مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نه دی

رهبر انقلاب: روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. ١٣٨٨/١٠/١٩

‌‌

بهداشت خواب...

13 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر

ساعت دو بعدازظهر است و نمی‌توانید چشم‌هایتان را باز نگه دارید. از سر کار به خانه آمده‌اید و انرژی لازم برای درست کردن شام را هم ندارید. تلفنی با دوستتان مشغول صحبت هستید اما واقعاً توجهی به حرفهای او ندارید. احساس می‌کنید باید کمی چرت بزنید.

برنامه زندگی همه آدم‌ها اینطور نیست که وقت چرت بعدازظهر راداشته باشند، اما اگر فرصت آن را داشتید، حتماً از آن استفاده کنید. چُرت نیمروز دقیقاً همان چیزی است که بدنتان برای شارژ شدن دوباره به آن نیاز دارد تا بتوانید بقیه روز را با انرژی کامل ادامه دهید. چرت زدن قدرت مغزتان را بالا برده و حتی از مرض شدنتان جلوگیری می‌کند. دوست دارید بدانید چرت زدن چه فوایدی برایتان دارد؟

چرا احساس خستگی می‌کنید

وقتی شب به اندازه کافی نخوابید، بدنتان به طور طبیعی در زمان‌های نامتعارف نیاز به استراحت پیدا می‌کند. یک ماده شیمیایی در بدن به نام آدنوزین همان چیزی است که این احساس خواب‌آلودگی را در نیمروز به شما می‌دهد. مغزتان هم یک انتقال‌دهنده عصبی ترشح می‌کند که باعث می شود بدنتان بداند که به خواب نیاز دارد.

وقتی خوابتان می‌برد

وقتی خوابتان می‌برد مغزتان همچنان آن انتقال‌دهنده عصبی را تولید می‌کند. این فعالیت عضلانیتان را مختل کرده و باعث می‌شود در خواب زیاد تکان نخورید یا به چیزهایی که در خواب می‌بینید واکنش ندهید.

در 5 دقیقه اول چرتتان، حس‌‌های شما هنوز هوشیار هستند اما مغزتان هوشیار نیست و ممکن است به راحتی بیدار شوید. وقتی خوابتان می‌برد، فشارخون و ضربان‌قلبتان کند می‌شود و چشمانتان حرکت نمی‌کند. اگر در این مرحله از چُرت بیدار شوید، احساس جالبی نخواهید داشت.

حین خواب چه اتفاقی می‌افتد

بعد از چند دقیقه اول، دیگر به خواب رفته‌اید. طی این زمان، آدنوزینی که طی روز جمع شده است و خواب‌آلودتان کرده است، شکسته می‌شود. در غده آدرنال کورتیزول تولید می‌شود تا زمانی که از خواب بیدار می‌شوید، هوشیار باشید. سیستم ایمنی بدنتان هم بعد از اینکه خستگی آن را مختل کرد، متعادل می‌شود. اگر کمی احساس بیماری می‌کنید یا سردرد دارید، با یک چرت کوتاه می‌توانید آن را بهبود بخشید.

وقتی بیدار می‌شوید

چون چرت نیمروز یک خواب کامل نیستند، به اندازه کافی طولانی نیستند که وارد خواب عمیق یا مرحله REM (حرکت سریع چشم) شوید. اما اگر شدیداً خسته باشید، ممکن است وارد این خواب عمیق شوید.

وقتی ساعتتان زنگ می‌زند، مغزتان ماده شیمیایی ترشح می‌کند که بدنتان را از حالت خواب به حالت بیداری می‌‌کشاند و آن انرژی که برای ادامه دادن روز به آن نیاز دارید را به شما می‌دهد. اما اگر در مرحله REM ناگهان از خواب بیدار شوید، ممکن است باز هم احساس خواب‌آلودگی و خستگی داشته باشید. این یعنی باید درست و حسابی بخوابید تا حالتتان برطرف شود.

م. اصغر پور

 1 نظر

جستاری در القاب حضرت عباس (ع)

13 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر

در منابع بسیاری، کنیه حضرت عباس(ع) را ابوالفضل بر شمرده‏اند که در بین کنیه‏های ایشان، ابوالفضل (= ابوفاضل، ابوالفضائل) مشهورترین است اما دیگر کنیه‏های او یا غیر مشهور هستند و یا این که پس از واقعه کربلا حضرت را بدان خوانده‏اند.

