مرغ همسایه
سعی می کنم با دیدن سریالها، خودم را اسیر نکنم و حداقل وقتم را بالاجبار هدر ندهم. آخر سریال یک دردی می اندازد به جان آدم که باید تا آخر دنبال کنی تا آرام بگیری
اما از این میان، بعضی سریالها را نگاه می کنیم. فی الحال کلاه پهلوی و یلدا را.
در مورد کلاه پهلوی حرف زیاد دارم؛ اما فعلا می خواهم در مورد یلدا حرف بزنم
سریالی - از دید یک بیننده - خوش ساخت با بازیگرهای قدری مثل محمد رضا شریفی نیا و فریبا کوثری که حسابی مجذوبت می کنند.
داستانی با ریشه های مذهبی که چون هنوز به آخر نرسیده، در موردش نمی توانم اظهار نظری کنم.
قهرمان فیلم، دختری چادری که برخلاف مادر چادری اش، نه جیغ جیغوست نه بی منطق، نه بد زبان.
مصلح روابط خانوادگی، متعادل و معقول است.(فعلا)
اما چیزی که من را به نوشتن واداشت، هیچ کدام از اینها نیست! هیچ کدام
می خواهم در مورد برادری بنویسم که از همه( روی همه تاکید می کنم) منطقی تر، معقول تر، متعادل تر، خوش اخلاق تر، خوش رو تر، مهربان تر، دست و دلباز تر و … است
تحصیل کرده است. از افه گذاشتن خوشش نمی آید. خودش را دست بالا و دیگران را پایین نمی بیند. عاشق فرهنگ و رسوم و شیفته خاطرات و به قول خودش نوستالژی هایش است
اولین کسی است که با تقسیم ارث به شرط ایفای نقش در تعزیه، موافقت می کند. دلیلش هم جالب است: برای من حس نوستالژیکی دارد(نقل به مضمون)
خلاصه منجی خانواده از بد خلقی، کینه، عداوت، دعوا و … است
یک برادر خارج رفته که هنوز هم خانه و زندگی اش آنجاست و حتی (از زمان فوت پدر) فاصله 2 ماه را هم نمی تواند در ایران صبر کند تا محرم برسد و زمان تعزیه. هزینه ی بالای رفت و آمد را به جان می خرد و می رود و برمیگردد!
خیلی ناراحت می شوم وقتی می بینم تمام خواهر و برادرهای ایران مانده، یک سری افراد پول دوست بی منطق بد اخلاق عصبی اند و برادر خارج رفته، آرام و خوش اخلاق و منطقی
سال تولید ملی را چه خوب پاس می داریم. گویی فرنگ نه تنها در تولید لوازم و وسایل ، بلکه در ساختن اخلاق و رفتار انسانها هم موفق تر از ماست
انگار هر شعاری هم که بدهیم، باز هم مرغ خانه ی همسایه، غاز هست
————————–
پ ن 1: اینها صرفا نظرات یک بیننده است. من از نقد فیلم چیزی نمی دانم
پ ن 2: چون هنوز فیلم تمام نشده، خیلی نمی توان در مورد آن قضاوت کرد
بقلم بانو ر.مشق عشق