اين بار برايت تحفهاي از امام زمان را آوردهام.
آن عزيز ميفرمايد: هرگاه خواستي حسين عليه السلام را زيارت كني، بايست و بگو… (زيارت ناحيه مقدسه).
اما من ميخواهم در اين مجموعه، در هر شماره قطعهاي از اين زيارت را كه دريايي از نور و معرفت است برايت بياورم و البته من چند خطي از نكتهاي كه به ذهنم آمده براي تو خواهم نوشت و تو نيز همين كار را بكن. هرگاه كه خواندي بيمعطلي آنچه برايت پر رنگ شد، از من دريغ نكن. تو نيز براي من بنويسيد.
____________________________
قسمت چهارم
أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ ، سلام بر پنجمینِ اصحابِ كساء ،
أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ، سلام بر غریبِ غریبان،
أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ، سلام بر شهیدِ شهیدان ،
أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ، سلام بر مقتولِ دشمنان ،
أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ، سلام بر ساكنِ كربلاء ،
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ ، سلام بر آن كسى كه فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ،
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْكِیآءُ ، سلام بر آن كسى كه خاندانش پاك و مطهّرند ،
أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ ، سلام بر پیشواى دین ،
أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ ، سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ،
أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ، درود بر آن پیشوایانِ سَروَر،
أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، سلام بر آن گریبان هاى چـاك شده،
أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، سلام بر آن لب هاى خشكیده،
أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ،
أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، سـلام بر آن ارواحِ (از كالبد) خارج شده ،
أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ،
أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ،
أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، سلام بر آن خون هاى جارى ،
أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ،
أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،
أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ ، سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)،
أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمین ، سلام بر حجّتِ پروردگارِجهانیان،
من تا امروز فكر میكردم فقط امام رضا علیه السلام است كه غریب الغرباست!
آقای من، ای هادی دلم، ای مهدی، قربان تو كه امروز چه زیبا مرا روشن ساختی.
آری راست گفتی، حضرت رضا كه غریب نبود، در میان این همه دلداده و عاشق.
مردمان این سرا همه از تبار سلمانند، بله، همان سلمان كه از شما اهل بیت بود!
مگر میشد كه رضا در میان این همه جان نثار و قدردان غریب باشد؟
نه، رضا به خانهی سلمان آمده است. و میدانی كه سلمان و تبارش عبد شمایند.
پس خانه و آنچه در اوست از آنِ شماست كه عبد و آنچه در دست او از مولاست!
و دیدی كه ما چشم و دل را به قدومش فرش كردیم.
و همه یكصدا میگریستیم و میخواندیم كه: كرم نما و فرود آ كه خانه خانهی توست!
آری رضا غریب نیست، آشنای آشناست!
و راست گفتی كه حسین غریب الغربا بود.
او را به میهمانی خواندند، اما گلوی خشكیدهی میهمان را در میان راه، به خونش سیراب كردند.
آنان غریبه نبودند، همه عرب بودند و بالاخره دور و نزدیك با حسین نسبتی داشتند!
لااقل روزی نان و نمك سفرهی پدرش را خورده بودند.
حسین در میان آشنایان خود غریب بود. آری او غریب الغرباست.
مهتاب ابیان