مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نه دی

رهبر انقلاب: روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. ١٣٨٨/١٠/١٩

‌‌

اندر نصايح يك وبلاگ نويس

30 فروردین 1391 توسط الزهرا (س) نصر

يك چيزي هست واقعن مانده توي گلويم بايد هم به همه بگويم لا اقل به شماها كه افتخار مي دهيد مي آييد .

ببينيد بچه ها. به نظرم ادم ها دو دسته اند . يا مي فهمند يا نمي فهمند و يك دسته هستند كه اينها را دوست تر از ان دوتاي قبلي دارم و معمولن به چشم نمي آيند و مي روند قاطي دسته ي اول.

ادمهايي كه اداي فهميدن را در مياورند .

مثلن بعضي ادمها توي دنيا به مشكل جسمي خاصي دچار نيستند يا غم خاصي را تجربه نكرده اند يا … خودتان برويد تا تهش. اين ها اصلن توي اتمسفر ان دسته اي كه ان موارد را تجربه كرده اند نيستند . و حتي نمي توانند بفهمند . باز بعضي هايشان سعي خودشان را مي كنند كه خودشان را بگذارند جاي فضاي طرف مقابل اما يك عده اي هستند كه منتهاي لج آدم را در مياورند و توي اين ميانه به شخص مورد نظري كه توي فضاي خاصيست مي گويند: برو بينيم بابا ! اينا همش فيلمه!!. نه يعني با حرفشان بلكه با عمشان .

البته اگر اين موارد براي من اگر پيش بيايد حقم است چون كلن تا جايي كه يادم مي آيد موجود جوان ضايع كني بودم و هميشه با صراحت به ديگرن حرف ميزدم و اين باعث رنجش انها ميشده پس بر اساس انرژي فرستاده شده اي كه به خودم برخواهد گشت با تواضع هر چه تمام تر قبول مي كنمش. اما به خودم اين حق را نمي دهم  كه رنج كسي باشم. حتي اگر دركش نكنم.

واما بعد … به قول آقا مصطفا توي مثال بگو كه بهتر بفهميم . هم؟ موافقيد؟

مثلن يك عده ادم هستند دچار كم خوني اند و عوارض ان كسالت و بي حالي و بي حوصلگي و سخت بيدار شدن و …اينهاست.. براي ان عده اي كه اينطور نيستند اين موجودات عجيب و غريب ، غير قابل درك هستند . يعني براي ان عده اي كه كلن فكر مي كنند همه يك طورند اين چيزها مسخره به نظر مي ايد.

يا مثلن يك عده اي هستند كه وقتي مي روند زير آفتاب ميگرن به سراغ انها مي آيد ولي يك عده ديگر حتي نمي توانند تصور درد ي كه ان عده ي قبلي تحمل مي كنند را بكنند. حالا خدا خير ان دسته اي را بدهدمه با اينها كنار مي ايند- با ان موجودات عجيب و غريب- و همدردي و … اينها.

ولي باور مي كنيد براي بعضي ها درك كردن اين چيزها سخت است؟ و حتي نمي توانند باور كنند كه تويي كه مثلن در جايگاه مريض هستي چه حس و حالي داري ؟ و در عين درد كشيدنت كه يعني : نمي تواني از جايت تكان بخوري يا هر حركتي بر درد تو مي افزايد بهت مي گويند : فلاني ! همون شيء كنارت را بفرست اين ور . مگه چيه ؟… ونميدانند بعضي وقت ها براي او همين يك كار كوچك ،يك تقاضاي احمقانه از طرف شما به حساب مي آيد .

يا نمي دانند كه مريض توي موقعيت خاصي قرار دارد . . . من از همه ي شما خواهش ميكنم حس همدردي خودتان را در مقابل هر مريضي فعال و بيدار نگه داريد . فكر نكنيد مريضي آن چيزي ست كه شما به آن مريضي ميگوييد . ممكن است يك سرماخوردگي اي كه شما به سادگي با ان كنار بياييد به خاطر ضغف بدني شخص ديگري اورا تا يك ماه بياندازد و نياز به مراقبت را در او ايجاد كند . بفهميد كه مريض حساس مي شود . رنجور مي شود … او دارد يك دردي را تحمل مي كند .شما ديگر درد بيشتر او نباشيد .

