به بهانه ی ربیع
26 دی 1391 توسط الزهرا (س) نصر
بوی ِخیس ِخاک ، گیجم میکند ... آفتاب ، ریخته روی صورتم که بیدار می شوم .....
سَر و صدایش از حیاط می آمد ، همه ی نباتات و متعلقاتش را خیسونده بود ... میدانست مجنون ِ قاطی شدن بوی گِل و خیسی برگ هایم !
سرم را از پنجره می اندازم بیرون و دست هایم را تک… بیشتر »