مدح قرآن در مقام عباس بن علی علیهماالسلام
انبیاء الهی و نیز ائمه اطهار علیهم السلام کسانی هستند که نسبت به معصوم بودنشان شکی نداریم. رفتار و گفتار آنها با یکدیگر تناقضی ندارد و شناخت و پیروی از آنها راهگشای سعادت ما در دنیا و آخرت است؛ اما برخی دیگر از دوستان خدا نیز هستند که دلیلی بر معصومیتشان نداریم اما توجه و اتصال با آنها نیز نجاتبخش و راهگشای ما به راه خداست. حضرت عباس علیه السلام یک فردی شاخص از این مجموعه است که به این مناسبت قدری درباره ایشان و سایر بزرگان غیر معصوم به سخن می نشینیم. در نهایت می خواهیم درباره شفاعت کردن ایشان و شرایط آن و به طور ویژه درباره حضرت عباس علیه السلام سخن بگوییم.
قرآن، عهده دار معرفی انسانها بزرگ
با تلاوت و ایمان به قرآن، دید ما نسبت به جهان و مردم تغییر می کند؛ مثلاً برخی از افرادی که به نظر مردم بزرگ می آیند در چشم ما حقیر می شوند و برخی دیگر در نظرمان اعتبار و اهمیت می یابند. شخصیتهایی که قرآن به تمجیدشان می پردازد، گاه فقیرند و گاه دارا؛ گاه مشهورند و گاه گمنام اما نقطه مشترک همه آنها ایمان و عمل صالح است.
اگر درباره حضرت عباس علیه السلام هیچ روایتی از معصومین علیهم السلام نیز به دست ما نرسیده بود، مدایح کلی قرآنی برای ما کافی بود که او را ستوده ای در اوج بدانیم؛ چرا که او در راه خدا مهاجرت و جهاد کرد و کشته شد و با وجود اینکه همه راه ها برای کناره گیری از امام حسین علیه السلام برای او مهیا بود، هیچگاه آن حضرت را تنها نگذاشت
انبیاء الهی در نقطه اوج این بزرگان قرار دارند که قرآن کریم اهمیت ویژه ای به معرفی آنها داده است؛ بجز آن، قرآن کریم درباره خوبان دیگری نیز سخن گفته است: لقمان حکیم، اصحاب کهف، دو مرد خداترسی که بنی اسرائیلیان را به داخل شدن در شهر و گوش به فرمانی موسی علیه السلام دعوت می کردند، مومن آل فرعون، مومن سوره یاسین، همسر فرعون، مادر مریم علیهاالسلام، همسر موسی علیه السلام، عاقلی در اصحاب القریة، ساحران فرعون که مومن شدند، حواریون حضرت عیسی علیه السلام، همسر ابراهیم علیه السلام، ذوالقرنین، طالوت و …
بجز آن، عده ای را هم خدا به صورت کلی معرفی کرده است، مثل نجات یافتگان قوم صالح، هود، نوح و لوط، نهی از منکر کنندگان در قوم یهود، خداجویانی که همراه پیامبران می جنگیدند، کسانی که دوست دارند پاکیزگی یابند، کسانی که بخاطر ایمانشان زنده زنده سوزانده شدند، آنانکه اموالشان را در راه خدا می دهند، عالمانی که برای عدالت اجتماعی به پا می خیزند، آنانکه در حالت دور بودن از پیامبران، خدا و پیامبران او را یاری می کنند؛ آنانکه در راه خدا مهاجرت و جهاد می کنند؛ آنانکه در راه خدا کشته می شوند؛ آنانکه خدا به آنها نعمت داده است؛ آنانکه خشم را فرومی خورند و مردم را می بخشند و احسان می کنند، آنانکه ایمان می آورند و دلشان با یاد خدا مطمئن می گردد.