● کنیه‏های حضرت عباس (ع)

در فرهنگ عربی به آن دسته از نام‏هایی که با پیشوند اَبْ (در مردان) و اُمّ (در زنان) همراه باشد، کنیه می‏گویند. سنت گذاشتن نامی در قالب کنیه برای افراد در میان قبایل عرب، گونه‏ای بزرگداشت و تجلیل نسبت به فرد به شمار می‏آید.(۱)

در اسلام نیز توجه زیادی به آن شده است غزالی می‏نویسد: «رسول خدا(ص) اصحاب خود را از روی احترام برای به دست آوردن دل‏هایشان به کنیه صدا می‏زند و آنهایی که کنیه نداشتند، کنیه‏ای برایشان انتخاب می‏فرمود و سپس آنها را بدان می‏خواند. مردم نیز از آن پس، فرد مذکور را به همان کنیه می‏خواندند. حتی آنان که فرزندی نداشتند تا کنیه‏ای داشته باشند کنیه‏ای می‏نهاد. پیامبر اکرم(ص) رسم داشت حتی برای کودکان نیز کنیه انتخاب می‏نمود و آنان را مثلاً ابا فلان صدا می‏زد تا دل کودکان را نیز به دست آورد».(۲) در اینجا کنیه‏های حضرت عباس(ع) بر شمرده می‏شود:

۱) ابوالفضل‏

در منابع بسیاری، کنیه حضرت عباس(ع) را ابوالفضل بر شمرده‏اند (۳) که در بین کنیه‏های ایشان، ابوالفضل (= ابوفاضل، ابوالفضائل) مشهورترین است اما دیگر کنیه‏های او یا غیر مشهور هستند و یا این که پس از واقعه کربلا حضرت را بدان خوانده‏اند. در مورد این کینه بحث وجود دارد که آیا این کنیه واقعی بوده و ایشان پدر فرزندی به نام فضل بوده‏اند یا اینکه این کنیه اعتباری و در واقع لقبی بوده است که به شکل کنیه به او نسبت داده‏اند. گفته‏ها و احتمالاتی در این زمینه وجود دارد که بدان پرداخته می‏شود:

آن چه از بررسی اسامی افراد در تاریخ به دست می‏آید این است که انتخاب کنیه همواره بر اساس نام فرزند بزرگ‏تر فرد نبوده و در موارد بسیاری این قاعده وجود ندارد.

نوشته‏اند در خاندان بنی‏هاشم هر که عباس نام داشته او را ابوالفضل کنیه می‏نهادند؛ همان گونه که عباس بن عبدالمطّلب و عباس بن ربیعة بن الحارث بن عبدالمطّلب و … نیز مکنّی به همین کنیه بوده‏اند(۴) که گفته‏ای مقبول و موجّه به نظر می‏رسد.

برخی دیگر گفته‏اند این کنیه برگرفته از برتری و فضلی بوده که از کودکی در حضرت نمود فراوان داشته و او را بدان صفت می‏شناخته‏اند آن گونه که در سوگ او نیز سروده‏اند:

اَبَاالفَضْلِ یَا مَنْ أَسَّسَ الفَضْلَ وَ الإبا

أَبِی الفَضْلُ اِلاّ اَنْ تَکُونَ لَهُ أَبا

«ای ابوالفضل! ای کسی که هر برتری و پاکدامنی را بنا نهادی! آیا برای من برتری و فضلی وجود دارد که تو پدر آن نباشی؟ (آیا کسی می‏تواند فضلی داشته باشد که در تو نباشد)».(۵) هم‏چنین در بین اعراب و مسلمانان نیز چنین سنتی بسیار دیده می‏شده که کنیه افراد را بر اساس ویژگی‏های آنان می‏گذاشته‏اند. آورده‏اند روزی رسول خدا(ص) شنید که فردی را ابوالحَکَم می‏خوانند. پیامبر اکرم(ص) او را نزد خود خواند و فرمود: «همانا حَکم [داور ]خداست و حُکم از آن اوست تو چرا ابوالحکم خوانده می‏شوی؟» او پاسخ داد:

«قبیله‏ام هر گاه بر سر مسأله‏ای اختلاف پیدا می‏کنند نزد من می‏آیند و من بین آنان داوری می‏کنم و با صادر کردن حکم خویش اختلاف را برطرف می‏نمایم» پیامبر اکرم(ص) به او فرمود: «چه کار خوبی می‏کنی»(۶) و این گونه گذاشتن چنین کنیه‏هایی را بر افراد بدون اشکال دانست.

گذشته از این همه این مطالب، در ردیف فرزندان عباس(ع) نام پسری را به اسم فضل آورده‏اند(۷) اما چون که فضل فرزندی نداشته، احتمال این که نام او از حافظه تاریخ ستُرده شده باشد، وجود دارد. این مسأله سبب شده که برخی برای توجیه کنیه حضرت عباس(ع) بر مطالبی مانند آنچه گذشت تمسک جویند گر چه هیچ یک از آنها با هم منافاتی ندارد و قابل جمع می‏باشد. یعنی وقتی در کودکی کسی را ابوالفضل بخوانند در او زمینه‏هایی هم ایجاد می‏شود که نام یکی از فرزندان خویش را فضل بگذارد.

۲) ابو القِربَة

در لغت عرب قِربة به معنای «مشک آب» است. حضرت عباس(ع) را به جهت آب رسانی‏اش در کربلا به این کنیه نامیده‏اند. در بسیاری از منابع تاریخی و رجالی چنین کنیه‏ای را برای حضرت برشمرده‏اند.(۸)

۳) ابو القاسم‏

کنیه‏ای غیر مشهور برای حضرت می‏باشد(۹) اگر چه برخی نوشته‏اند حضرت عباس(ع) فرزندی به نام قاسم داشته که در کربلا به شهادت رسیده است.(۱۰)

۴) ابن البَدَویّة

این کنیه نیز از جمله کنیه‏های غیر مشهور حضرت است و به معنای «فرزند زن بادیه‏نشین» می‏باشد. دلیل آن نیز این بوده که قبیله مادری حضرت، از جمله قبایل بیابان نشین عرب بوده‏اند.(۱۱)

۵) ابو الفَرجَة

در لغت عرب فرجه، «گشایش در سختی و بر طرف شدن اندوه» معنا شده است. برخی چنین کنیه‏ای نیز برای حضرت برشمرده‏اند که بیشتر به لقبی در قالب کنیه می‏ماند. دلیل آن هم بر طرف کردن اندوه و گشایش در سختی‏ها در نتیجه توسل به او می‏باشد.(۱۲)

● لقب‏های حضرت عباس(ع)

به عناوینی که بر اثر بروز و ظهور ویژگی‏هایی در انسان‏ها، به آنان نسبت داده شود و بیانگر ویژگی‏شان باشد، لقب می‏گویند. حضرت عباس(ع) القاب بسیاری دارد. برای ایشان بیش از بیست لقب مشهور برشمرده‏اند که معروف‏ترین آنها عبارت‏اند از:

۱) قمر بنی‏هاشم‏

حضرت عباس(ع) از جمال و زیبایی ویژه‏ای برخوردار بوده؛ به گونه‏ای که سیمای دل‏ربای او جلب توجه می‏کرد و چهره‏اش مانند ماه تمام، تابناک می‏نمود. چون از دودمان هاشم، جد پیامبر(ص) بوده، او را «ماه فرزندان هاشم» می‏خواندند. این لقب، لقبی مشهور برای حضرت به شمار می‏رود و بسیاری از منابع آن را برشمرده‏اند.(۱۳)

۲) باب الحوائج‏

حضرت عباس(ع) در دوران زندگانی امام مجتبی(ع) پیوسته در کنار آن حضرت به مددکاری مردم و برآوردن نیازهایشان می‏پرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین(ع) و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آن جا که هر گاه نیازمندی برای کمک خواستن نزد این دو امام همام می‏آمد، حضرت عباس(ع) مأمور اجرای دستور امام خویش می‏شد. حضرت عباس(ع) جایگاه بلندی نزد برادرش امام حسین(ع) داشت. نوشته‏اند:

«همان گونه که پدرش امیر المؤمنین(ع) جایگاه بلندی نزد پیامبر اکرم(ص) داشت و باب او بود و هر گاه مشکلی روی می‏داد پیامبر اکرم(ص) ابتدا آن را با علی(ع) در میان می‏گذاشت، عباس(ع) نیز چنین حالتی نسبت به امام حسین(ع) داشت. امام با پیشامد هر مشکلی آن را با برادرش در میان گذاشته و از او می‏خواست که آن مشکل را برطرف نماید».(۱۴) این مسأله سبب شد تا ایشان را باب الحوائج؛ «برآورنده نیازها» بخوانند.(۱۵) البته به نظر می‏رسد این لقب بعدها در نتیجه توسل‏ها و کرامت‏های آن حضرت به ایشان داده شده است.

۳) باب الحسین(ع)

شدت دلبستگی حضرت عباس(ع) به برادر بزرگ‏تر خود، امام حسین(ع) تا آن جا بود که همواره خود را خدمتگزار وی می‏دانست و برای اجرای فرمان‏های ایشان همیشه پیش‏قدم بود. این بدان دلیل بود که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِیٌّ(ع) بَابُهَا فَمَن اَرَادَ مَدِینَةَ فَلْیَأْتِ البَابَ؛ من شهر دانش هستم و علی(ع) دروازه ورود به آن است. پس هر کس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد».(۱۶) حضرت عباس(ع) نیز درب ورود به شهر حسینی(ع) بود.