به كسي كه توي شرايط خاصي به زعم خودش است نگوييد برو فلان چيز را بردار و بخور . برو ميوه توي يخچال هست بردار ميل كن . قرص توي كشو ي سمت راستي است آب هم بردار . يا به شكل ديگرش نگوييد به او كه چي كار كنم برايت؟ قرص ؟ آب ؟ ميوه ؟ .. بدانيد كه مهم ترين چيز درك شرايط اوست.

دائم بالاي گوشش به او نصيحت نكنيد كه اگر اين كار را بكني بهتر است يا فلان كار را نبايد مي كردي يا ما توي طائفه مان اينطوري مريض ميشوند.

خيلي دوست داريد مراقب مريضتان باشيد ؟ حتي اگر اين مريضي يك سردرد ساده است ؟ برويد كنارش دستش را بگيريد . به او قوت قلب بدهيد . نوازشش كنيد . نوازش فقط مخصوص خانوم ها نيست . همه ي ما ادم ها دوست داريم نوازش بشويم .

گاهي دست روي سرش بگذاريد . ببينيد نور اتاق را چطور دوست دارد  اما يادتان باشد زياد از مريض و شخص بي حال سوال نكنيد . بدانيد پيامد هر بيماري چيست . اينترنت پس به چه دردي ميخورد . تا يك اتفاقي مي افتد همه سريع به سراغ سرچ گوگل مي رويم . حالا چه ميشود مارا وقتي عزيز ترين ادم هاي اطرافمان دردي هرچند اندك داشته باشند و ما به راحتي گذر ميكنيم؟

يادمان بماند دنيا بدون وجود عزيزانمان جاي قشنگي نميشد و خيلي غير قابل تحمل بود . و بيش از ان بدانيم كه فقط بودنشان مهم نيست كيفيت بودنشان هم برايمان مهم باشد. گاهي اين كيفيات خيلي به رفتارها ي ما، به درك ما، به تعامل ما بستگي دارد .

ميدانيد؟ من به همه ي اينهايي كه گفتم ميگويم شعور اجتماعي - فرهنگ شخصي . و همه ي ما در جايي كه هستيم نياز داريم اين المان ها رابالا ببريم .

پس پيش به سوي وسعت دادن دايره ي وجودي مان تا جايي كه به ابديت ما مي رسد .

پايان .

انارنوشته

 7 نظر

ملعون

30 فروردین 1391 توسط الزهرا (س) نصر

امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف):

ملعون است ، ملعون است كسي كه نماز مغربش را به تأخير بيندازد ، تا زماني كه ستارگان آسمان پديدار شوند و ملعون است ، ملعون است ، كسي كه نماز صبحش را به تأخير بيندارد ، تا زماني كه ستارگان آسمان محو شوند.

بحارالأنوار ، ج 52 ، ص 15 و 16


+ مخاطب پست : کسایی که وقتی صدای زنگ ساعت که نشانه اذان صبحه رو می شنوند ، قطعش میکنند و میگن 5 دقیقه دیگه بخوابم! و نتیجه این 5 دقیقه ها میشه نماز آخر وقت …

+ دلیل به روز رسانی این پست : دیشب تو خواب دیدم این حدیث رو دارم میذارم روی وبلاگم البته مطالب دیگه ای هم بود اما فقط همینش رو یادم میاد … گفت بذارم شاید حکمتی داره که یقینا هم داره … حدیث خیلی تلنگربخشیه … وقتی امام معصوم می فرمایند: ملعون! دیگه خودتون حسابش رو بکنید چه عمل زشتیه به تاخیر انداختن نماز اول وقت …

