روایت نکنیم، روایت می شویم
چرا صداوسیما فعالیت های فرهنگی و هنری دهه 60 را نادیده می گیرد؟!
مقدمه
«به نظر من تلویزیون، صدا و سیما و بخصوص بخش هنر نمایشی - بخش سریال و فیلم - امروز برای ما از همیشه مهمتر است. من به هیچ وجه یک نگاه مسامحی و گذرا و باری به هر جهتی نسبت به تلویزیون ندارم.»1
یکی از وجوه مهم در پاسخ به چرایی اهمیت تلویزیون در جامعه، گستره نفوذ و حضور این مدیوم رسانه ای در جامعه است. ارتباط گسترده این رسانه با اکثریت مردم و حضور مستمر و پیوسته در میان لایه های مختلف اجتماعی، از تلویزیون رسانه ای با برد وسیع و تاثیرگذار ساخته است. شاهد مثال هم موج آفرینی های گسترده برنامه هایی است که با به یدک کشیدن صفت موفق، در مقاطع مختلف مورد توجه تعداد زیادی از مخاطبین قرار می گیرند.
در کنار وسعت نفوذ تلویزیون که علی رغم جوان بودن نسبت به دیگر رسانه ها مثل روزنامه ها و مجلات، سینما و رادیو به علل مختلف توانست گوی سبقت توجه مخاطب را از آنها برباید، نفوذ و جایگاه خاص رادیو در جامعه نیز قابل تامل است. در حقیقت نفوذ تلویزیون نتوانست موجبات به محاق رفتن رادیو را فراهم کند و این رسانه با تکیه بر ویژگی های خاص خود همچنان در میان مخاطبین صاحب جایگاهی قابل تامل است. پیوند و ترکیب این دو رسانه بر ضریب اهمیت صداوسیما در جامعه ما و همچنین دیگر جوامع می افزاید.
تولید محصولات فرهنگی و رسانه ای و تزریق این محصولات به جامعه که با وسعت نفوذ صداوسیما ممکن می شود، قادر است به تثبیت و ترویج و یا تضعیف فرهنگ یک جامعه کمک کند.
ارائه برخی مدل های زندگی که ترکیبی از نوع رفتار، پوشش، گویش، چینش و معماری خانه، نوع و میزان مصرف، مدل روابط فردی، اجتماعی و خانوادگی است، در سریال ها و برنامه های مختلف تلویزیونی و رادیویی می تواند در جهت گیری فرهنگی هر جامعه موثر واقع شده و نه تنها یک نسل بلکه چند نسل از یک جامعه را با مسائل مطرح شده درگیر کند. در این مسیر رسانه ها قادرند با تعیین برخی اولویت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و برجسته کردن آنها، به جهت دهی ذهنیت جامعه در خصوص اولویت های مقطعی، کوتاه مدت و یا بلندمدت نیز کمک کنند.
نقش پررنگ صداوسیما در انتقال مواریث فرهنگی هر جامعه بر کسی پوشیده نیست، چه اینکه رسانه های مختلف اهداف خود را در حوزه هایی همچون آموزش، فرهنگ و سرگرمی تعریف کرده و با توجه به رسالتشان در مسیر برآوردن اهداف مطرح شده حرکت می کنند. تاکید بر تاریخ فرهنگی و تمدن هر جامعه و تلاش برای انتقال آن به نسل های آینده یکی از مصادیق تثبیت فرهنگی جوامع مختلف و ایجاد سد محکم در مقابله با فرهنگ های بیگانه و مهاجم است. وظیفه ای که با نقش آفرینی مثبت رسانه ها عملیاتی می شود.
فرهنگ و هنر اصیل انقلاب در قاب تاریخ
حقیقت این است که انقلاب اسلامی با تاکید بر وجوه فرهنگی و انسانی در جغرافیای زمانی و مکانی خاصی به وقوع پیوست که برد تاثیرات این انقلاب هنوز هم قابل لمس است. ایران اسلامی نه تنها رنگ و بوی انقلاب را پذیرفت بلکه برای به دست آوردن آن حاضر به پرداخت هزینه های بسیاری شد. با تورق صفحات تاریخی انقلاب و دقت به روزهای پس از آن، جلوه فرهنگی دهه اول انقلاب یعنی دهه 60 توجه هرکسی را به خود جلب می کند.
شکوفایی هنر اصیل انقلاب اسلامی که نسبت عمیقی با اسلام، انقلاب و مردم داشت در سایه کشف و جهت دهی استعدادهای فعالی که همچون آهن جذب آهن ربای انقلاب می شدند، به جریان سازی های عمیق هنری و فرهنگی در میان مردم انقلابی منجر می شد. تاریخ گواهی می دهد که هنرهایی همچون موسیقی و سرود، تئاتر، گرافیک و طراحی که این روزها به عنوان هنر نخبگانی و بریده از توده مردم شناخته می شوند، در عمومی ترین و محوری ترین مکان های تردد قاطبه مردم و مومنین عرضه می شدند، مکان هایی همچون مساجد، مدارس و دیوارهای خیابان ها.
شاید بتوان ویژگی های هنر غالب دهه 60 را در این موضوعات دسته بندی کرد:
- پرداختن به مضامین اسلامی و انقلابی
قالب های هنری دهه 60 با محور قرار دادن آرمان های انقلاب مسائلی همچون مبارزه با استکبار، جنگ فقر و غنا، شهادت طلبی و حق محوری، توجه به پابرهنگان و ستم دیدگان و مضامین اخلاقی و دینی را در جامعه پررنگ می کردند، موضوعاتی که دغدغه های اصلی جامعه و مردم محسوب می شدند. در حقیقت هنرمندی که از میان مردم برخاسته بود وظیفه هنری خود را پرداختن به خواسته ها و آرمان های جامعه خویش می دانست، نه طرح مسائلی انتزاعی که کمترین ارتباطی با جامعه ندارند.
- لحن قابل درک و زبان روان
زبان روان و لحن قابل درک این آثار موجبات ارتباط مخاطب ملی را با آنها فراهم می آورد. می توان گفت فرم و محتوا در کنار یکدیگر در جهت جلب مخاطب و انتقال پیام اثر، برای تولید کنندگان از اهمیت برخوردار بود، مسئله ای که این روزها از اهمیت کمتری برخوردار است. می توان گفت هنرمندان امروزی با تاکید بر فرم و بی توجهی به مخاطب به هرچه محدودتر کردن مخاطبان اثر هنری جهت می دهند.
- همدلی و همراهی ویژه مخاطب ملی
انتخاب لحن قابل فهم و مضامین انقلابی برای آثار تولیدی در دهه 60 موجبات همراهی و همدلی ویژه مخاطب در سطوح مختلف سنی، اجتماعی و فرهنگی را فراهم می آورد. ارتباط قوی مخاطب، اثر هنری و هنرمند، موجب تداوم تولید آثار هنری با مخاطب بالاو عمیق تر شدن نگاه فرهنگی جامعه می شد.
- تعدد گروهای فعال و گستردگی آنها
شکل گیری گروه های سرود و تئاتر در مداس و مساجد و فراگیری این فعالیت ها در سطوح مختلف جامعه، به ترویج و تعمیق فرهنگ انقلاب در میان لایه های اجتماعی کمک می کرد. این گستردگی به پررنگ کردن امواج هنری در میان توده مردم انقلابی و اعتلای جایگاه فرهنگی جامعه جهت می داد.
- تمرکز زدایی فرهنگی و کشف و جهت دهی استعدادها
فعالیت گسترده گروه های هنری و تقویت آنها از تمرکز فعالیت ها در یک شهر و منطقه جلوگیری کرده و با حفظ تفاوت های همه استان های کشور، آنها را در شکل گیری ابعاد هنر انقلابی دخیل می کرد. این نوع فعالیت به کشف و جهت دهی استعدادهای افراد مختلف جامعه نیز کمک کرده و از تسلط اقلیتی خاص بر هنر جامعه پیشگیری می کرد. حال آنکه دقتی کوتاه به شرایط امروز، ما را به تمرکز فعالیت های فرهنگی و هنری کشور در پایتخت رهنمون می شود. رشد یکسویه این شهر در عرصه های فرهنگی و هنری و همچنین بی توجهی به آزاد کردن ظرفیت های دیگر استان ها در عرصه هنر جامعه و انقلاب، تفاوتی شگرف با دوران طلایی هنر انقلاب اسلامی دارد.
علامت سوال در کنار صداوسیما
«ما بخواهيم يک جمهوري اسلامي در ايران محقق بشود، همين که ما بگوئيم جمهوري اسلامي، راي بدهيم به جمهوري اسلامي، کار تمام نيست، بايد دستگاههاي اطلاعاتيش، روزنامههايش، راديو، تلويزيون، ادارات، تمام مراکز دولتي و تمام مراکز ملي، بازار، در صحرا، در داخل، در کارخانهها، بايد طوري بشود که هرکسي وارد اينجا شد، خودش احساس کند که وارد شده است در يک دستگاهي که از اسلام آنجا خبر هست، اثر هست از اسلام، بايد قدم اسلام در همه اين دستگاهها باشد.»2
صراحت بیان امام خمینی در خصوص شروط لازم و کافی برای تحقق جمهوری اسلامی به معنای کامل کلمه در جامعه، به دستگاه های مختلف همچون صداوسیما و لایه های مختلف اجتماعی بازمی گردد. ایشان شرط لازم را رای به جمهوری اسلامی دانسته ولی آن را شرط کافی نمی دانند. از منظر امام دمیدن روح فرهنگ انقلاب اسلامی در تمامی سطوح جامعه به نحوی که احساس اسلامی بودن را به فرد منتقل کند شرط کافی تحقق جمهوری اسلامی است. بی شک رسانه ها و بالاخص صداوسیما در این مهم نقشی به سزا خواهند داشت. این است که صداوسیما با پذیرش فرهنگ ناب اسلامی و تلاش در جهت تهیه و تولید آثار فرهنگی با محتوای انقلاب اسلامی می تواند در مسیر آرمان امام خمینی گام بردارد.
اما نکته اساسی نحوه ایفای نقش رسانه ملی در تعمیق و ترویج فرهنگ انقلابی و اسلامی است که ذیل آن سوال مهم «آیا رسانه ملی در تولید برنامه هایی با محتوای فرهنگ انقلابی و انقلاب اسلامی موفق بوده است؟» پاسخ این سوال در گرو بررسی عملکرد صداوسیما در رابطه با تمامی شقوق و ابعادی است که شاخه های فرهنگ انقلاب محسوب می شوند.
یکی از شاخه های مهم فرهنگ انقلاب اسلامی که می تواند به جریان سازی فرهنگی در جامعه منجر شود، ضبط و نشر این فعالیت ها و یا به بیانی ثبت تاریخچه فعالیت های فرهنگی و هنری انقلابی است. در کنار ظرفیت های مکتوب برای ثبت این فعالیت ها نمی توان از وسعت و امکانات ویژه صداوسیما برای ضبط و نشر آنها در جامعه چشم پوشید. از این منظر سوال مهم دیگری ذیل سوال بند قبل بدین صوت رخ می نماید: «صداوسیما تا چه میزان در ضبط و ثبت و انتشار تاریخچه فعالیت های فرهنگی انقلابی موفق بوده است؟»
تلویزیون در برزخ نوستالژی
برنامه نقره، برنامه یادگاری، سریال های شبکه های آی فیلم و نمایش و برخی آیتم های برنامه رادیو هفت مسیری را پیش پای رسانه ملی گشودند با محوریت مرور خاطرات گذشته و یا به تعبیری «خاطره بازی». مخاطب با این برنامه ها همذات پنداری کرده و با تماشای آنها به گذشته خود «می نگرد.»
همه ما از مرور خاطرات گذشته و یادآوری لحظات شیرین و حتی سخت و تلخی که از سر گذرانده ایم سرشار از لذت می شویم. استفاده از این خصیصه انسانی در راستای تعقل، عبرت گرفتن و به کار بستن تجربیات گذشته در مسیر آینده را می توان حکمی عقلی دانست که هم از سوی خداوند در قرآن مورد تاکید واقع شده است و هم از سوی معصومین. از این منظر، گذشته هیچوقت تمام شدنی نبوده و به سان منبعی پربرکت برای تحقق اهداف بلند آینده قابل استفاده است، پس رجوع به آن و مرور لحظه لحظه اش همچون رودی پرآب، حاوی برکت و خیر فراوان است. اما همین رود پرآب و پربرکت از قابلیت غرق کردن فرد نیز برخوردار است.
رجوع به گذشته اگر در جهت تعقل، عبرت اندوزی و مرور تجربیات نباشد با خروشی تلخ می تواند فرد را در خود غرق کند، اگر این یادآوری در سطح جامعه صورت بگیرد می تواند در جهت دهی منفی ذهن جامعه موثر باشد.
برنامه های تولیدی سیما با محور قرار دادن گذشته جمعی یک ملت و مرور حافظه جمعی مخاطبین، جامعه را نه به اندیشه که به نگریستنی خاص به گذشته وادار می کند. خاطره بازی رجوع به گذشته بدون پل زدن به آینده است، حال آنکه تاکید بر دقت به گذشته به جهت اهمیت استفاده از تجربیات و تعقل مطرح می شود.
رسانه ملی ظرفیت پرداختن به گذشته و جذابیت این مقوله نزد مخاطبین را به خوبی درک کرده است، اما نکته ای که در خصوص برنامه هایی از این دست مطرح می شود این است که علی رغم نمایش گذشته رسانه ای جامعه، رنگ و بویی از انقلاب، جنگ، نسل های تازه از جنگ برگشته و تحولات عمیق فرهنگی و اجتماعی آن ایام در این برنامه ها وجود ندارد. گویی ایران نه انقلابی کرده است و نه از یک جنگ طولانی و پرهزینه برگشته و نه مادر شهیدی وجود دارد و نه مقبره هایی به نام گلزار شهدا شکل گرفته است. در کنار این نکات باید پرسید آیا مطرح کردن گذشته به این شکل مثبت و انقلابی است؟
باید گفت در حالیکه کم و کیف فعالیت های فرهنگی و هنری دهه طوفانی هنر انقلاب در حافظه هنرمندان آن دوره زیر خرواری از خاک فراموشی دفن شده، رسانه ملی صرفا جهت خاطره بازی به نمایش صحنه هایی از گذشته مشغول است. نمایش این تصاویر علی رغم انتقال حس خوب به مخاطب، توانایی برقراری ارتباط با تعقل و اندیشه را نداشته و مخاطب را در برزخی از تلخی و شیرینی رها می کنند. برزخ نوستالژی نسبتی با هدف اساسی صداوسیما که در بیان امام خمینی انسان سازی است نداشته و اهداف عالیه فرهنگی انقلاب را زیر چتری از فراموشی نگه می دارد.
آرایش انقلابی صداوسیما
کشف قالب های محبوب هنری در میان مردم و آمیختن آنها با مضامینی که نسبتی عمیق با مردم و انقلاب دارند رسالت اساسی امروز صداوسیماست. واقعیتی که در میان فعالیت های گسترده برای تاسیس شبکه های مختلف و انتخاب و امتحان قالب های متفاوت برنامه سازی در حال فراموشی است بخش دیگر رسالت رسانه، یعنی طرح مضامین مردمی و انقلابی است.
فارغ از بررسی عملکرد رسانه در حوزه های مختلف فرهنگ انقلاب باید گفت رسانه ملی علی رغم برنامه سازی های مختلف، تا به حال به عرصه ثبت و نشر فعالیت های فرهنگی و هنری دهه 60 که دهه طلایی هنر انقلاب است ورود نکرده است. حال آنکه یکی از وظایف اساسی رسانه ها انتقال مواریث فرهنگی یک جامعه به نسل های بعدی است.
درک نفوذ اندیشه انقلاب میان مردم ایران و حضور خودجوش آنها در فعالیت های هنری بدون اتکال صرف بر هنرمندان تحصیلکرده و آکادمیک، با برنامه سازی و ورود جدی رسانه ملی به عرصه تاریخ هنر انقلاب است که ممکن می شود. واقعیتی که اگر به راحتی از کنار آن عبور کنیم، بخش مهمی از تاریخ انقلاب را به فراموشی سپرده ایم. ظرفیت صداوسیما در ارتباط با اکثریت مردم جامعه، با خدمت به هنر انقلابی به تربیت نسل های آینده در مسیر انقلاب کمک کرده و معرفی مبانی اسلام ناب و انقلاب اسلامی را تسهیل می کند.
فواید پرداختن رسانه ملی به تاریخ هنر انقلاب را می توان اینگونه دسته بندی کرد:
• ثبت و ضبط تاریخچه فعالیت ها و پیشگیری از تحریف
اهمیت ثبت این فعالیت ها به عنوان تاریخ فرهنگی انقلاب در مسئله مهم تاریخ هنر و تمدن جوامع ریشه دارد. انقلابی که با صبغه اسلامی در ایران به وقوع پیوست، برای ارتباط با مردم جهان نمی تواند از فرهنگ و هنر سخنی به میان نیاورد؛ این است که تاریخ فعالیت های هنری و فرهنگی هر قوم و اندیشه سندی است برای اثبات عمق و نفوذ آن اندیشه در میان مردم. از سوی دیگر با ثبت این فعالیت هاست که زمینه تحریف آنها از سوی دیگرانی که نسبتی با این اندیشه ندارند از بین می رود.
• ارائه الگو و مدل برای فعالیت های آینده هنر انقلابی
سکوت رسانه ملی در قبال فعالیت های وسیع هنرمندان مردمی انقلاب در آن دهه، نه تنها به فراموشی سپردن گذشته بلکه تضعیف فعالیت های هنری آینده نیز محسوب می شود. ایجاد پل های ارتباطی میان تجربیات گذشته و فعالیت های آینده از وظایف مستندسازان و برنامه سازان رسانه ملی و انتقال آنها به مردم است. استفاده از تجربیات هنرمندان گذشته می تواند در مدل سازی هنر انقلابی به نظریه پردازان و فعالان این عرصه کمک کند.
• جریان سازی فرهنگی در میان مردم و تبدیل آنها به مخاطب فعال
انتقال مضامین انقلابی به جامعه و یادآوری امواج هنری مردمی در گذشته می تواند در تجمیع مردم حول مسائل هنری و همکاری و همراهی آنها با تولید و توزیع آثار هنری موثر باشد. در حقیقت جبهه مردمی با یادآوری امواج گذشته و تلاش برای احیای آن امواج براساس زیست بوم و فرهنگ هر منطقه است، که شکل می گیرد. از این طریق هنر انقلابی با حضور مردم که یکی از مهمترین شاخصه های این هنر است جامعه تحقق می پوشد. ثبت فعالیت های گذشته به هنرمندان امروز می فهماند که این مدل قابلیت تحقق را دارد و می تواند آنها را از کنج نگارخانه ها و خلوت خاصشان بیرون بیاورد.
• باز کردن میدان برای حضور نیروهای پراکنده و شناسایی و تجمیع نخبگان
اولین گام برای این مهم، استفاده از ظرفیت افراد گمنامی است که فارغ از هیاهو به بررسی تاریخ این فعالیت ها پرداخته اند، استفاده از تحقیقات آنها و عرضه در رسانه ملی باعث شناسایی و تجمیع این نیروها و ارتباط گسترده شان با مردم می شود. از سوی دیگر با جریان سازی در خصوص نقل تاریخ فعالیت ها، نیروهای جدیدی نیز با ارائه توانمندی ها و ظرفیت های خود به میدان آمده و حلقه های فعال در سراسر کشور تشکیل می شوند. حلقه هایی که می توانند یاریگر صداوسیما در این عرصه جدی و مهم باشند.
هنر انقلاب اسلامی هنری است که نسبت وثیقی با مردم و جامعه دارد، مسئله ای که نه تنها در نظر بلکه در عمل هم به اثبات رسیده است. حال آنکه این دیدگاه اثبات شده و موفق، در در قعر بایگانی ها و آرشیو صداوسیمایی که معبری مهم جهت انتقال آن به مردم و جهان محسوب می شود روزگار به سر می برد. ادعای شانه خالی کردن صداوسیما از زیر این بار مهم و حیاتی چندان هم بیراه نیست.
تا به حال از خودمان پرسیده ایم گروه سرود آباده کجاست؟ سرودهای انقلابی و سرخی که از حنجره های سبز آن نوجوانان طنین انداز می شدند کجای صداوسیما خاک می خورند؟ بر سر آن همه گروه فعال تئاتر که در مدارس و مساجد فعالیت می کردند و در جشنواره های هنری با هم رقابت می کردند چه آمده است؟ بی اغراق حافظه جمعی ملت ما یک دهه را با آن نواها و نماها به سر برده است، چرا صداوسیما بدون دقت به جنبه های دراماتیک و انقلابی این تاریخ، آنها را به محاق فراموشی رانده است؟
نسلی که با هنر اصیل به دنیا آمد و رشد کرد امروزه بی بهره از هنر و اندیشه جلوه داده می شود و در حالیکه از گذشته خود بی اطلاع است سالن های تئاتر و استدیوهای ضبط موسیقی و سرود را به اقلیتی که غرق در هاویه نفس به روایت خود مشغولند سپرده و در عین حال گسستن مردم با هنر اصیل را نظاره می کند. در این بین صداوسیمایی که باید روایت گر این خروش باشد در برزخ نوستالژی روزگار می گذراند.
«اگر روایت نکنیم، روایت می شویم.» این یک جمله قصار از نویسنده ای بزرگ یا متفکری شهیر نیست؛ بلکه واقعیتی است جاری که هر فردی می تواند با به دست آوردن کمی تجربه از زندگی روزمره خود با آن ملاقات کند.
منابع:
1- بیانات در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما۱۳۸۹/۰۴/۱۲
2- صحيفه نور، جلد 10، صفحه 11
بقلم سحرهمیشه دانشور