شهرنشين!
امام سجاد علیه السلام مى فرماید:
اَلْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ؛ بخیل کسى است که از سلام دادن خوددارى نماید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم مى فرماید:
اَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ؛ بخیل ترین مردم کسى است که در سلام بخل ورزد.
چند سال پيش به يك روستايي سفر كرده بوديم، توي كوچه هاي روستا قدم مي زدم كه يه بچه اي از روبرو اومد وقتي به من رسيد بلافاصله سلام كرد ،بدون اينكه من رو بشناسه…
اولش جا خوردم چون گاهي شهرنشينها وقتي هم ديگه رو مي شناسن هم به زور به همديگه سلام مي كنن!…
حتي خيلي وقتا بعد از اينكه با يكي مثل خودمون چشم تو چشم مي شيم هم سريع نگاهمون رو برميداريم!
چه رسم شيرينيه سلام كردن و چقدر دلها رو به هم نزديك مي كنه… چندباري خواستم مثل اون بچه روستايي، توي شهر حداقل از سلام كردن به غريبه هايي كه براي چندلحظه همنشينشون مي شم خجالت نكشم و اين رسم رو جا بندازم! اما …
قديما وقتي آدما وارد يه جمعي مي شدن جايي رو براي نشستن انتخاب مي كردن كه هم صحبتي كنار دستشون داشته باشن اما بارها ديدم كه مثلا توي اتوبوس يا ايستگاه مترو آدما جوري محل نشستنشون رو انتخاب مي كنن كه بيشترين فاصله رو از هم داشته باشن كه در تنهايي و افكار خودشون راحت باشن و مبادا كسي هم صحبتشون بشه!
خيلي وقتا ديدم كه اگه توي يه اتوبوس 5 تا مسافر باشه هر كدومشون روي يه صندلي جداگانه مي نشينن يا اگه به خاطر گرمي مكانهاي ديگه يا تابش نور خورشيد روي بعضي از صندلي ها مجبور بشن كنار همديگه بنشينن انگار كه كنار ديوار نشسته باشن!
بارها به خودم گفتم چي مي شه حداقل با يه سلام كنار كسي بنشينم ، حتي اگه هيچ حرف ديگه اي نمي زنم؟…
گاهي به خودم مي گم نكنه اين سلام نكردن ها نشانه ي غرور و خودبرتر بيني من باشه؟!…
دوست داشتم من هم مثل اون كودك روستايي بودم ، اما افسوس…
افسوس كه من هم شهر نشينم!…
بقلم ح.الف