از زینب(سلام الله)، به قدر یک تلنگر
همه دردم از بی معرفتی است.
نمی شناسم بانو را. صدیقه ی صغری را!
نمی شناسم زینب را زینت پدر را!
نمی شناسمش. و این است که دست توسل به دامانش نمی زنم و از او استمداد نمی جویم.
خورشید بانوی شعرهایم می شود و خود را چون خردسالی در شکوه عظمت و عصمت آغوشش می اندازم اما درک آن ندارم که اگر نبود این خورشید بانوی اسلام، چه بر سر دین خدا می آمد.
امروز به مدد رفیق شفیقی( که خدایش در پناه خویش حفظ فرماید)، در محضر اساتیدی بودم که توفیق درک محضرشان بعید است به این زودیها نصیب چون منی گردد.
امروز شنیدم از ابتدای تولدش و تأمل مادر در نامگذاری تا حضور پیامبر! چرا که رسول خدا صلی الله علیه در شهر نبودند و بانو تا آمدن پدر، نامگذاری فرزند را به تاخیر انداخت و رسول نیز از خدای عزوجل خواستند و خداوند، نام زینب را برازنده ی اندام خورشید بانو دید.
و چه برازنده بود این نام که زنده کرد نام امیرالمومنین علی علیه السلام را در شام…! بگذار قدم قدم برسیم!
از علاقه ی عجیبش به برادرش حسین علیه السلام و پرسش مادر از رسول خدا و جواب پدر بزرگ با اشک دیده
از ازدواجش با پسر کسی که باقر العلوم علیه السلام، فقدانش را مایه ی شهادت مادر و اهانت به امیر المومنین می دانند و تاریخ نقل می کند که وقتی مولایمان را به زور به مسجد می بردند، زیر لب می گفت: کجاست حمزه و کجاست جعفر!
از کلاس تفسیرش برای زنان کوفه. عالمه غیر معلمه. زینب این روزها نوجوانی بیش نبوده. بوده؟
از شرط ازدواجش و حسین!
از آغاز رسالت زینب و تل زینبیه
می دانم چشمانت مانند چشمان من دیگر ابری شده اند. اما بمان و بخوان. خورشید بانوی ما تازه تابیدنش شروع شده.
از نماز نافله نشسته و مهمتر از آن، از طلب دعایی که امام زمانش می کند: زینب جان مرا در نمازهای شبت دعا کن! زینب فقط نافله خوان نیست. نافله اش چشم امید امام زمان است. شادی دل رهبرش.
از رفتارهای دوگانه ی زینب در دو صحنه ی به ظاهر مشابه. یکی عصر 11 محرم و یکی روز اربعین.
11 محرم وقتی از کنار اجساد شهدا رد می شود، وقتی حتی رگهای بریده برادر را می بوسد، نمی شکند، سرش بلند است. ضعف نشان نمی دهد. ضجه نمی زند. به ضجه می اندازد! عدوٍ و صدیق را!
امام زمانش را دلداری می دهد. آرامش دل امام است.آخر حالا وقت تابیدن بانو است، وقت باریدنش نیست.
اما اربعین، زینب می بارد و می بارد و می بارد و … معلوم می شود کمرش خم شده.
از ما رأیت الا جمیلای زینب در مجلس این زیاد! چه کرده بانو با غرور شیطانی ملعون، وقتی پسر مرجانه خطابش کرده! زینب اسیر نبود، به اسارت گرفت آبرو و عزت و غرور دشمن را.
از حمایت از سلسه ی امامت که می خواستند با کشتن امام سجاد علیه السلام پایانش دهند و زینب نگذاشت. و ما انتظارمان را، امام عصرمان را، همه چیزمان را مدیون زینبیم!
زینب مسیر تحقق وعده انا له لحافظون خداوند است. مسیر تحقق اراده ی الهی. زینب ید الله است.
امروز از همه اینها شنیدم . شنیدم که اساتید خطابه می گویند: برای ایراد یک خطابه ی خوب نباید خسته و گرسنه و تشنه و داغدیده و مرعوب و … بود.
اما زینب زیباترین خطبه های ممکن را وقتی خواند که داغدار و خسته و گرسنه و تشنه و به ظاهر اسیر و …
دیگر چگونه می خواهی ثابت کند که رها کن این حرفهای روانشناسانه را! خودت را که برای خدا خالص کنی، فول استرس بودن خم هم به ابرویت نمی آورد! اصلا فول استرس نمی شوی!
حواست هست نائب امام زمانمان چه گفت؟ در مورد عزت نفس گفت و اینکه توقع دارد ما خودمان را از لحاظ اخلاقی رشد دهیم.
عزت نفس از این بالاتر می خواهی، در قصر قاتل برادرت باشی و بیادش بیاوری که تو فرزند آزاد شده های پدر منی! یابن الطلقاء
مولایمان زیبا گفت که باید در تاریخ تأمل کرد. تاریخ را نباید سر سری خواند. حالا بیا در تاریخ و در زینبش تامل کنیم. می دانی شب عاشورا زینب به امام زمانش چه قولی داد؟ برادر قسم می خورم طوری رفتار کنم که از من راضی شوی!
رضایت از امام می خواهیم؟ بسم الله زینبی شدن راه مطمئنی است.
یک زن به تمام معنا. زینب یک زن است. با مردان مقایسه اش نباید کرد. زینب در جایگاه خودش می شکند، خم می شود، اما سرش را بلند می گیرد ما رایت الا جمیلا می گوید.
زینب یک زن است. با تمام تاثیر گذاری زنانه اش. اینگونه است که دو فرزندش را به زیبایی فدایی امام تربیت می کند. زینب غافل از زنانگی خویش نیست! از زن بودنش کمال حسن استفاده را می کند. اما ذلیل و زبون نیست!
زینب زن است اما آنجا که باید بغرد، چونان اسد الله الغالب، می غرد و از حریم اسلام دفاع می کند. همانگونه که پدرش، همانگونه که مادرش؛ و ید الله می شود همانگونه که پدرش، همانگونه که مادرش.
ماده شیرها هم صدای غرش عجیبی دارند.
زینب را باید عمیق تر بررسی کنیم. در این مجال نمی گنجد. من فقط به قدر تلنگر و یادآوری به خودم گفتم.
ولی باید یادم بماند: اگر می خواهی امام زمانت از تو راضی باشد، زینبی باش!
راستی حالا فهمیدی چه برازنده است نام زینب به قامت خورشید بانو؟
برای روز وفات بانو نوشته بودم . ببخشید که دیر به اینجا رسید
ر.مشق عشق