بی خداحافظی
با چنان سرعتی بساطم را از خانه اش جمع کردم که انگار منتظر تمام شدن ِ مهمانی بودم. مهمانی ای که توی ازدحامش توی شلوغ پلوغی اش گم شده بودم. بعضی وقت ها حس میکردم اصلن دعوت نشده ام. مثل یک سربار .حس یک سر بار را داشتم. فقط وقتی حس خوبی داشتم که صاحبخانه به من نزدیک میشد و لبخند میزد و دستی روی شانه ام می گذاشت و کمی کنارم بود و کافی بود ، فقط کافی بود رویم را برمیگرداندم. دستم را میبردم سمت چیزی ، آن وقت بر که می گشتم خبری از او نبود و دوباره توی شلوغی من گم میشدم و او را گم میکردم.
مهمانی اش تمام شد . با سرعت وسایلم را جمع کردم . نفس راحتی کشیدم حتی . خداحافظی هم نکردم .فقط دوییدم و دور و دور تر شدم.
حالا چند روزی از مهمانی بزرگ اش با آن دعوت نامه ی همگانی می گذرد . برای من انگار اصلن مهمانی ای درکار نبوده باشد .
توی خلوتم بعضی وقت ها با خودم فکر میکنم جواب صاحبخانه را اینطوری بدهم اگر گفت چرا بی خداحافظی ؟ همینطور که سرم را پایین انداخته ام و به زمین نگاه میکنم بگویم : مواظبم نبودی . نگاهت را از من برمیداشتی . مرا کنار خودت ننشاندی … نازم را نکشیدی … خوب پذیرایی ام را نکردی …
اما یک هو ان ابرک ِ خیال ِ بالای سرم را با دست هایم به هم میزنم .با نهیب به خودم میگویم: دنیا برعکس شده یا هوای عاشقی فرق کرده ؟
یادم می آید بودند کسانی که هر جا صاحبخانه می رفت می رفتند و هر چی صاحبخانه به آنها تعارف می کرد می خوردند و این “معیت” را می شد از کارهایشان دید.
من که حرف های قلمبه سلمبه بلد نیستم بزنم. ولی از خودم خیلی ناراحتم . بلد نیستم این جمله ی از خودم خیلی ناراحتم را حتی طوری بگویم که خواننده ای که شما باشی حس خاصی بهت دست بدهد . نه ، من آدم حس و حال های معمولی ام. من هم شاید مثل بقیه ی آدم ها از این که مهمانی را بی خداحافظی ترک کرده ام ناراحتم اما این بیشتر از همه آزارم می دهد که از تمام شدن ِ مهمانی خوشحالم! ودوست داشتم زودتر هم تمام شود. اما مسئله ی مهم آنجاست که اگر دوباره مهمانی گرفت و من هم بودم باز هم بهترین لباس هام را می پوشم و خودم را خوشگل می کنم و باز هم به مهمانی اش خواهم رفت . حتی اگر دلم بخواهد زود تر تمام شود.
هرگز دلم قلبم چشم هام دست هام مغزم نخواسته اند که توی مهمانی نباشند. هرگز ! شاید سال بعد .شاید هم سالهای بعد ترش. اما قطعن یک روزی میرسد که من هم توی جمع کردن ِ سفره به صاحبخانه کمک میکنم.
اناری