+ دعامون کنید … ما هم قم و جمکران نائب الزیاره ایم انشاءالله … 

ز.هدایتی
 3 نظر

جانم فدای حضرت هادی

29 فروردین 1391 توسط الزهرا (س) نصر

حرم سامرا هم کبوتر دارد . مثل همه ی حرم های دیگر یک صحن و سرا و کفشداری . از روی خاکهای معبر عمومی ِ ورودی که رد شویم به کفشداری می رسیم و بعد هم به صحن و سرای حرم امامین عسگریین . سمت چپ در ِ ورودی سرداب امام زمان است و روبه رو در ورودی به حرم .
خبری از ایوان طلا و باب قبله نیست . همه جا خاک است و خاک اما مشخص است که در جهت قبله یک ایوان آجری است و یک در ِ کوچک ِ ورودی .
از در عبور میکنم و وارد حرم می شوم . ضریح چوبی است و با موکت سبز رویش را پوشانده اند . زیباست . مثل حرم امام حسین شش گوش است . ساده و بی ریاست . یک پنجره ی کوچک ساخته اند روی چوبی که جای ضریح حرم است و مزار ائمه را مشخص کرده اند . بوی عطر شش گوشه ی اینجا هم دلرباست . دعای فرج خواندن اینجا می چسبد . زیارت جامعه هم صفای دیگری دارد کنار ضریح سامرا خواندن .
از فضای حرم که بیرون می آیم روبه روی همان درِ ورودی نوشته مضیف الامامین عسگریین . خادمان زائران را به سمت مضیف (مهمانسرای حرم ) هدایت می کنند . من هم می روم . وارد سالن غذاخوری بزرگی می شوم . مهمان امام هادی می شوم . با تکریم غذای تبرک حرم را می آورند و میگذارند روی میز . عطر برنجش همه جا می پیچد .. سامرا مظلوم است . سامرا غریب است . اما ائمه ی سامرا کریمند . امام هادی خیلی بزرگوار است . در ِ مضیف حرمشان به روی همه زایران از هر قشری که باشند باز است . ایرانی و هندی و عرب می نشینند پای سفره امام هادی و غذا می خورند . سفره معنویشان هم وسیع است . به وسعت جامعه ی کبیره .  و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکَرَم


به قلم مهتاب ابیان

 5 نظر

سفرنامه مشهد1

28 فروردین 1391 توسط الزهرا (س) نصر

چند ساعتی می شد که هوای مشهد را استشمام می کردیم.

از بست شیخ طوسی وارد شدیم و مستقیم سر از صحن انقلاب در آوردیم.

سقاخانه اسماعیل طلا، ایوان طلا، نمای زیبایی از گنبد، مستم کرده بود. مشغول گفتگو با امام رئوف بودم که قطره بارانی روی صورتم چکید.

به آسمان نگاه کردم، هوا نیمه ابری بود و اشعه های طلایی خورشید، خودشان را از زیر ابرها بیرون می کشیدند.

معلوم بود باران مفصلی نخواهد بارید.

از قطرات ریز باران لذت می بردم.اما برای احتیاط، بارانی محدثه را تنش کردمو زیپش را بستم.

کم کم به تعداد قطره های باران اضافه شد.

من هنوز دوست داشتم زیر باران بمانم. محدثه هم که میان بارانی اش، فرو رفته بود و  مشکلی نداشت؛ اما فراش صحن می خواست فرشها را جمع کند.

بلند شدمو روی سنگهای خیس کف حیاط ایستادم. اکثر مردم، به فضای زیر طاق ایوانهای صحن پناه برده بودند. من اما منتظر خودنمایی زائری دیگر بودم

کم کم زائر جدید هم از پشت گلدسته ی رو به روی گنبد دست به سینه گذاشت و با همه رنگهایش سلام کرد.

وصف آنهمه زیبایی، از قدرت قلم من فراتر است.

فقط تصور کنید صحن انقلاب را با همه زیبایی هایش، خلوت و باران خورده، میزبان رنگین کمانی زیبا

این مصرع مدام در ذهنم می چرخید:

تصویر صحن خلوت و باران، شنیدنی است…

———-

پ ن: جای همه دوستان خالی. بیاد دوستان وبلاگی بودم.

ر.مشق عشق

 

 9 نظر

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

28 فروردین 1391 توسط الزهرا (س) نصر

این همه سال که از لذت سحر بی بهره ام
انگار می کردم
کوک ساعت ِ چینی و زنگ ِ موبایل فنلاندی خواهد توانست
رابطه ی من و تو را
اصلاح کند…
و کُنجی در جوار اهالی “سحر” که اهل غفران و استغفارند برایم دست و پا کند.
و خواهد رسید روزی که دلم خوش شود که هر بار فرموده ای:
وَ بِالْأَسْحَارِ‌ هُمْ يَسْتَغْفِرُ‌ونَ …من نیز از آنانم!

س.حسینی

 3 نظر
  • 1
  • ...
  • 603
  • 604
  • 605
  • ...
  • 606
  • ...
  • 607
  • 608
  • 609
  • ...
  • 610
  • ...
  • 611
  • 612
  • 613
  • ...
  • 734

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس