من می توانم ببرمتان
هر کسی نمی تواند ادعا کند که ابر خورده است . ولی من می توانم ادعا کنم . که می توانم ببرمتان جایی که ابر بخورید . یا مثلن یک بعد از ظهر بنشینیم رو به روی یک دره ی حسابی قشنگ و باهم ابر بخوریم . حتی بعدش شما هم می توانید ادعا کنید . یا حتی به بقیه بگویید کسی مارا برد ابر به خوردمان داد. و بقیه را ببرید بهشان ابر بخورانید . خوب . چه طوری ؟ خیلی ساده است .کافیست بیایید باهم برویم -باید باهم برویم چون من هم دوست دارم ابر بخورم هم ابر خوردن شمارا تماشا کنم ضمن اینکه دوست ندارم تنهایی بروید چون اول من مهمانی گرفته ام - بعد که رسیدیم به آن ارتفاع ها و دره ها و دامنه ها ،کمی منتظر می نشینیم چون ممکن است باد دیر رفته باشد دنبال ِ ابرها . ومن تضمین نمی کنم سرساعت بودن باد را . یعنی او همیشه سر وقت هست منتهی ساعت هایش رابه من نمی گوید و قرارهایش را با من در میان نمی گذارد .خوب..حق هم دارد مگر من کی اش می شوم که بخواهد با من ِ پاپتی هماهنگ کند ؟ به هر حال وقتی رسیدیم شما باید کمی صبر کنید من هم صبر میکنم چون من هم مثل شما باید منتظر باشم .من که توی جیب هایم ابرندارم ! وقتی باد ابرها را آورد و ابرها نزدیک ما شدند شما باید یک چپز را بدانید که خیلی مهم است . شما پنبه نمی خورید ! پشمک نمی خورید! فالوده هم قرار نیست بخورید … شما ابر می خورید ! ابر !
پس در نهایت آرامش بسته به ظرفیت خودتان دهانتان را باز می کنید . ولی هر جور دوست دارید می توانید باشید .مثلن نشسته .چهارزانو. ایستاده . عیبی ندارد اگر خواستید مثل من هم باشید که زانوهایتان را دور دست هایتان حلقه کنید و چشم هایتان را ببندید و دهانتان را باز کنید. خجالت نکشید .من که خجالت نمیشکم هر چند نفری هم که می خواهید باشید و هر چقدر هم که میخواهم با شما رو در بایستی داشته باشم مهم نیست دهانم را تا جایی که امکان دارد باز می کنم. مگر آدم چند بار در طول عمرش می تواند ابر بخورد؟
بعد تکه ابر ها را قورت می دهید . به همین سادگی . باهم بودنش خیلی خوب است . آدم وقتی تنهایی ابر میخورد یک جوری است … حالا اگر تنها بودید خودتان می فهمید . ولی بیایید باهم باشیم . باهم برویم . من می توانم ببرمتان .
ف.حکیم