بوتیک سنتی ( نگاهی گذرا به فیلم بی پولی )
مدتهاست که بی پولی از روی پرده سینماهای تهران برداشته شده ، اما برگی بر تاریخ سینمای ایران افزود. برگی که شاید با تحلیل محتوای آن بتوان به پیشرفت سینمای ایرانی کمک نمود. حمید نعمت الله در این دهه(80) پابه عرصه کارگردانی نهاد و پیشتر به عنوان دستیار فیلمهای مسعود کیمیایی شناخته می شد؛و شاید این انس باعث شده تا رگه هایی از سینمای کیمیایی در فیلمهای او مشاهده شود. رفاقت پایه اصلی فیلمهای کیمیایی و به گمان او یکی از محورهای جامعه ایرانی است. رفاقت و گروههای دوستی آن چیزی است که در فیلم بوتیک و بی پولی نعمت الله به نمایش گذاشته شده.
بوتیک با داستان رابطه دختر کم سن و سال با نام «اتی» (گلشیفته فراهانی) با جوانی به نام جهانگیر (محمد رضا گلزار) است که خود برای امرار معاش تلاش می کند ، آغاز می شود. این رابطه پس از مدتی به درون گروه دوستی آن پسر رسوخ می کند و دوستانش نیز تلاش می کنند تا برای سامان دادن به این رابطه تلاش نمایند. دخترک از عقل آنچنانی برخوردار نیست و همین پسر را در مسیر کمک به او بیشتر ترغیب می کند . همزمان با این وقایع او سعی می کند در گروه دوستی اش که مجموعه از انسانهای دارای مساله هستند زندگی کند و به آنان نیز کمک نماید. دوستان او قربانیان تلخی های جامعه هستند. ماندن پشت دیوار بلند ازدواج ، در آستانه طلاق ، بی کاری و … مسائل ریز و درشت آنان است.
درست همین اتفاقات در بی پولی تکرار می شود. دختری جوان (لیلا حاتمی) با سودای زندگی مطلوب ، با محبوب خویش ، ایرج (بهرام رادان) ازدواج می کند. شوهر درگیر خرج و مخارج زندگی می شود. تلاش می کند از رقبا و هم سن و سالهایش یک سر و گردن بالاتر باشد. ناگهان گرداب بی کاری آرام آرام او را در خود می بلعد و او هر روز آشفته و سرگردان تر از روز گذشته ادامه حیات می دهد. بی آنکه به خانواده و همسرش بگوید از هر راهی (قرض ، اجاره ماشین برای مسافرکشی ، سرمایه گذاری بی هدف ) صورتش را سرخ نگه می دارد اما نمی گوید بیکار شده است. جدال میان خودش و همسرش را به جان می خرد ولی از اتفاقی که افتاده دم نمی زند و تلاش می کند مثل سابق زندگی لوکس خود را حفظ کند و حتی اگر بتواند بر آن بی افزاید.حاضر نیست ماشین خود را بفروشد یا با کسی در میان بگذارد.
در ابتدای بیکار شدن کارگردان او را با یکی از دوستان دوره مدرسه اش همراه می کند و این یعنی استفاده مجدد از عنصر رفاقت. بعد از مدتی هم او وارد یک گروه دوستی جدید می شود. گروهی که مثل داستان بوتیک پر از مساله هستند. بیکاری ، اعتیاد ، دوری از خانواده در یکجا دور هم جمع می شود و اینجا رفاقت است که محور قرار می گیرد. نعمت الله در دوفیلم می خواهد بگوید که آنچه دیگران به عنوان چسب دور هم قرار گرفتن یاد می کنند و در افکار عمومی از آنها یاد می شود (مثل پول ، تفاهم و .. ) لزوما عامل ارتباط نیست و در گروهی که همه با هم دچار مشکلاتی هستند و با یکدیگر مشکل دارند عاملی همانند رفاقت می تواند آنها را گرد هم آورد و نه تنها گرد هم آورد ، بلکه عاملی شود برای کمک به یکدیگر. آنها در عین اینکه چیزی ندارند ولی وقتی می بینند که رفیقشان در مهلکه است ا ز خود می گذرند تا او را نجات دهند و در این مسیر هر آنچه دارند را صرف می کنند ، حتی تنها اسکناسهایشان. این درست اتفاقی است که در بوتیک می افتد . جالب آنکه اعضای گروه به یکدیگر شباهت هم دارند. به عنوان مثال در هر دو گروه فردی با کمبود جسمانی حضور دارد. در بوتیک کمبود عقلی و در بی پولی کمبود گفتاری را مشاهده می کنیم.
زنان در هر دوفیلم نقش حاشیه ای دارند و به تعبیری فعال ظاهر نمی شوند. زنان محور داستان هم فوق العاده احساسی ، زودرنج ، کم عقل و محتاج به حمایت ظاهر می شوند. اتی در بوتیک تلاش می کند تا حمایت جهانگیر را به دست آورد و آنقدر ساده است که به ناچیزی ، قربانی هوس کارفرمای به اصطلاح حامیش قرار می گیرد. عروس جوان بی پولی هم فردی عصبی و افسرده است که شوهرش به راحتی می تواند او را از کارهایی که می کند دور نگه دارد ، فریبش بدهد و آنجا که می خواهد و آنطور که مایل است همسرش را از آنچه پیرامونش می گذرد آگاه سازد. موجودی ضعیف و ترسو که در عین حال معصوم و پاک است ؛ نه حاضر است دروغ بگوید و نه مال مشکوک بخورد هرچند که گرسنه است.
در واقع با در نظر نگرفتن اندک اختلافات داستانی بی پولی همان بوتیک است بدون ضرباهنگ تند و پیاپی موسیقی متن . تلاش برای استفاده از فضاهای قدیمی شهر تهران و نیز موسیقی سنتی و مضامین سنتی بی پولی را به یک بوتیک سنتی تبدیل کرده است.
به قلم میم . خوشنویس