مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حیا در بٌعد تربیتی9

11 خرداد 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسه مباحث استاد حاج آقامجتبی تهرانی(ره) در خصوص حیا


با ارزش‏ترین حیاء
اوّل سراغ ارزش اینها برویم. بحث در این است که در معارف ما، کدام یک از حیاء من الخلق، حیاء من النفس، حیاء من الله، از نظر ارزشی با ارزش‏تر است؟ قبل از اینکه وارد بحث شوم، مقدمتاً مسأله‏ای را یادآوری می‏کنم که ما گفتیم: در باب حیاء که همان حالت انکسار و انفعال روح در ربط با عملِ قبیح است، سه نکته مطرح است: یک؛ عاملِ عمل، دو؛ عمل و قُبحِ ناشی از عمل و سه؛ آن شاهدی که عمل قبیح را شهود می‏کند. اینها در باب مسأله حیاء وجود دارد. در مورد قبح نیز، ما هم قبح عقلی داریم، هم قبح شرعی داریم و هم قبح عرفی یعنی قبح متشرعه داریم.
حیاء از شاهد غایب
با توجّه به این مقدّمه کوتاه، به سراغ بحث اوّل می‏رویم. اگر نعوذبالله عمل قبیحی از انسان صادر شود و شاهدی که آن عمل را شهود می‏کند، شاهدی بیرونی و غیر مشهود باشد و بعداً انسان منفعل شود، این حیاء افضل و باارزش‏ترین حیاها است. یعنی حیای نسبت به شاهدی که من نه شهود ظاهری نسبت به او دارم و نه شهود او را می‏بینم ولی او بر احوال من آگاه است و مرا می‏بیند، بالاترین حیا است. اگر از چنین شاهدی حیاء کنم این با فضیلت‏ترین حیاها است چون نه او را می‏بینم و نه دیدنش را می‏بینم، بلکه فقط درک کرده‏ام که آن شاهد بیرونی، بر اعمال من آگاهی دارد و به خاطر همین مرتکب خلاف و عمل قبیح نمی‏شوم.
حیای از خداوند
اگر انسان بخواهد فعل قبیحی نزد شاهدِ بیرونیِ غیرِ مشهود انجام دهد ولی در این رابطه منفعل شود، یا اگر نعوذبالله غفلتاً عمل قبیحی انجام دهد و بعد منفعل شود و همین حالت مانع تکرار آن عمل زشت شود، این حیاء افضل حیاها است. چون انسان آن شاهد را نمی‏بیند، دیدن او را هم نمی‏بیند، ولی ادراک می‏‏کند که او بر اعمالش آگاهی دارد و از این که عملی انجام دهد که نزد او قبیح است، شرم می‏کند. این قسم، با ارزش‏ترین حیاها است. ما در روایت از علی(علیه‏السّلام) داریم: «اَفضَلُ الحَیاء اِستِحیاؤکَ مِنَ الله»[2] با فضیلت‏ترین و ارزشمند‏ترین فردِ حیاء این است که انسان از خدا خجالت بکشد؛ به خصوص در ارتباط با معاصی و گناهان. حیاء یعنی من از آن فعلی که نزد شاهد اعمالم قبیح است، خجالت بکشم و آن ترک کنم.

ادامه »

 نظر دهید »

حیا در بٌعد تربیتی8

08 خرداد 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسه مباحث استاد حاج آقامجتبی تهرانی(ره) در خصوص حیا


