زنی که خانوادهاش را روانه بهشت کرد
تاریخ همواره وامدار زنانی است که درایت و دیندوستیشان خود را نشان داده است؛ زنانی که علیرغم عواطف سرشار نسبت به همسر و فرزندانشان، مشوق آنها بودهاند در مسیری که میدانستند انتهایش شهادت و دوری از آنها در دنیاست، تا روزی که پیمانه عمر آنها هم سر آید و در بهشت همنشین شهدایشان باشند. همسرانی که تمام قد در تاریخ ایستادهاند و نامشان بر مأذنههای رشادت به همراه شهدایشان میدرخشد .. زنانی که مردانشان از دامن آنان به معراج رفتهاند …
نام پسرش را «خلف» گذاشت و از این رو به «امخلف» مشهور است. همسر اولین شهید روز عاشورا، موسلم بن عوسجه.
وی از زنان برجسته شيعه بود كه در كربلا حضور داشت و افتخارش یاری حضرت سيدالشهدا و خانواده ایشان بود.
وقتي همسرش مسلم شهيد شد، او پسرش خلف را آماده جنگیدن و دفاع از حسین بن علی کرد و این در حالی بود که امام حسین علیهالسلام از خلف خواسته بود تا به مراقبت از مادرش بپردازد، اما همسر مسلم بن عوسجه که یاری امام را بر عواطف مادریاش مقدم داشته بود، پسرش را آماده کرد و به سمت میدان فرستاد.
وقتی که پسرش لباس رزم پوشید و آماده میدان شد، امخلف به او چنین گفت: جز با ياري پسر پيغمبر، از تو راضي نخواهم شد. در این راه بکوش و با خون خود در راه دین خدا و حسین بن علی مرا رو سفید کن!
خلف بن مسلم بن عوسجه همچون پدر شهیدش به ميدان شتافت و پس از جنگي نمايان، به شهادت رسيد. لشکریان شمر پس از به شهادت رساندن خلف، سر او را از بدنش جدا کردند و به سمت مادرش که در گوشهای از میدان به تماشای جنگآوری پسرش نشسته بود، پرتاب کردند. امخلف شجاعانه سر پسرش را برداشت و بوسید و گریست و خدای را شکر کرد که فرزندش در راه حسین بن علی فدا شده است.
او در تشويق فرزندش به مبارزه در راه ياري پسر پیامبر، با برخورد مناسب و شايستهای به استقبال سر شهیدش رفت و با شهادت جوانش، الهامبخش مادران شهيدی شد كه از تقديم فرزندان خود براي ياري اسلام، مضايقهاي ندارند.
امخلف در عصر عاشورا مسئولیت سنگینی به عهده گرفت. او سعی کرد با شهدات و بزرگواری همچون کوه از خیمههای اهل بیت محافظت کند. او با دفاع از خیمهها توانست چندین بار جان پسر حسین بن علی، حضرت زین العابدین، را نجات دهد و در سختترین اوضاع و در قیام عاشورا؛ آنجاییکه حرامیان به سمت خیمهها حمله برده بودند، بدون هیچ واهمهای از دین و اهل بیت امام خود دفاع کرد و هر كلمه از سخنان پرمعنا و روحبخشش و نيز هر جمله از نطقها و سخنرانيهايش همچون تيرِكاري و شهاب سوزاني بود كه بر قلب دشمنان مينشست و با كمال سرافرازي و موفقيت، اين مسئوليت سنگين را به خوبي انجام داد و باري كه مردان بزرگ نميتوانستند به صورت دستهجمعي به منزل برسانند، اين بانوي با عظمت، به تنهايي به منزل رسانيد.
در شجاعت امخلف چنین سرودهاند:
سرحلقه آن زنان كه بودند اسير
بود آن علويه اشجع از شير دلير
انديشه به دل نداشت زان كوه سپاه
زيرا كه به چشم او جهان بود حقير
***
امخلف نمونه یک زن تاریخساز است. او که در میان راه کربلا به کاروان حسین بن علی علیهالسلام پیوسته بود، توانست با بهرهگیری از بصیرت و دینداری، خانوادهاش را در بهشت گرد هم آورد.
امخلف همسرش را میدان فرستاد و چنان کوه در گوش همسرش نجوا کرده بود که مسلم بن عوسجه با روحیهای کامل به میدان رفت؛ بیآنکه نگران آینده امخلف باشد و همسر یک شهید چنین است؛ استوار همچون کوه؛ کوهی که نمیگذارد همسرش برای فدای حسین شدن دغدغهای داشته باشد.
امخلف همسر شهید است؛ شهیدی که نامش بر سکوی یاران حسین در پایین پای ضریح شش گوش تا ابد میدرخشد و چه سعادتی از این بالاتر؟ امخلف همسر چنین شهیدی است…
امخلف مادر شهید است؛ شهیدی که در راه حسین و به دستان مادر به میدان رفته است. شهیدی که تنها فرزند امخلف است که در راه اعتقاد و امام خود فدا میشود.
و یقین که امخلف هم هنگام به خون غلتیدن پسرش در دلش به خدا چنین گفته بود : اللهم تقبل منا هذا القربان!
و اگر جز این بود او نمیتوانست کمال را چنین در عاشورا به تصویر بکشاند.
و امخلف مصداق کامل یک زن تاریخساز است. امخلف یک زن عاشورایی است.
پینوشت
با اندکی اقتباس از؛
* خصائص حسینیه
* لهوف
* یاران شیدای حسین
طهورا ابیان