وقتی مردم بخواهند...
همانا خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند، و هنگامی که خدا ارادهی سوئی به قومی (بهخاطر اعمالشان) کند هیچ چیز مانع آن نخواهد شد، و جز خدا سرپرستی نخواهند داشت.
• نوح گفته بود من فقط آمدهام شما را انذار بدهم، شریعتِ خد ارا اقامه کنم. نهصد سال همین حرفها را تکرار کرد. مردم مسخرهاش کردند. گفتند فقط پابرهنهها دور و برِ تو جمع شدهاند.. طوفان مهیبی آمد و احدی از آنها را باقی نگذاشت.
• هود برای مردمِ عاد همین حرفها را زد. گفت: این سنتهای غلط آباء و اجدادیتان را بگذارید کنار. بیایید شریعتِ خدا را اقامه کنیم. مردم باورش نکردند. تندبادی آمد و درهم کوبیدشان. از آن شهرِ رویاییشان چیزی باقی نماند.
• صالح هم برای اهالیِ ثمود پیغام عبودیت و اقامهی شریعت برد. مردم باورش نکردند. گفتند: ما پیشترها به تو امیدوار بودیم. فکر میکردیم آدمحسابی هستی! صاعقه آمد و شهر سنگیشان را با خاک یکسان کرد.
• لوط به قومش همینها را گفت. از آن گناهِ آشکار بر حذرشان داشت. باورش نکردند. بارانِ سنگ آمد برایشان.
• شعیب به اهالیِ مدین انذار داد. گفت که کمفروشی نکنند. مردمش گفتند تو را خیلی کم و ناچیز میبینیم! باورش نکردند. صیحهی آسمانی آمد و همهشان هلاک شدند.
• همیشهی تاریخ همین بوده. آرزوی همهی رهبرانِ الهی، اقامهِ شریعت الهی بوده، مردم که همراهیشان نکردند، آرزویشان به باد رفت. این هم یکی از همان قانونهای خداست که تا مردم خودشان نخواهند، چیزی عوض نمیشود. وگرنه خدا برای اقامهی دینش معطل مردم نیست.
• نشست روی صندلی، پشت تریبون. گفت: «من توی دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتوانهی این ملت دولت تعیین میکنم». مردم باورش کردند. توی دهنِ دولتِ قبلی زد. به پشتوانهی ملتش، دولت تعیین کرد. خدا راست گفته بود؛ تا یک ملت خودشان نخواهند، سرنوشتشان عوض نمیشود.
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ
بقلم بانو روستا