از علامه فقید طباطبایی؛، نویسنده تفسیر بزرگ المیزان در این باره نقل شده است که فرمود: «مرحوم سید السّالکین و برهان العارفین، آقا سید علی قاضی فرمود در هنگام کشف بر من روشن و آشکار شد که وجود مقدس ابا عبداللّه الحسین(ع) مظهر رحمت کلیّه الهیه است و باب و پیش‏کار آن حضرت، سقای کربلا، سرحلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الی اللّه، ابوالفضل العباس صلوات اللّه و سلامه علیه است».(۱۷)

۴) سقّا

سقّا از مشهورترین لقب‏های حضرت عباس(ع) است و پس از واقعه کربلا به این لقب متصف گردید.(۱۸) یکی از بی‏رحمانه‏ترین حربه‏های جنگی دشمن در واقعه کربلا، بستن آب به روی لشگر امام حسین(ع) بود که از روز هفتم ماه محرّم آغاز شد اما حضرت عباس(ع) به همراه برخی دیگر از بنی‏هاشم، به فرات حمله می‏برد و آب می‏آورد.(۱۹) او این لقب را از پدران خویش به ارث برده بود؛ زیرا حضرت عبدالمطّلب، هاشم، عبد مناف و قُصَیّ نیز چنین لقبی داشتند. حضرت ابوطالب(ع) و عباس عموی پیامبر نیز به چنین ویژگی پسندیده‏ای مشهور بودند.(۲۰)

۵) کَبْش الکتیبة

اصطلاحی نظامی است که در جنگ‏ها به کار می‏رفته و به فردی شجاع اطلاق می‏شده که فردی که تمام صفات شجاعت و نام‏آوری در او جمع بوده و در پیشانی لشگر به جنگ با دشمن می‏پرداخته است. این لقب پیش از حضرت عباس(ع) تنها به دو نفر داده شده؛ ابتدا به فردی قریشی از قبیله بنی عبدالدار که از دشمنان سرسخت مسلمانان بود و طلحة بن ابی طلحة نام داشت. او در جنگ احد توسط امیر المؤمنین(ع) کشته شد زیرا شخص دیگری را جرأت رویارویی با او نبود و شجاعت و جنگاوری او باعث تضعیف روحیه مسلمانان شده بود.

با کشته شدن او توسط امیر المؤمنین(ع) روحیه به مسلمانان بازگشت و سبب خوشحالی پیامبر اکرم(ص) شد زیرا کشته شدن او باعث شد اتحاد مشرکین به شدت از هم گسیخته شود و بسیاری از آنان پا به فرار گذارند.(۲۱)

دومین فردی که پیش از حضرت عباس(ع) به این لقب خوانده شد مالک اشتر نخعی بود. او را در دوران خلافت امیر المؤمنین(ع) کبش العراق می‏خواندند.(۲۲) پس از وی این لقب به حضرت عباس(ع) رسید آن گونه که از زبان امام حسین(ع) سروده‏اند:

عَبَّاسُ(ع) کَبْشُ کَتِیبَتی‏ وَ کَنَانَتی‏

وَ سرُّ قَوْمی بَلْ اَعَزُّ حُصُونی‏

«عباس(ع) پهلوان لشگر و اهل بیت من بلکه شکست ناپذیرترین دژ من است».(۲۳)

۶) حامی الظُعَینة

در لغت عرب ظعینة از ریشه ظَعَنَ (= کوچ کرد) گرفته شده و به معنای زن هودج‏نشین(۲۴) می‏باشد. این لقب نیز از جمله القابی است که پس از واقعه عاشورا به حضرت داده شده و به معنای پشتیبان زنان هودج‏نشین است. چرا که دلگرمی زنان اهل حرم به بازوی توانای عباس(ع) بود. چه بسا پشتیبانی و حمایت از زنان بی‏دفاع، خود بخش بزرگی از دفاع است و وجود او در بین لشگر قوت قلبی برای همه به شمار می‏آمد. این لقب در عرب پیش از حضرت عباس(ع) تنها به یک نفر داده شده و او ربیعة بن مکدم کنانی از قبیله بنی فراس می‏باشد و چه در زمان زندگی و چه پس از مرگش او را این گونه می‏خوانده‏اند. آن سان که درباره‏اش سروده‏اند:

حامی الظعینة این منه ربیعة

أم أین من علیا ابیه کلام(۲۵)

القاب یاد شده از مشهورترین لقب‏های حضرت عباس(ع) است. البته ایشان لقب‏های دیگری نیز دارند که بدین شرح است:

