضان پیوسته می خواند؛ بخشی از آن دعا این است: وَ أَسْأَلكَ أَنْ تَقْتلَ بِی أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ رَسولِكَ [4] خدایا از تو می خواهم که به دست من تمام دشمنانت و دشمنان پیامبرت را به هلاکت برسانی.
در این خواسته اسیر نشدن، جانباز نشدن و شهید نشدن نهفته است؛ زیرا جز با آزاد و سالم زنده ماندن آن دعا محقق نخواهد شد.
اما دعا برای شهادت یا همان درخواست شهادت و به تعبیر دیگر شهادت طلبی، آنگونه که از جملات پیشین همین دعا فهمیده می شود به این معناست که خدا توفیق دهد مرگ انسان؛ یعنی آن انتقالی که گریزی از آن نیست شهادت باشد: وَ أَسْأَلكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِكَ. خدایا از تو می خواهم مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده!
قراین و شواهدی وجود دارد که نشان می دهد امام حسین علیه السلام گرچه می دانست که نهایتا در کربلا به شهادت خواهد رسید؛ اما هدف او از حرکت به سمت کوفه رسیدن به شهادت و یا همان شهادت طلبی نبوده است
یعنی شکی نیست که من نیز به مانند هر انسان دیگری روزی خواهم مرد و از این دنیا به دنیای دیگر منتقل خواهم شد؛ از تو می خواهم سبب این انتقال را شهادت در راه خودت قرار دهی؛ نه بیماری و کهولت سن و تصادف و مانند آن.
این دعا که در ضمن، آموزش معارف اسلامی و القای نگاه صحیح به موضوع شهادت و شهادت طلبی نیز هست هرگز به این معنا نیست که خدایا هر چه زودتر و سریعتر یکی از دشمنانت را به سوی من بفرست تا مرا بکشد و من به فیض شهادت نایل شوم؛ هرگز.
شکی نیست که همین فرهنگ و نگاه به شهادتی که امام صادق علیه السلام تعلیم می دهد در سیر امام حسین علیه السلام نیز وجود داشته است. سیدالشهداء علیه السلام هرگز نیامده است که به عشق شهادت خود و یارانش را هدف تیغ و تیر دشمن قرار دهد تا بهشت نصیب شود. او از مدینه به مکه و از مکه به سوی کوفه در حرکت است برای انجام وظیفه امامت خود و اکنون رسیده است به کوفه ای که مردم فراوانی از او خواسته اند به آنجا برود. سپاهی از کوفه راه را بر او می بندد. حضرت، هدف از سفر خود را بازگو می کند که به دعوت این مردم آمده است و این را هم می فرماید که اگر دعوت کنندگان از دعوت خود منصرف شده اند ما هم بر می گردیم: انصَرِفوا بِنا. فَلَمّا ذَهَبوا لِیَنصَرِفوا حالَ القَوم بَینَهم و بَینَ الانصِرافِ. [5]
اما همین که خواستند برگردند سپاه کوفه مانع از بازگشت آنها شد.
تا در نهایت او را مخیر کردند بین پذیرش بیعت و تن دادن به شهادت. در اینجا هم حضرت می فرمایند چون در بین این دو گزینه، بیعت ذلیلانه از فرهنگ الهی ما دور است «هیهات منا الذلة» پس آماد نبرد می شویم.
خود و یارانش هم تا جان در بدن داشتند جنگیدند و از دشمن تا می توانستند کشتند تا بر همگان روشن شود امام حسین علیه السلام نه اهل تن به ذلت دادن است و نه سر به تیغ دشمن دادن.
اما یک وقت، دیگر رمق از حضرت رفت …
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
پی نوشت:
1. دانش نامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن و حدیث، ج 3، ص: 332
2. الملهوف: ص 156
3. تاریخ الطبری: ج 5 ص 401، الكامل فی التاریخ: ج 2 ص 552، مقتل الحسین للخوارزمی: ج 1 ص 231؛ الإرشاد: ج 2 ص 79
4. الكافی (ط - الإسلامیة)، ج 4، ص: 75
5. تاریخ الطبری: ج 5 ص 400، أنساب الأشراف: ج 3 ص 380، تجارب الامم: ج 2 ص 61، الكامل فی التاریخ: ج 2 ص 551، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج 1 ص 229؛ الإرشاد: ج 2 ص 77
صفحات: 1· 2