رُویَ عن الصادق(علیه‎السلام) قال: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».[1]
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به حیاء بود و گفته شد یکی از بزرگ‎ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی‎حیایی است. ما در جلسات گذشته حیاء را تقسیم‎بندی کردیم. یک تقسیم بندی نسبت به شاهدانی بود که اعمال انسان را شهود می‎کنند و گفتیم ما «حیامن الخلق» داریم «حیاء من النفس» داریم، «حیاء من الملائکه» داریم، «حیاء من اولیاءالله» و بالأخره «حیاء من الله». من در جلسه گذشته «حیاء من الله» را عرض کردم و روایات متعدّدی را هم در این رابطه خواندم.
خصوصیّت حیاء من الله
امّا ما در روایات می‎بینیم که یک قید نسبت به «حیاء من الله» مطرح شده است وآن هم مسأله «حق حیاء» است. این قید مخصوص به حیاء از خدا است و در مورد اقسام دیگر حیاء ذکر نشده است. نه درباره «حیاء من الخلق» نه «حیاء من النفس» نه «حیاء من الملائکه» و نه «حیاء من اولیاء الله». من همه اینها را بحث کردم، ولی ما در باب «حیاء من الله» می‎بینیم که در روایات یک جمله اضافی وجود دارد و آن هم «حیاء من الله حق الحیاء» است.
معنای حیای از خداوند
حالا من دو روایت را می‎خوانم که قبلاً هم اینها را خواندم ولی نکته دارد. در روایتی دارد «رُویَ عن رسول الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) قال:اسْتَحْيُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»[2] این یک روایت، روایتی دیگری از پیغمبر اکرم هست «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْيَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ»[3] در اوّلی حیاء از «الله» مطرح شده و در دومی حیاء از «ربّ» آمده است.
علّت حیاء کردن از خدا
من در جلسه گذشته به طور مفصّل در ارتباط با «حیاء من الله» صحبت کردم که علّت این حیاء چیست. مطالبی پیرامون این گفته شد که یک دلیل حیاء به خاطر عظمت ناظر یعنی الله تعالی است، دلیل دیگر قُرب و نزدیکی او است که او نزدیک‏‎ترین موجودات به انسان است و حتی این را هم در روایات داشتیم که حیاء به خاطر این باشد که او آگاه‎ترین موجودات نسبت به افعال انسان است. من همه این روایات را خواندم و توضیح دادم.

ادامه »

 2 نظر

حیا در بٌعد تربیتی7

06 خرداد 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسه مباحث استاد حاج آقامجتبی تهرانی(ره) در خصوص حیا

در جلسات گذشته ما یک تقسیم بندی راجع به حیاء در ربط با ناظر کردیم و گفتیم که حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است که جلسه گذشته آن را بحث کردم. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.
در باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم که من وارد آن نمی‎شوم، چون من قبلاً این را بحث کردم و الآن بحث ما تربیتی است. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعدّدی داریم که «حیاء من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‎فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.
1. خدا می‏بیند!
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می‎کنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش می‎آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می‎بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می‎کنند، نیز حیاء می‎کند. دسته اوّل روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح می‎کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که می‎کنی باید از خدا شرمت بیاید!
از خدا خجالت بکش و معصیت نکن!
حالا من به عنوان نمونه چند روایت می‎خوانم که بعضی‎هایشان هم اشاره به آیات قرآن دارد. روایت اوّل از حضرت زین‎العابدین(صلوات‎الله‎علیه) است که می‎فرماید: «خف الله عز و جل لقدرته عليك» از خدا بیم داشته باش، چون او بر تو توانا است! این‎طور نیست که بتوانی از چنگ خدا فرار کنی، خجالت بکش و معصیت نکن! خیال نکن می‎توانی از عذابی که وعده‎ کرده است فرار کنی. بعد دارد «و استح منه لقربه منك»[2] از خدا خجالت بکش، چون به تو نزدیک است. این روایت اشاره به همین معنا است که خدا ناظر است.
تو مرا نمی‏بینی ولی من …!
در آیه شریفه هم می‎فرماید «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى‏»[3] در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد، مثلاً می‎فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَري»[4] یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»[5] شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی.
گریه شدید محبوب‏ترین بنده خدا
در سوره یونس در آیه‎ای هست «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً»[6] هیچ‎کاری نیست که شما انجام دهید مگر این که ما آن را می‎بینیم. کارهایتان در مرئَی و منظر ما است و ما داریم می‎بینیم. من نمی‎خواهم بحث تفسیری کنم، ولی این را بگویم که «عمل» در اینجا اطلاق دارد، یعنی هم اعمال درونی‎ات را می‎گیرد و هم اعمال بیرونی‎ات را می‎گیرد. من بعد می‎رسم که شهود خدا هم سرّ انسان را در بر می‎گیرد و هم علن او را می‎گیرد. هرچه را که او انجام دهد، خدا می‏بیند. «ما من عملٍ» استثنا ندارد. همه را می‎گیرد.
در ذیل این آیه روایتی آمد که است که «کان رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) اذا قرأ هذه الآیه بکی بکاءً شدیدا»[7] پیغمبر اکرم وقتی به قرائت این آیه می‎رسید، به شدّت گریه می‎کرد. این آیه خودش خیلی روشن است. اینها یک دسته از روایت در باب «حیاء من الله» است که عرض کردم به آیات هم اشاره دارد و جنبه‎های اعتقادی دارد و هم ریشه‎های ایمانی و درونی دارد.

ادامه »

 نظر دهید »

حیا در بٌعد تربیتی6

29 اردیبهشت 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسه مباحث استاد حاج آقامجتبی تهرانی(ره) در خصوص حیا

مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به «حیا» بود، گفته شد یکی از بزرگ‎ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی‎حیایی در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. عرض کردم که حیا یک موهبت الهی و غریزه انسانی برای انسان است و در روابط گوناگون فردی و اجتماعی نقش بسیار بزرگی دارد. در جلسات گذشته رابطه حیا و عقل و رابطه حیا و تقوا را مطرح کردم. جلسه گذشته نیز رابطه حیا و ایمان را بحث کردم.
تقسیم‎بندی حیا؛ عامل، عمل، ناظر
حالا وارد بحث تقسیم‎بندی حیا می‎شویم؛ حیا در روابط گوناگون دارای اقسامی است. مقدّمتاً این مطلب را عرض کنم که چه بسا از تعریف‎هایی هم که از حیا کرده بودند، این تقسیم‎بندی به دست می‎آید؛ ما گفتیم که حیا عبارت است از آن انفعال درونی انسان که در ربط با عمل زشتی که از او سر می‎زند، پیدا می‎شود و از آن حالت به «انفعال نفس» یا «انکسار نفس» تعبیر می‎شود.
ما در باب حیا یک عامل داریم، یک عمل داریم و یک ناظر. یعنی شخصی هست که عملی از او سر می‎زند، عملی که زشت و قبیح است و بعد هم ناظری هست که به آن عمل نظارت دارد. این حالت انفعال، به عامل در ربط با آن ناظر دست می‎دهد. علمای اخلاق هم در تعریف‎هایشان داشتند که این ناظر موجب سرزنش و نکوهش آن عامل در ربط با آن عمل قبیحی که انجام داده است، می‎شود.
بنابراین ما سه چیز داریم: یک؛ شخصی که عمل زشتی از او سر می‎زند، دو؛ عمل زشت و سوم؛ مسأله ناظر است که عمل او را نظاره می‎کند و این در ربط با آن شهود شاهد است که منفعل و منکسر می‎شود.

ادامه »

 نظر دهید »

حیا در بٌعد تربیتی 5

26 اردیبهشت 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسله مباحث استاد حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) در خصوص حیا

یکی از مشکلات اساسی جامعه ما، همین مسأله رواج بی‎حیایی در روابط گوناگون دیداری، گفتاری و شنیداری است. گفته شد که حیاء غریزه ‎ای از غرایز انسانی است که بازدارنده انسان از اعمال زشت و قبیح می‎باشد. در آخر جلسه گذشته رابطه بین عقل عملی و حیاء را مطرح کردم و روایاتی هم در این رابطه خواندم. روایت از علی(علیه‎السلام) بود که فرمودند: «اعقل الناس احیاهم»،[2] عاقل‎ترین مردم، باحیاترین آنها است. بعد رابطه حُسن و قُبح با اعمال شرعیه را که این هم رابطه با حیاء است، مطرح کردم وگفتم که احکام شرعیه ما بر محور مصالح و مفاسد است، مصلحت و مفسده همان حُسن و قُبح است. اگر مصلحت اهمّی باشد، حکم الزامی می‎آید و آن عمل واجب می‎شود و اگر مفسده، مفسده ملزمه باشد حکم حرمت می‎آید. آخر جلسه گذشته عرض کردم که مصلحت و مفسده همان حُسن و قُبح است و احکام شرعیه ما هم بر همین محور است؛ لذا رابطه مستقیم با حیاء دارد که برای‎تان توضیح می‎دهم.
حسن و قبح درجه دارد
حُسن و قُبح نسبت به بایدها و نبایدها است که به آنها احکام یا اعمال می‎گوییم. در این شکی نیست که زیبایی یک عمل با زیبایی عمل دیگر مساوی نیست. خود انسان درک می‎کند که یک عمل زیبا است، یک عمل دیگر را هم می‎بیند که زیبا است، امّا این دو را با هم مقایسه می‎کند، این مراتب حسن و قبح است.
بعد قُبح اعمال هم همین‎طور است، یک عمل زشت است، یک عمل زشت‎تر است. سیلی زدن به صورت غیر زشت است، قتل هم زشت است، امّا آیا این دو مساوی هستند؟ نه. لذا می‎گویند: حُسن و قُبح دارای مراتب است.

ادامه »

 نظر دهید »

حیا در بٌعد تربیتی 4

01 اردیبهشت 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسله مباحث استاد حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) در خصوص حیا


رابطه «حیا» و «ایمان»
در این جلسه می‎خواهم رابطه بین حیاء و ایمان را بحث کنم، روایتی که اوّل بحثم در این چند جلسه از امام صادق(صلوات‎الله‎علیه) می‎خوانم که حضرت فرمودند: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ»، مربوط به نقش حیاء بر روی ایمان است. این مطلب، تا قدری موضوع بحث این جلسه است. ما روایات متعدّدی داریم که رابطه حیاء و ایمان را مطرح می‎کند که یکی از آنها همین روایتی است که در اوّل هر بحثم مطرح می‎کنم. در روایتی از پیغمبر اکرم است که حضرت فرمودند: «قال رسول‎الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم): الإیمان و العمل أخوان شریکان فی قرنۀ لا یقبل الله تعالی احد ما الا حسابه».[2]‎السلام) است که فرمودند: «الْحَيَاءُ وَ الْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ»،[3]‎رود، اگر حیاء رفت، ایمان هم می‎رود. این همان است که اوّل بحثم می‎خوانم. روایت دیگری از علی(علیه‎السلام) داریم که فرمودند: «کثرۀ حیاء الرجل دلیلٌ علی ایمانه»[4]‎های متعدّدی داریم، من به عنوان نمونه اینها را گفتم. بحث ما نقش حیاء بر روی ایمان و رابطه‎ای است که این دو با هم دارند، آن هم رابطه‎ای که اگر یکی رفت، دیگری هم می‎رود. روایت یعنی ایمان و حیاء در یک رشته و همراه هم هستند، اگر یکی برود دیگری هم می ایمان و عمل مثل دو برادر هستند که به تعبیر من در یک ریسمان هستند. روایتی از امام باقر(علیه
«حیاء» لباس ایمان
در روایات نقش «حیا» را تحت عنوان لباس بیان می‎کنند. من دو روایت از پیغمبر اکرم می‎خوانم؛ حضرت فرمودند: «قال رسول‎الله(صل‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم): الْإِيمَانُ عُرْيَانٌ وَ لِبَاسُهُ الْحَيَاء»[5]‎فرماید. در روایتی دیگر حضرت می‎فرماید: «قال رسول‎الله(صل‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم): الْإِسْلَامُ عُرْيَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَيَاء»[6]‎کنند. حضرت بحث عریانی را مطرح می‎کنند. ایمان لخت است و لباس آن حیاء است. ما یک سؤال می‎کنیم؛ نقش لباس برای بدن چه نقشی است؟ نقش حفاظتی است. آدم لخت را حساب کن، نه لباس روی لباس که برای زینت است، چون می‎فرماید «عریان». آدم لخت برای حفاظت از آفات لباس می‎پوشد. مثلاً لباس، او را از سرما محافظت می‎کند. نقش لباس نقش حفاظتی است، یعنی کار لباس در ارتباط با بدن کار حفاظتی است؛ چون تعبیر در هر دو روایت عریان است. خوب دقّت کنید اینها بحث‎های طلبگی است که می‎کنم. ایمان لخت است، اگر بخواهی آن را حفظ کنی باید با حیاء حفظ کنی. بحث کیفیّت است.
توجّه کنید من دارم گام به گام پیش می‎روم. اوّل که ایمان و حیاء ملازم هم هستند، اگر یکی برود، دیگری هم رفته است، این مطلب اوّل بود. مطلب دوم این است که حیاء چه نقشی دارد؟ چگونه است که اگر آن برود ایمان هم می‎رود؟ می‎گوید مثل این می‎ماند که ایمان لخت است و حیاء هم لباسش است، لباس آن را حفظ می‎کند، لباس نباشد سرما می‎خورد بعد هم می‎افتد می‎میرد، تمام شد رفت.

ادامه »

 نظر دهید »

حیا در بٌعد تربیتی 3

30 فروردین 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسله مباحث استاد حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) در خصوص حیا

حسن و قبح درجه دارد


حُسن و قُبح نسبت به بایدها و نبایدها است که به آنها احکام یا اعمال می‎گوییم. در این شکی نیست که زیبایی یک عمل با زیبایی عمل دیگر مساوی نیست. خود انسان درک می‎کند که یک عمل زیبا است، یک عمل دیگر را هم می‎بیند که زیبا است، امّا این دو را با هم مقایسه می‎کند، این مراتب حسن و قبح است.
بعد قُبح اعمال هم همین‎طور است، یک عمل زشت است، یک عمل زشت‎تر است. سیلی زدن به صورت غیر زشت است، قتل هم زشت است، امّا آیا این دو مساوی هستند؟ نه. لذا می‎گویند: حُسن و قُبح دارای مراتب است.
تبعیت احکام از مراتب مصلحت‎ها و مفسده‎ها
احکام ما که باید و نبایدها است چون بر محور حسن و قبح است، اگر مصلحت ملزمه باشد، حکم الزامی و جدّی است که نباید ترک کنی. اگر از آن طرف مفسده زیاد باشد، نباید انجام دهی. این مصلحت و مفسده مراتب دارد، آنهایی که اهلش هستند می‎فهمند، ما احکام واجب داریم و از آن طرف احکام مستحب داریم، مستحب آنجایی است که انجام عمل رجحان دارد، یعنی انجام دادن با انجام ندادنش فرق می‎کند؛ در انجام دادن یک چیزی نصیب انسان می‎شود، لذا می‎گویند: این کار رجحان دارد؛ امّا مصلحت، ملزمه نیست یعنی به اندازه‎ای نیست که لازم باشد، حتماً آن کار را انجام دهی. در باب مکروهات هم همین‎طور است. لذا تمام بایدها و نبایدها در شریعت اسلام بر محور «مصلحت‎ها و مفسده‎ها» و «حُسن‎ها و قُبح‎ها» است، همیشه این‎طور است.
شکر مُنعِم امری فطری است
چون من سراغ احکام شرعیه آمدم، می‎خواهم حیاء را در این فضا بحث کنم. ما در باب شکر مُنعِم بحثی داریم که یک امر فطری است.[3] از همان فطریات انسان است، یعنی اگر کسی به آدم محبتی کرد، احسانی کرد، انسانیّت اقتضا می‎کند که از آن تشکر کنیم. این مطلب، چیزی نیست که قابل انکار باشد، مگر این‎که شخصی مسخ شده باشد. شکر انواعی دارد، شکرِ قلبی داریم، زبانی داریم، عملی داریم. حتی در روایات این تعبیر آمده است که «الانسان عبید الاحسان».[4] انسان بنده احسان است.
ما الآن داریم در منطقه شریعت بحث می‎کنیم، چون وارد احکام شرعیه شدیم. کسانی که خودشان را متدیّن می‎دانند، مسلمان می‎دانند، مؤمن می‎دانند و می‎گویند ما معتقد به مبدأ و معاد هستیم، اینهایی که مدعی هستند که تمام نعمت‎هایی که در اختیار ما است چه متصل و چه منفصل[5] خدا به ما داده است، بحث درباره احکام شرعیه، مربوط به اینها است. عقل عملی جزء غرایز و فطریات است، این عقل اقتضا می‎کند که انسان از کسی که به او نیکی کرده است، به نحوی تشکر نماید.

ادامه »

 نظر دهید »

حیا در بٌعد تربیتی 2

28 فروردین 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسله مباحث استاد حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) در خصوص حیا

آثار مخرب ترویج بی‎حیایی، توسط فرهنگ‎سازان جامعه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
والحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.
رُویَ عن الصادق(علیه‎السلام) قال: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ».[1]

مروری بر مباحث گذشته:
بحث ما راجع به «حیا» بود و عرض کردم که یکی از بزرگ‎ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی‎حیایی در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. در جلسه گذشته عرض کردم که حیاء یک امر اکتسابی نیست، بلکه یک امر غریزی یعنی یکی از مواهب الهی است. انسان مجموعه‎ای از غرایز و فطرت‎ها است و یکی از غرایز او نیز «حیا» است. این را هم عرض کردم که در معارف ما از حیاء به «پوشش روح» نیز تشبیه شده است.
در آخر جلسه گذشته آیه شریفه‎ای را در این رابطه مطرح کردم، به روایاتی درباره این بحث هم اشاره کردم. در روایتی از علی(علیه‎السلام) آمده است که حضرت می‎فرماید: «أحسن ملابس الدنیا الحیاء»[2] یعنی «بهترین لباس دنیوی حیاء است» و این لباس هم دو بُعدی است و دو کار از آن می‎آید: هم موجب می‎شود که قبائح انسان پوشیده شود و از طرفی انسان را می‎آراید. در آیه هم این تعبیر بود که «يُواري سَوْآتِكُمْ» یعنی این پوشش، قبائح را می‎پوشاند «وَ ریشا»[3] یعنی لباس پاکیزه و زیبایی است.
«خُلع» و «عریان شدن» ضد حیاء است
در روایتی که از سماعه درباره جنود عقل وجهل بود، داشت: «الْحَيَاءُ وَ ضِدَّهَا الخُلع»[4] حیاء یکی از جنود و سپاهیان عقل است و ضدش «خُلع» است. «خُلع» چیست؟ مرحوم صدرالمتألهین(رضوان‎الله‎تعالی‎علیه) می‎فرماید: خُلع از ماده خَلَعَ است، «خَلَعَ ثوبَه» یعنی «لباسش را از تن برکند و بیرون آورد». حیاء یک پوشش برای روح است که جلوی افراط و تفریط شهوت و غضب را می‎گیرد که افعال ناروا از انسان سر نزند. چون این کارها زشت است و موجب می‎شود انسان خجالت بکشد. حیاء است که هم مانعیّت داشته و هم انسان را می‎آراید. امّا ضد این خصوصیّت، آن است که انسان این لباس را از تن روحش بیرون بیاورد و «خَلع» کند. این بیان خیلی روشن است و فرمایش ایشان خیلی واضح است.
برای همین است که من در بحث‎های تربیتی عرض کردمکه نکته اساسی و اصل مهم در معارف اسلامی و مکتب اسلام، پرده‎داری است، نه پرده‎دری است. اصل حیاء است، نه بی‎حیایی. این عبارت خلاصه و چکیده‎ای از روایات و فرمایشات بزرگان دین است.
«حیاء» حالت شرمندگی و خجالت است
من در این جلسه می‎خواهم مطلبی را در مورد حیاء مطرح کنم. آن چیزی که موجب می‎شود روح انسان در ربط با اعمال زشت، یک حالت انفعال پیدا کرده و به تعبیری شرمنده شود، حیاء است. مرحوم صدرالمتألهین فرمودند: «حقیقۀ الحیاء الإنکسار» حقیقت حیاء شکستن و شرمنده شدن است. گاهی انسان وقتی که کار ناشایستی مرتکب می‎شود، می‎گوید: منفعل شدم، شرمنده شدم، خجالت کشیدم و … این تعبیرات مختلف، در محاورات ما متداول است. پس معلوم می‎شود که «حیا» از مقوله انفعال است. به اصطلاح منطقیون، «حیاء» حالت روح، در ربط با عمل قبیح و زشت است.

ادامه »

 نظر دهید »

حیا در بٌعد تربیتی 1

25 فروردین 1395 توسط الزهرا (س) نصر

سلسله مباحث استاد حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) در خصوص حیا 

موضوع بحث ما حیا است که یکی از بزرگ‎ترین مشکلات جامعه ما هم ترویج بی‎حیایی در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. من در جلسه گذشته عرض کردم که ما «حیا» را در بُعد اخلاقی مطرح می‎کنیم. در مباحث اخلاقی، ابتدا مسأله «وقاحت» مطرح می‎شود که یکی از رذایل اخلاقی است و من هم آن را تا حدودی توضیح دادم که مسأله وقاحت همان «بی‎مبالاتی» یعنی عدم مبالات نفس انسان نسبت به ارتکاب قبائح عقلیه، شرعیه و حتی عرفیه است. امّا در مقابل آن «حیا» قرار دارد که علمای اخلاق می‎گویند ضدّ وقاحت بوده و از فضایل اخلاقی است.
آقایان در باب «حیا» تعریف‎هایی کردند که من اینها را عرض می‎کنم تا بحث، تقریباً از ابعاد گوناگون جامعیّت داشته باشد. مثلاً در مفردات راغب که نویسنده آن از نحویون معروف و مورد اعتماد است، از نظر لغت حیا را این‎طور تعریف و معنا می‎کند که: «الحیاءُ انقباض النفس عن القبائح و ترکُه لذلک» حیا آن حالت گرفتگی نفس و خویشتن داری‎نفس نسبت به کارهای زشت است که به جهت زشتی آن کارها را انجام ندهد.
علمای اخلاق، مثل مرحوم نراقی(رضوان‎الله‎تعالی‎علیه) ایشان می‎فرماید: حیاء انحصار و انفعال نفس از ارتکاب محرّمات شرعیه و قبائح عقلیه و عادّیه به جهت پرهیز از نکوهش و سرزنش است. بعد هم می‎گوید: حیا اعم است از تقوا؛ چون تقوا عبارت است از اجتناب معاصی شرعیه ولی حیا اعم است از اجتناب معاصی شرعیه و اجتناب از آنچه که عقل و عرف آن را زشت می‎شمارند. بعد هم می‎گوید: این خصلت، از صفات شریفه نفسانیه است.
مرحوم مجلسی(رضوان‎الله‎تعالی‎علیه) ایشان در ذیل روایتی که از امام صادق(علیه‎السلام)نقل می‎فرماید: «الحیاءُ من الایمان و الایمانُ فی الجنّه» مطلبی را در موردحیا بیان می‎کنند که: «الحیاء ملکهٌ للنفس» حیا ملکه‎ای نفسانی است که موجب گرفتگی روح «عن القبیح» می‎شود. یعنی جلوی روح را می‎گیرد که عمل زشت انجام ندهد. «و انضجارها عن خلاف آداب خوفاً من العقاب»[2] ایشان هم چنین تعریفی دارند.

ادامه »

 نظر دهید »

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس