برای زندگی واقعی ...
-نظرت چیه اگر آدم عروسی نگیرد؟
+ نه نمیشه، فکرش را هم نکن…بعدا حسرتش می مونه رو دلت…یه شب خاطره انگیزه.
- از پوشیدن لباس عروس و آرایشی که توی آینه که نگاه کنم ببینم خودم نیستم بدم می آید.
+وای نگو..یه شب عروسیه و لباس و میک آپش..بعد بری عروسی ملتو ببینی حسرت می خوری چرا آرایشگاه نرفتم.
- لیست جهیزه رو ببین می خوام فلان وسایل را که نیاز نمی شود یا نیاز کاذب ایجاد می کند نخرم.
+زیاد انقلابی بازی در نیار…اقع بین باش..هر چی دلت می خواد بخر بعد نری خونه زندگی رفقاتو ببینی حسرت بخوری..
حسرت خوردن بد است..خیلی بد. اصلا کاش می شد هیچ کس توی زندگی َش حسرت نخورد. ولی نمی شود. به قول عزیزی دنیا جوری بنا شده که نشود دو تا چیز خوب را با هم داشت باید دنبال چیز خوب تر بود. و انتخاب خوب تر بین خوب ها سخت است و گزینش هر کدام محروم شدن از دیگری را به دنبال دارد.
گفتگوی بالا، طی روزهای گذشته بین و من و دوستی رد و بدل شد..حرف های درستی هم هست آدم تا می تواند نباید بگذارد حسرت زندگیش را خراب کند نا امیدش کند داشتم به این حسرت ها فکر می کردم به اینکه واقعا اگر لباس نپوشم آرایش نکنم توی تالار مراسم نگیرم موقع هیزیه خریدن انقلابی بازی در بیاورم حسرت خواهم خورد یانه؟ یدم خیلی چیزها از کفم رفته و من حسرت نخوردم…چه دقایقی که آدم به تاخیر می اندازد و نمازش را اول وقت نمی خواند ولی کمتر شده حسرتش را بعدها بخورد چه وقت ها که هدر داده و باطل شان کرده می توانسته کتاب بخواند فکر کند کار کند درس بخواند…چه حرفها که باید نمی زده و زده چه حرفا هایی که نزده..چه نگاه هایی که نکرده چه نگاه هایی که خطا رفته …و خیلی حسرت های دیگر…
این ها حسرت است..کاش حسرت این ها آدم را بفکر بیندازد…کاش حسرت کمبودهای روحی و معنوی و فکری آدم را از خود بی خود کند و باعث شود به خودش بجنبد…
من برای یک آرایشگاه نرفتن اگر قرار است بعد سر خودم و همسرم غر بزنم اما برای قضا شدن نمازم این کار را نمی کنم باید بروم بمیرم..
2- سوالی که ذهنم را مشغول کرده اینکه آدم باید حسرت چه چیزهایی را نخورد؟ یعنی کی ها باید سعیش را بکند هر وری شده شرایط را فراهم کند تا کمبودی نداشته باشد؟ آدم باید کمبود چه چیزهایی را نداشته باشد؟یعنی آدم حتما نباید کمبود داشته باشد؟
بقلم محض بودن