نوایی از ابوحمزه (2)
16 مرداد 1391 توسط الزهرا (س) نصر
الهی و سیدی و عزّتک و جلالک لئن طالبتنی بذنوبی لاطالبنَّک بعفوک و لئن طالبتنی بلؤمی لاطالبنّک بکرمک
به عزت و جلالتت قسم
اگر بگویی چرا گناه کردی می گویم بخششت کو؟
و اگر بخاطر پستی ام مرا مواخذه کنی می گویم من اگر چنینم تو که کریمی
مولای من!
****
به دور خانه ی خدا می گشت و با اشک و آه فریاد می کرد: خدایا اگر حاجتم را ندهی رسوایت می کنم…
سد راهش شد و از او پرسید: این چه سخنی است که می گویی؟ چگونه خدا را رسوا خواهی ساخت؟
گفت: دست هایم را قطع می کنم و بر گردنم می آویزم
و به همه می گویم این ها دست هایی ست که از در خانه ی خدا نا امید بازگشته است…
و لا اطلب الفرج الا منک…