دیشب با کلی ذوق و شوق رفتم شکارچی شنبه رو دیدم! فیلمی که خیلی در موردش شنیده بودم و واقعا دوست داشتم فیلمی که اینقدر اسرائیل رو عصبانی کرده، ببینم
فیلمی که بخاطر بازی در اون، کشورهای اروپایی حامی اسرائیل، اعلام کردن که به علی نصیریان( که الحق و الانصاف بازی بی نظیری کرد) اجازه ورود به کشورشون رو نمی دن
فیلمی که حتی اونقدر تحت فشار بود که تو کشور خودمون هم زیاد اکران نشد.
روایت جنایتهای اسرائیل اونقدر دردناکه که ما توان دیدن عکسهاش رو هم نداریم و این فیلم اینها رو به تصویر کشیده بود و خیلی دردناک بود! خلی ترسناک.
یه جاهای فیلم، نگران روحیه ی اون پسر بچه بازیگر فیلم شدم. حتی با اینکه می دونه اینها واقعی نیست، اما روحش جریحه دار می شه! ولی نمی دونم همبازی شدن با بازیگر خبره ای مثل علی نصیریان بود یا خودش اینقدر استعداد داره که اینقدر قشنگ بازی کرد! من مجذوب بازی علی نصیریان و این پسر بودم
اما چیزیکه فکر منو از اول فیلم به خودش مشغول کرده بود، نه خشونت ها بود، نه اغراق آمیز بودن، که می دونم اینها مشتی ازخروار هم نیست! اینها یک سر سوزن از کشتارها و جنایتهای صهیونیسمه
چند تا جمله توی فیلم بود که اثر ضد اسلامی داشت!
یکی جمله ای چندین و چند بار توی فیلم بهش تاکید شد: اینو خدا گفته!
این جمله دست آویز «هانن»(نماد اسرائیلیها) بود برای موجه کردن کشتارها و جنایتها و ظلمهاش!
این جمله توی تربیت بچه ها خیلی استفاده می شه! خیلی جاها جز اینکه بگی چون خدا گفته ما انجام می دیم، حرف دیگری نمی شه زد! بچه باید بندگی یاد بگیره! همه قوانین دین دلیل دارن اما بندگی کردن چیز دیگه ایه! وقتی این جمله تو ذهن بچه خراب شد، از چی باید استفاده کرد! یا اینکه تعلیمات خدا کلا یه کسری تعلیمات بی منطق و خشک و خشن معرفی شد؟!!!!!!؟
قسمت دیگه فیلم که من روش حرف دارم، تاکید زشت کارگردان روی مسئله حجاب و جلب توجه نکردن زن بود!
یه جا وقتی مهمون برای پدر بزرگ میاد، «ژاکلین»(پرستار پسر بچه) روسری سرش می کنه! بنیامین ازش می پرسه: این چیه؟ و اون می گه: حجاب! زن باید مغز سرش رو از مردها بپوشونه!
یک جای فیلم نشون می ده که هانن، می گه می خوام برای از بین بردن فساد، این زن رو تطهیر کنم: بعد دست می کنه تو موهای ژاکلین و معلوم می شه موهاش کلاه گیسه! و موهاشو می تراشه و باز کلاه گیسو سرش می ذاره!
فردای اون روز، تو معبد، بنیامین از ژاکلین می پرسه: چرا می ذاری موهاتو بتراشه؟ و در جوابش چیزی می گه که هیچ ربطی به سوال نداره! با لبخند تمسخر آمیزی می گه: هانن نمی خواد من جلب توجه کنم!
توی معبد ، بین زن و مرد پرده کشیدن. وقتی ژاکلین می خواد جواب بنیامینو بده، پرده رو می زنه کنار و جوابشو می ده! بعد یه پسری میاد بین بنیامین و پرده قرار می گیره و با دعوا به ژاکلین می که که پرده رو بنداز
1. آیا این تو ذهن مخاطب نمی ره که مردی که نمی خواد زنش جلب توجه کنه، مثل هانن (متعصب، خشک، بی منطق، بی رحم، خشن، خودخواه) هست؟
2. اگر هانن با تراشیدن موهای اون، قصد زشت کردن اونو داشت تا جلب توجه نکنه، پس اون نباید کلاه گیس هم می ذاشت! باید با موهای تراشیده ظاهر می شد! در حالیکه اینطور نیست و اون یک کلاه گیس زیبا رو سرشه. پس این جواب یعنی چی؟
3. ژاکلین همه جا واقعا فقط مغز سرش رو می پوشونه و کلاه سرش می ذاره، جز همون جا که می خواد به بچه حجاب رو یاد بده که روسری می پوشه!
4. نمی شد به جای واژه حجاب، از اصطلاح خود یهودیها برای این مطلب استفاده بشه تا بار معنای منفی روی حجاب نیاد؟
5. چرا بنیامین توی معبد این سوالو کرد؟ مگه خونه نمی رفتن اینها؟حس می کنم می خواست پرده بین زنانه و مردانه معبد رو نشون بده و حالت پرده های مساجد ما تداعی می شد
6. پسر بچه ای که اینجا روی روابط زن و مرد، غیرت نشون می ده، یک پسر خشن، بی ادب، تند خو، جنایتکاره که به بقیه پسر بچه های اسرائیلی، کشتار یاد می ده و وقتی نمی تونن به هدف بزنن، کتکشون می زنه!
اصلا نمی دونم باید این فیلم رو تبلیغ کرد و بخاطر ضد صهیونیستی بودن اون، بریم ببینیمش یا اینکه بخاطر این تیکه ها، عطاشو به لقاش ببخشیم؟!!!
واقعا نمی دونم
—————————————-
پ ن: من اصلا نقد فیلم بلد نیستم! اینها دیدگاه های شخصی من بود!
ر. مشق عشق