۷) شهید؛(۲۶)

۸) عبد صالح؛

۹) مستجار (پشت و پناه)؛

۱۰) فادی (فداکار)؛

۱۱) ضَیغَم (شیر)؛

۱۲) مُؤثر (ایثارگر)؛

۱۳) ظَهر الولایة (پشتیبان ولایت)؛

۱۴) طیار؛(۲۷)

۱۵) اکبر؛(۲۸)

۱۶) مواسی (ایثار کننده)؛

۱۷) واقی (پاسدار)؛

۱۸) ساعی(۲۹) (تلاشگر)؛

۱۹) صدّیق (راست‏گفتار و درست‏کردار)؛

۲۰) بَطَل (گُرد)؛

۲۱) اطلس (چابک و شجاع، در لغت به معنای رنگارنگ یا دو رنگ بوده(۳۰) و کنایه از فرد زیرک و چابک است)؛

۲۲) حامل اللّواء (پرچمدار).(۳۱)

۲۳) صابر؛

۲۴) مجاهد؛

۲۵) حامی؛

۲۶) ناصر؛(۳۲)

در کلام معصومین‏علیهم السلام لقب‏های دیگری نیز برای حضرت عباس آمده است که از جایگاه والا و مقام ارجمند حضرت عباس(ع) حکایت می‏کند.

 




 

پی‏نوشت‏ها:

۱) نک، لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ ه . ش ، ج ۱۱، ص ۱۶۴۵۲.

۲) معارف و معاریف، السید مصطفی الحسینی الدشتی، تهران، انتشارات مفید، چاپ دوم، ۱۳۷۶ ه . ش، ج ۸، ص ۵۹۵ .

۳) نفس المهموم، شیخ عباس قمی، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، بی تا، ص ۳۳۲؛ تنقیح المقال فی احوال الرجال، عبد اللّه المامقانی، نجف، مطبعة الحیدریة، ۱۳۵۲ ه . ق، ج ۱، ص ۱۲۸.

۴) بطل العلقمی، عبد الواحد بن احمد المظفر، نجف، مطبعة الحیدریة، بی‏تا، ج ۲، ص ۹.

۵) همان.

۶) همان، ص ۱۰.

۷) العباس(ع)، عبدالرزاق المقرم، نجف، مطبعة الحیدریة، بی تاص ۱۹۵ ؛ المجدی فی أنساب الطالبیین، نجم الدین ابوالحسن علی بن محمد بن العلوی العمری، قم، مطبعة سید الشهداء، مکتبة آیة اللّه العظمی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ ه . ق ، ص ۲۳۱.

۸) أنساب الأشراف، احمد بن یحیی بن جابر البلاذری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۳۹۴ ه . ق، ج ۲، ص ۱۹۲ ؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، فضل بن الحسن الطبرسی، نجف، مکتبة الحیدریة، چاپ دوم، ۱۳۹۰ ه . ق، ص ۲۰۳ .

۹) بطل العلقمی، ج ۲، ص ۸.

۱۰) مقتل الحسین(ع)، محمد تقی بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، ۱۴۰۵ ه . ق‏بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۳ ه . ق، ص ۳۱۵ ؛ العباس(ع)، ص ۱۹۵.

۱۱) بطل العلقمی، ج ۲، ص ۹۱.

۱۲) همان، ص ۱۰.

۱۳) مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، ابو جعفر محمد بن علی، قم، مطبعة العلمیة، بی‏تا، ج ۴، ص ۱۰۸ ؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۳ ه . ق، ج ۴۵، ص ۴۰ .

۱۴) بطل العلقمی، ج ۳، ص ۳۵.

۱۵) مقاتل الطالبیین، ص ۵۵ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۴۰ ؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۱۰۸ ؛ بطل العلقمی، ج ۳، ص ۲۰۸ ؛ کبریت الأحمر، ص ۳۸۴.

۱۶) مستدرک الحاکم النیسابوری، حافظ ابو عبد الله محمد بن عبد الله الحاکم النیسابوری، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول ۱۴۱۱ ه . ق ، ج ۳، ص ۱۲۶.

۱۷) چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)، علی ربانی خلخالی، قم، مکتب الحسین، چاپ پنجم‏۱۳۷۸ ه . ش، ج ۱، صص ۱۴۷ و ۱۴۸.

۱۸) الثقات، محمد بن حبّان، دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، بی جا، ۱۳۹۵ ه . ق، ج ۲، ص ۳۱۰ ؛ السیرة النبویة، محمد بن حبّان، بیروت، مؤسسة الثقافیة، چاپ اول، ۱۴۰۷ ه . ق، ج ۱، ص ۵۵۹ .

۱۹) الإختصاص، محمد بن محمد بن نعمان الشیخ المفید، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲ ه . ق، ص ۷۸ ؛ رجال الطوسی، ابو جعفر محمد بن الحسن، نجف، مطبعة الحیدریة، چاپ اول، ۱۳۸۱ ه . ق ، ص ۷۲ .

۲۰) تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی‏یعقوب، بیروت، دار صادر، بی‏تا، ج ۲، ص ۷۶ ؛ سیرة النبویة، ابن هشام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۵۵ ه . ق، ج ۱، ص ۹۶.

۲۱) بطل العلقمی، ج ۲، صص ۵۳ - ۵۴ .

۲۲) بطل العلقمی، ج ۲، صص ۵۳ - ۵۴ .

۲۳) همان، ص ۶۰.

۲۴) فرهنگ معاصر، آذرتاش آذرنوش، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۷۹ ه . ش، ص ۲۱۳.

۲۵) بطل العلقمی، ج ۲، صص ۶۳ و ۶۴.

۲۶) مصباح الزائر، سید بن طاووس، قم، مؤسسة آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۷ ه . ق، صص ۲۴۵ - ۲۴۹ ؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، صص ۲۲۲ - ۲۲۷.

۲۷) بطل العلقمی، ج ۲، ص ۱۰۸.

۲۸) الطبقات، محمد ابن سعد، لیدن، مطبعة بریل، ۱۳۲۱ ه . ق، ج ۳، ص ۱ ؛ سیر إعلام النبلاء، شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، مصر، دار المعارف، بی‏تا، ج ۳، ص ۲۱۶ .

۲۹) سه لقب اخیر در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.

۳۰) لسان العرب، ج ۶، ص ۱۳۵.

۳۱) مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۱۰۸ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۴۰ ؛ بطل العلقمی، ج ۲، ص ۱۲.

۳۲) چهار لقب اخیر در: الإقبال، علی بن موسی بن جعفر السید بن طاووس، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۹۰ ه . ق، ص ۳۳۴ ؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۳۶۴ ؛ مصباح الزائر، ص ۳۵۱.

به کوشش مهتاب ابیان

 

 1 نظر

حضرت علی اکبر(ع)

13 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر

…ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان / مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود / بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود / مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته / بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد / زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را / آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را / معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید / زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد / رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه / گفت:لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون / به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است / بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی / پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد / به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است/ آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست / دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری / داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای / به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد / از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا / آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید / با فغان پسرم وا پسرم می آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری / ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است / یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای / چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!

من تو را در همه کرب و بلا می بینم / هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی / کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم / باید انگار تو را روی عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم / تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم…

 

سید حمید رضا برقعی

 نظر دهید »

اصحاب اباعبدالله

13 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر

 

…در اصحاب اباعبدالله از نظر رنگ پوست نمونه‌هایی وجود دارد. فقط افراد سفیدپوست نیستند در اصحاب اباعبدالله رزمنده‌ی سیاه پوستی هم در ركاب اباعبدالله شمشیر می‌زند و شهید می‌شود. جون غلام امام حسین علیه‌السّلام یكی از نمونه‌هایش است. باز از نظر سوابق دیانت، افراد بسیار پرسابقه‌ی در اسلام می‌بینید تا مسیحی تازه مسلمان شده‌ای مثل وهب نصرانی.[۱] افراد مقدّس متدین و دیرپای در مسیر ولایت در اصحاب اباعبدالله هم می‌بینید. كسانی كه در ركاب امیرالمؤمنین هم شمشیر زده‌اند، زیر پرچم امام مجتبی هم خدمت كرده‌اند و در عاشورا هم در ركاب اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام جانبازی می‌كنند. این‌گونه اشخاص را می‌بینید، افراد تائبی را نیز می‌بینید كه تا قبل از واقعه‌ی عاشورا رو در روی مسیر امامت حركت كرده‌اند. در اصحاب اباعبدالله فردی مثل زهیر بن قین را دارید كه عثمانی مذهب بوده، او آدمی بود كه با امیرالمؤمنین مقابله كرده بود. خونخواه عثمان بود. رو در روی امام مجتبی ایستاده بود تا روز عاشورا هم هیچ رابطه‌ی دوستانه‌ای با اباعبدالله نداشته، او هم با خانواده‌اش به سفری می‌رود و به خاطر اینكه با امام حسین علیه‌السّلام رو در رو نشود معمولاً یكی دو منزل با حضرت فاصله می‌گیرد كه نكند در یك محل با حضرت اقامت داشته باشند كه با حضرت روبه‌رو شود. ولی از آنجایی كه تقدیر الهی بر تدبیر بشری غالب است در یك منزل و در یكی از اقامتگاه‌های بین راه هم‌منزل می‌شوند.