شاخصی مطلوب در میان غیرمعصومین
اگر درباره حضرت عباس علیه السلام هیچ روایتی از معصومین علیهم السلام نیز به دست ما نرسیده بود، مدایح کلی قرآنی برای ما کافی بود که او را ستوده ای در اوج بدانیم؛ چرا که او در راه خدا مهاجرت و جهاد کرد و کشته شد و با وجود اینکه همه راه ها برای کناره گیری از امام حسین علیه السلام برای او مهیا بود، هیچگاه آن حضرت را تنها نگذاشت؛ اما همانطور که می دانیم، حضرت عباس علیه السلام به طور ویژه نیز توسط ائمه اطهار علیهم السلام ستوده شده است و از طرف امام صادق علیه السلام برای او زیارتنامه ای وارد شده است.(1)
در این زیارتنامه آنچنان به ایشان عرض ارادت می کنیم که گویا امامی معصوم است؛ زیرا آن حضرت کاملا هم جهت با پیامبر صلی الله علیه و اله و ائمه اطهار علیه السلام زندگی کرده و از دنیا رفته است:
«جِئْتُكَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَافِداً إِلَیْكُمْ وَ قَلْبِی مُسَلِّمٌ لَكُمْ وَ تَابِعٌ وَ أَنَا لَكُمْ تَابِعٌ وَ نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَحْكُمَ اللَّه وَ هُوَ خَیْر الْحَاكِمِینَ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ إِنِّی بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِمَنْ خَالَفَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ مِنَ الْكَافِرِینَ قَتَلَ اللَّه أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُن »
در آنجا حضرت عباس با صفات زیر خطاب و سلام داده می شود:
تسلیم بودن و دوستی صادقانه و خیرخواهی برای جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله همانند اصحاب پیامبر صلی الله علیه و اله در جنگ بدر (که نمونه اخلاص و خیرخواهی هستند).
صبر و تحمل سختی.
حقدار بودن و حرمت داشتن.
مظلومانه کشته شدن.
وفای به بیعت و اطاعت از ولی امر.
زندگی با تحلیل درست اجتماعی (بصیرت).
فروتنی (اخبات). آیا حضرت عباس علیه السلام می تواند ما را شفاعت کند؟
از قرآن کریم می آموزیم که شفاعت حقیقت دارد و افراد زیادی هستند که شفیع می باشند: «فَما تَنْفَعهمْ شَفاعَة الشَّافِعِینَ» (مدثر، 48) از پیامبر صلی الله علیه و اله روایت شده است: «ثَلَاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَی شَفَّعُونَ الْأَنْبِیَاء ثُمَّ الْعلَمَاء ثُمَّ الشُّهَدَاء » (2)
شرط شفاعت ارتباط داشتن و هم سنخ بودن است. برای اینکه شفاعت حضرت عباس علیه السلام شامل حال ما شود باید به نحوی به ایشان شبیه و مرتبط شویم
در حقیقت شفاعت اصلی مختص پیامبر صلی الله علیه و اله است. اهل بیت علیهم السلام در حق پیروان مخلصشان شفاعت می کنند و آنها نیز به نوبه خود در حق وابستگان و شاگردان و خادمانشان شفاعت می کنند. مثلاً درباره علمای دین از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که در قیامت شاگردانشان را شفاعت خواهند کرد: «إِذَا كَانَ یَوْم الْقِیَامَةِ بَعَثَ اللَّه الْعَالِمَ وَ الْعَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ لِلْعَابِدِ انْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ قِیلَ لِلْعَالِمِ قِفْ تَشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأْدِیبِكَ لَهُمْ» (3)
بنابراین حضرت عباس علیه السلام نیز از کسانی است که مورد شفاعت ائمه اطهار علیهم السلام واقع می شود و خود او نیز توانایی شفاعت را دارد.
شرط اولیه شفاعت شدن
اولا و پیش از همه چیز، باید دانست که شفاعت تنها شامل حال مومنان می شود. مومن کسی است که به خدا و رسولش صلی الله علیه و اله و قیامت باور جدی دارد. نشانه مومن آن است که از کارهای خوبش شاد می شود و بابت کارهای ناشایستش نادم و بدحال می شود.(4) بنابراین کسانی که دائما گناه می کنند و از گناهان خود ناراحت هم نمی شوند نباید انتظار شفاعت داشته باشند.
فرصتی طلایی برای همرنگی با یک شفیع بزرگ
شرط شفاعت ارتباط داشتن و هم سنخ بودن است. برای اینکه شفاعت حضرت عباس علیه السلام شامل حال ما شود باید به نحوی به ایشان شبیه و مرتبط شویم. باید بکوشیم که صفات زیبای آن حضرت که از زیارتنامه ایشان ذکر کردیم را در وجودمان به وجود بیاوریم و تقویت کنیم. مجالس گریه بر ایشان و ذکر فضایل و صفات ایشان در روز تاسوعا و سایر ایام فرصتی طلایی است که خود را با ایشان همرنگ کنیم و از خدا بخواهیم که ما را از صف مدعیان دروغین خارج کند و به همرنگان واقعی آن حضرت بپیوندد.
پی نوشت:
1. کامل الزیارات، ص 256؛ این زیارتنامه در مفاتیح الجنان نیز آمده است.
2. خصال، ج1، ص156
3. علل الشرایع، ج2، ص 394
4. عن الصادق علیه السلام: مَنْ سَرَّتْه حَسَنَتُه وَ سَاءَتْه سَیِّئَتُه فَهُوَ مُؤْمِنٌ (کافی، ج2، ص232)