اباعبدالله فردی را می‌فرستد، پیكی را می‌فرستد تا به زهیر بگوید امام حسین علیه‌السّلام با شما كار دارد. این پیك به خیمه‌ی زهیر می‌آید و می‌گوید كه پسر پیغمبر با شما كاری دارند. او این دست و آن دست می‌كند. از نظر روحیه و فكر، همخوان با اباعبدالله نیست. عثمانی مذهب است ولی همسر رشید او، همسر آگاه و بیدار او، وقتی می‌بیند شوهرش این دست و آن دست می‌كند، می‌گوید پسر پیغمبر خدا تو را خواسته است، جای تردید و تأمّل نیست؛ برو. این هم نمونه‌ای از زنان عاشوراست. در داستان عاشورا نمونه‌های بسیار فراوانی از زن‌هایی كه نقش‌های بسیار ارزشمندی ایفا كردند و قابل الگو گرفتن و اقتدا می‌باشند، دیده می‌شود. در واقع این زن شوهرش را حسینی می‌كند. زهیر به خدمت اباعبدالله علیه‌السّلام می‌آید و نگاه نافذ اباعبدالله علیه‌السّلام در همان نظر اول زهیر را زیر و رو می‌كند و زهیر، زهیر دیگری می‌شود. لذا وقتی از خدمت حضرت به چادر خودش بر می‌گردد به همسرش می‌گوید دیگر من آن زهیر قبلی نیستم. دیگر من دست از اباعبدالله علیه‌السّلام بر نمی‌دارم. و برای اینكه هیچ تعلّق خاطری برایش باقی نماند و با دل فارغ از هر وابستگی و دلبستگی و تعهّد و تقیدی بتواند با همه‌ی وجودش در ركاب اباعبدالله جانبازی بكند، با رضایت همسرش، همان‌جا او را طلاق می‌دهد و تمام دارایی خودش را هم به او می‌بخشد و می‌گوید تو برو؛ من دیگر حسینی شدم. اشخاص این‌گونه‌ای هم در اصحاب اباعبدالله علیه‌السّلام هست…



[۱]- وهب یك جوان مسیحی مذهب بود. همراه با مادرش و نوعروسی كه با او ازدواج كرده بود برای تفریح كنار فرات آمده بودند. آن نگاه عمیق و تحوّل آفرین اباعبدالله علیه‌السّلام از دور وهب را زیر و رو كرد. این مسیحی، این نصرانی آمد به خدمت اباعبدالله و اسلام آورد و نمی‌دانم او چقدر فرصت كرد كه در مسلمانی خودش چند ركعت نماز بخواند. در اصحاب اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام یك تازه مسلمان این‌طوری هم وجود دارد.

ح.الف

 4 نظر

الگویی به نام حسین

13 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر

…اینكه می‌گوییم امام حسین علیه‌السّلام و واقعه‌ی عاشورا الگوست یعنی یك حادثه‌ی زمانی و یك مقطع خاص نیست. از این رو دیدید آن ساعات آخر كه همه‌ی اصحاب اباعبدالله علیه‌السّلام به شهادت رسیدند و برای حضرت یاری نماند، نیزه‌ای را كه در دستشان بود به زمین زدند و سر به نیزه گذاشتند. یكی یكی اصحابشان را صدا زدند.

اینها همان اصحابی بودند كه جلوی خود حضرت شهید شده بودند. خود حضرت جنازه‌ها و پیكره‌هایشان را به خیمه آورده بودند و برخی از این پیكرها هم وسط میدان افتاده بود. حضرت می‌داند دیگر كسی برایش نمانده است. با صدا زدن اباعبدالله جنازه‌ها به حركت در می‌آیند. جنازه‌ها به جنب و جوش می‌افتند، حضرت می‌فرماید: نه، بخوابید. شما نقش خودتان را درست ایفا كردید. آنچه كه بر عهده‌ی شما بود ایفا كردید.

عبارت مقتل این است: حضرت بعد از اینكه اصحابشان را صدا می‌زنند یا مسلم بن عقیل، یا هانی بن عروة، یا حبیب بن مظاهر، یا زهیر بن قین، یا یزید بن مظاهر، یا یحیی بن كثیر، یا نافع بن هلال، یا ابراهیم بن حصین، یا عمیر بن مطاع. بعد می‌فرمایند: ما لی انادیكم فلا تجیبونی: چه شده شما دیگر جواب حسین را نمی‌دهید؟

و ادعوكم فلا تسمعونی: من شما را صدا می‌زنم: امّا اگر گوش به حرف حسین نمی‌دهید؟

انتم نیام فارجوكم تنتبهون: شما به خواب ناز مرگ فرو رفته‌اید و امیدوارم شما بیدار شوید و حسین را در این تنهایی و تهی‌دستی لحظات آخر یاری كنید.

انتم نیام ارجوكم تنتبهون: آیا شما به خواب رفته‌اید كه امید ببندم كه بیدار شوید و بلند شوید و به من كمك كنید؟

ام حالت مودتكم عن امامكم فلا تنصرونه: یا نكند دیگر دل از امام خودتان بریده‌اید؟ چیزی بین شما و دوستی‌تان نسبت به امامتان حائل شده كه امامتان را در این غربت و تنهایی یاری نمی‌كنید؟

فهذه نساء الرسول صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم لفقدكم قد علاهن النحول: نگاه كنید این زنان خاندان پیغمبرند، اینها نوامیس رسول خدا هستند، ببینید در نبود شما در چه شرایطی قرار گرفته‌اند؟

فقوموا عن نومتكم ایها الكرام و ادفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام. ای كریمان، ای صاحبان كرامت، از این خواب نازی كه در او خفته‌اید، برخیزید و از حرم رسول خدا این طاغیان لئیم را كه حمله‌ور به خیام رسول الله شده‌اند، رفع كنید.

بعد حضرت فرمود ولكن صرعكم و الله ریب المنون: نه به خدا سوگند، مرگ بر شما دست یافته است

و عدد بكم الدهر الخئون: و روزگار خیانت‌پیشه بر شما پشت كرده است

و الاّ لما كنتم عن دعوتی تقصرون و لا عن نصرتی تحتجبون: والاّ شما كسانی نبودید كه در پاسخ گفتن و لبیك گفتن به دعوت من كوتاه بیایید و از یاری من محجوب باشید.

فها نحن علیكم مفتجعون: ما در سوگ از دست دادن شما غمناكیم.

و بكم لاحقون: و نزدیك است كه ما هم به شما ملحق بشویم.

فانّا الله و انّا الیه راجعون: حضرت كلمه‌ی استرجاع را به زبان آوردند.

وقتی كه دیگر عملاً هیچ كس نمانده است، در این شرایط حضرت صدا بلند می‌كند و می‌فرماید هل من راحم یرحم آل الرّسول المختار: آیا كسی هست به حال حرم رسول برگزیده‌ی خدا رحم بیاورد؟

هل من ناصر ینصر الذّریة الاطهار: آیا كس هست به یاری ذرّیه‌ی معصوم رسول خدا برخیزد؟

هل من مجیر لابناء البتول: آیا كسی هست كه فرزندان و بچبه‌های فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها را پناه بدهد؟

هل من ذابٍّ یذبُّ عن حرم الرّسول: آیا هیچ مدافعی هست كه از حرم رسول خدا دفاع بكند؟

هل من موحّد یخاف الله فینا: آیا هیچ موحّدی هست كه در این‌گونه ما را تنها گذاشتن از خدا بترسد؟

هل من مغیث یرجو الله فی اغاثتنا: آیا هیچ دادرس و فریادرسی هست كه به این طلب كمك ما پاسخ بدهد؟

امام حسین علیه‌السّلام می‌داند كسی نمانده است، حضرت اینها را خطاب به آیندگانی كه این پیام به آنها می‌رسد، می‌فرمایند. امام حسین علیه‌السّلام كه می‌گوید هل من ناصر ینصرنی: آیا كسی هست مرا یاری كند؟ آن كسانی كه باید امام حسین علیه‌السّلام را یاری كنند چه كسانی هستند؟ روشن است كه نسل‌های آینده مخاطب این سخن اباعبدالله هستند. این است كه می‌گویم عاشورا برای همه یك الگوست. من و شما هم مخاطب این جملات اباعبدالله هستیم. ندای هل من ناصر اباعبدالله مخاطبش من و شما هم هستیم. همه‌ی انسان‌ها در همه‌ی زمان‌ها هستند. لذا باید راه اباعبدالله علیه‌السّلام را رفت و نباید تنها به گفتن و نقّالی و زمان گذراندن بسنده كرد… *

 

 

 * بخشی از سخنرانی استاد مهدی طيّب در جلسه‌ی اهل ولاء
به کوشش مهتاب ابیان

 3 نظر
  • 1
  • ...
  • 673
  • 674
  • 675
  • ...
  • 676
  • ...
  • 677
  • 678
  • 679
  • ...
  • 680
  • ...
  • 681
  • 682
  • 683
  • ...
  • 734

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس