مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نه دی

رهبر انقلاب: روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. ١٣٨٨/١٠/١٩

‌‌

امین شعر

31 شهریور 1392 توسط الزهرا (س) نصر

شعر امروز امینی دارد که رسم شاعری را می داند و می داند حقیقت شعر، وظیفه اش و مسئولیتش چیست. امینی که دلگرمی شاعران جوان دیروز و امروز است و به توان ایشان برای اوج دادن شعر ایمان دارد.


روز شعر و ادب فارسی بهانه ای بود تا به قدر یک روز قدردان شعر و شاعران باشیم، اگرچه یک روز مجال کمی برای پاسداشت هنر مهربان شعر است. برخی از دوستداران شعر نه یک روز که سالهاست شعر و اهلش را بزرگ داشته اند و بزرگ می‎دارند. بخشی از بالنده و پیش رونده بودن شعر امروز در گرو تلاش همه آنهاست. و بی شک طلایه دار همه آنهایی که چنین‎اند، رهبر فرزانه انقلاب، متخلص به امین است.


شعر اگرچه حاصل احساس شاعرانگی آدم هاست اما به اعتراف بزرگان هنر، شعر معاصر همانند سایر هنرها مرهون توجه و اهتمام رهبر انقلاب از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب تا به امروز است. اعتقاد ایشان به ذات هنر و رابطه آن با ماندگاری حقیقت، زندگی ادبی و شاعرانه، رهنمودهای پدرانه، نقدهای مشوقانه و تکریم پیوسته شعر و شاعری و… همگی بر فضای هنری و شعر موثر بوده و هست؛ لذا شایسته است که سپاسگزار «امین شعر» باشیم.


از مطلع تا بیت الغزل امین

شعر از همان روزگار کودکی و ذوق شعری مادری حافظ شناس به دل امین نشست. خود ایشان در این باره می گویند: بعضی از شعرهای حافظ که هنوز یادم است، از شعرهایی است که آن‌وقتها از مادرم شنیدم.


این زمزمه کردن و شعرخوانی‎های خانوادگی در دوران طلبگی ایشان یعنی سال‌های آغازین دهه‌ 30 به مطالعات در خصوص تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی تبدیل شد. و پس از مدتی، به جاری شدن نخستین مصرع‌ها و بیت‌ها بر لب او منجر شد. اشعار زیبا و تک‌بیت‌های مورد علاقه او در دفترچه‌ای به نام «سفینه‌ی غزل» جمع شده بودند. پشت کتاب‌های امین هم پر بود از ابیات مورد علاقه اش.


این علاقمندی و آشنایی با ادبیات و تاریخ شعر، تا بدل شدن به یک نگاه تخصصی پیش رفت. فیروزکوهی شاعری که دوستی اش با امین به سالهای پیش از انقلاب برمی گردد، همیشه از هوش امین در دریافت پیچیدگی و ظرایف و طرائف شعر - مخصوصا سبک هندی- با تحسین تؤام با حیرت یاد می‌کرد و بارها گفته بود: ایشان بزرگ‌ترین شعرشناس ایران است.


غلامعلی حداد عادل نیز در این باره می گوید: ایشان به کُلیّت ادبیات فارسی و تاریخ تحول شعر فارسی نیز توجه دارند. یعنی سبک‌های مختلف شعری مانند سبک خراسانی، هندی، دوره‌ بازگشت و شعر معاصر هرکدام در ذهن ایشان جای خود را دارد. خصوصیات این‌ها را می‌شناسند و امتیاز هر کدام را نسبت به دیگری می‌دانند. می‌توانم بگویم ایشان این دوره‌ هزار ساله از شعر رودکی را در جاده‌ تاریخ پابه‌پای شاعران طی کرده‌اند و کمتر شاعر بزرگی است که ایشان درباره‌ آن نظر نداشته باشد؛ چه این شاعر مولانا و سعدی و حافظ باشد و چه ملک‌الشعرای بهار و دیگران.


یوسفعلی میرشکاک، نویسنده و منتقد، در خصوص سیره ادبی ایشان معتقد است: با توجه به علاقه‌ ایشان به شعر و شعرا، ایشان را در کنار فعالیت‌های سیاسی و علمی و قبل از این‌که انقلابی اتفاق بیفتد، می‌توان به عنوان یکی از منتقدان برجسته شعرفارسی معرفی کرد. تقریباً می‌توان گفت که هیچ گروهی از هنرمندان انقلاب نبودند که آقا با آنها سروکار نداشته باشد، حمایت نکند، رهنمود ندهد و راه نشان ندهد. به نظر بنده کل فضای شعر و ادبیات و هنر بعد از انقلاب را باید مرهون ایشان دانست. راهی که نشان می‌دادند و برخورد و مواجهه‌ای که با جماعت اهل هنر داشتند، خیلی مؤثر بود.


دیدارهای امین

اقتضای علاقمندی عالمانه این چنینی، حضور در محافل ادبی و شاعرانه است. از آن جمله دوستی با غلامرضا قدسی است که ایشان را با انجمن ادبی فردوسی در مشهد آشنا کرد. پیش از رفتن به قم برای ادامه‌ تحصیل نیز در منزل مرحوم فرّخ در مشهد، انجمن ادبى‌اى بود به نام انجمن فرّخ که ایشان، در این انجمن نیز شرکت مى‌کردند. در قم نیز  محفل ادبی، امین را داشت.


البته سال های 42 تا 57 ایشان وقف مبارزات انقلابی هستند. بعد از پیروزی انقلاب، فرهنگ ایران اسلامی که شعر بخشی از آن است نیاز به هدایت و حرکت داشت و چه کسی بهتر از امین با توجه به شناخت جامع الاطراف او از شعر و شاعران متعهد.
معاشرت و مجالست امین با شعرا و ادیبان بزرگ کشور به حضور ایشان در انجمن‌های ادبی محدود نبود؛ از همین رو بود که در سالهای بعد از مبارزه با برخی از شاعران شخصا مرتبط شده و آنها را به همکاری دعوت کردند.


اما شاید در میان محافل ادبی دیدارهای شب نیمه‌ ماه مبارک رمضان یا به قول امیری اسفندقه «دیدارهای امین»، شهره است. محفلی که از سال‌های ریاست‌جمهوری ایشان آغاز شده و به تاکید خود امین مقصود آن تکریم شعر ارزشی و متعهد است و جنبه‌ نمادین دارد تا متولیان و سیاستگذاران فرهنگی کشور به اهمیت آن در فرهنگ و هویت ملی واقف شوند.


این رویداد ادبی اگرچه از شعرهای خود امین محروم است اما یقینا برکت شعر امروز محسوب می شود. کم نیستند شاعرانِ جوانی که با  شعرخوانی در همین شب، پروبال بیشتری گرفته اند و بسیارند شاعران گمنامی که به جاری کردن شعرشان در این محفل صمیمی، نام آور شعر شدند. فرصتی که پیش از این برای شاعران به نام نبود.


ثروت شعر

امین شعر در یکی از همین دیدارها می فرمایند: «شکی نیست که شعر یک ثروت ملی است. اگر کسی در این تردید بکند، در یکی از بدیهی‏ترین مسائل تردید کرده. شعر یک ثروت برای هر کشور است؛ یک ثروت بزرگ و پرثمری است. اولاً باید این ثروت را ایجاد کرد، ثانیاً باید این را روز به روز افزایش داد که دچار خسران و کم آمدن و کاهش نشود. ثالثاً باید از آن برای نیازهای کشور استفاده‏ بهتر و برتر کرد. نمی‌توانم ادعا کنم و بگویم که عامل رشد و گسترش دامنه‏ شعر در کشور ما -که این گسترش امروز نسبت به گذشته بسیار آشکار و بین است- دقیقاً چه هست. شکی نیست که یکی از مهم‌ترین عواملش، باز بودن فضای جولان در عرصه‏های مختلف فکری و علمی و ذهنی است که این هدیه‏ انقلاب است به ما، بلاشک. ما دوران قبل از انقلاب را دیدیم. شعرای آن وقت را دیدیم. می‌شناسیم. با خیلی‏شان نشست و برخاست داشتیم. بهترین‌هایشان هرگز این مجال را پیدا نمی‌کردند که در یک منظر عمومی، در یک محضر عمومی بیایند خودشان و شعرشان را ارائه بدهند. یک شاعری مثل مرحوم امیری فیروزکوهی که حقاً در قله‏ی غزل زمان خودش قرار داشت، بیشترین تجلی و نمایشی که از او می‌شد مشاهده کرد، در یک جلسه‏ی خصوصی بود که در گوشه‏ی انزوای خودش، چهار تا پنج تا دوست و رفیقش باشند و او غزل خودش را بخواند. یا حالا در عرصه‏ی شعر نو، مرحوم اخوان که قطعاً بهترین شاعر نیمایی زمان خودش بود و به نظر من از همه‏ی اقرانش قوی‌تر، مسلط‌تر و لفظ و معنای شسته‌رفته و بهتری داشت، در یک گوشه‏ای زندگی می‌کرد؛ کسی از او خبری نداشت، کسی او را نمی‌شناخت، جز یک عده خواص؛ در حال عزلت و انزوا. یعنی وضع عرضه‏ی شعر این بود. طبیعی بود که وقتی بزرگان شعر این‌جور منزوی و در عزلت و در خمول زندگی کنند، جوان‌ها خیلی رشد پیدا نمی‌کنند.»1


هدایت شاعرانه

علاوه بر فضای بازی که انقلاب اسلامی ایجاد کرد و همانطور که در ابتدای سخن گفته شد، شخص رهبر انقلاب در هدایت شعر اهتمام جدی داشتند. میرشکاک، شاعر و نویسنده، در این زمینه می گوید: برخورد ایشان همواره جانبدارانه، پدرانه و برخورد حمایتی و هدایتی بود. خیلی‌ها می‌خواستند هدایت کنند و نمی‌شد، چون نگاه می‌کردند و می‌دیدند که مثلاً قیافه‌ فلانی موجه نیست. این‌که برخی از جماعت هنرمندان رنجیدند، به دلیل همین برخوردهایی بود که آقایان نمی‌دانستند چطور باید جنس هنرمند را شناخت.


قطعا این توجه ریشه در اهمیتی دارد که امین شعر به آن معتقد است آنگونه که می گوید: «شعر امروز آیینه آینده است. انسان های قرن های بعد چطور بفهمند در جامعه امروز ما چه می گذشته است… تنها چیزی که می تواند پیام انقلاب را به نسل های بعد منتقل کند همین شعر و هنر و ادبیات است.»2


یا در سخنی دیگر تاکید می کنند: «شعر، یکى از برجستهترین هنرها است؛ و هنرمند - چه هنر شعر، و چه سایر هنرها - جزء زبدگانى است که در زمینه مسائل داراى مسئولیت، مسئولیت سنگینترى دارد؛ طبیعى است دیگر. … هنرمند یک نخبه برجسته است؛ بنابراین مسئولیت دارد. به نظر من این مسئولیتها را باید جدى گرفت و هنر شعر را که هنر بسیار فاخر و مهم و کهنهنشدنى در تاریخ است، متضمن و حامل این مسئولیتهاى سنگین کرد.»3


از طرفی دیگر «امین شعر» شاعران را اینگونه توجه می دهد که: «بخشى از شعر مربوط است به احساسات و دلتنگی های شاعر… ما این دو بخش شعر را به رسمیت می شناسیم: هم آنچه که مربوط به احساسات است، هم آنچه که مربوط به بیان دلتنگىها است. لیکن یک بخش دیگر هم هست که اندیشه شاعر است، حکمت شاعر است؛ این نباید مغفولٌعنه قرار بگیرد.»4
و در دیداری دیگر اشاره می کنند: «ببینید، باید وظیفه‌ شعر به عنوان یک هنر، و وظیفه‌ شاعر به عنوان یک هنرمند، در قبال آفرینش، در قبال خداى متعال، در قبال تعهد اسلامى و انقلابى مشخص شود و این وظیفه ادا شود. این وظیفه، سوق دادن بندگان خداست به سوى خدا؛ برکشیدن و بالا بردن اخلاق و معرفت جامعه است. البته شعر وظائف دیگرى هم دارد، اما اساس این است…


البته من روى شعر غزلى تکیه می کنم؛ نمی گویم قصیده‌سرائى کنید. نه اینکه قصیده یا قطعه مورد قبول نباشد؛ چرا، لیکن چون گونه‌ غزل اثرگذارترین گونه‌ شعر است، بنابراین این مفاهیمى که می خواهیم به وسیله‌ شعر در جامعه پراکنده شود، بهتر است در گونه‌ غزل گفته شود. ممکن است کسى اینجور فکر کند که خب، اگر چنانچه ما آمدیم از اول تا آخر غزل، اخلاق گفتیم، دیگر حالا این چه جور غزلى است؟ پس احساسات ما کجا برود؟ … من عرض می کنم شما اگر چنانچه در یک غزلِ هفت هشت بیتى، یک بیت را اختصاص بدهید به مضمون انقلابى یا اخلاقى یا معرفتى، این غزل، غزل انقلابى است؛ این غزل، غزل اخلاقى است و اثر خودش را می گذارد.»5


اوج شعری

و ترجیع بند دیدارهای امین آینده درخشانی است که همواره اینچنین نویدش را می هد: «وجود استعدادهاى بسیار قوى و غنى و امیدوارکننده است. بنده پیش‌بینى می کنم که ان‌شاءاللَّه در آینده‌ نه چندان دورى، ما یک اوج شعرىِ مجددى داشته باشیم از همین استعدادهاى جوان. البته باید پیش بروند، باید تکمیل کنند، باید شعرها پخته‌تر و عمیق‌تر بشود و قطعاً خواهد شد. ان‌شاءاللَّه در دوران ما یک بناى رفیعى به وجود خواهد آمد که یادآور دورانهاى اوج شعر در کشور ماست؛ چون شعر در دورانهاى تاریخى، پست و بلند داشته؛ در بعضى از دورانها، شعر اوج داشته. ما ان‌شاءاللَّه در آینده‌ى نه چندان دورى این را خواهیم داشت..»6

همه آنچه گفته شد و از نظر گذشت تنها، تک بیتی بود از یکی از شئون زندگی حضرت امین و یکی از خدمات او به هویت ملی و جامعه اسلامی که شاید کمتر مورد توجه ها بوده است.


1. بیانات در دیدار شاعران در ماه مبارک رمضان- رهبر انقلاب، 1387/06/25


2. رهبر انقلاب، سال 1365سخنرانی در کنگره شعر شاهد


3و4. بیانات در دیدار شاعران‌- 1392/05/01


5. بیانات در دیدار شاعران‌- 1391/05/14


6. بیانات در دیدار جمعى از شعراى آئینى- 1390/03/25


این مطلب به قلم دوست خوبم رها معیری نوشته شده  است

 نظر دهید »

همه زن هایی که روی سر من زندگی می کنند

30 شهریور 1392 توسط admin


من یک‌نفرم اما زن‌های بی‌شماری درونم زندگی می‌کنند.

بله! همین‌جا! روی گردن من!

این‌را آینه یا هر سطح صاف و صیقلی دیگری به من گفته و می‌گوید.

آینه خانه خودمان یک‌طور نشانش میدهد؛ آینه خانه مردم یک‌طور دیگر.

زنهای توی شیشه‌ها که روی سر من جا می‌گرند با هم فرق می‌کنند.

مثلاً زن شیشه فرش فروشی نزدیک باغ فردوس یک‌طور قشنگی است.

زن توی شیشه لوازم قنادی و کیک پزی یک‌طور دیگری، مخصوصاً اگر تصویرش یک‌بار دیگر روی ظرف همزن برقی کاسه‌ای افتاده باشد.

زن توی شیشه کتاب‌فروشی را معمولاً یادم می‌رود ببینم.

زن توی شیشه مترو اما همیشه با من فرق می‌کند. و آن‌قدر زیاد فرق می‌کند که گاهی بر می‌گردم پشت سرم و دنبالش می‌گردم.

او گاهی خسته است؛ گاهی در فکر؛ گاهی تصویر زنی است که تازه صندلی خالی شده را پر کرده و نمی‌خواهد برسد. گاهی آدم شادی است شبیه خودم که می‌شناسم. اما معمولاً او را نمی‌شناسم.

زن شیشه قطار همیشه دوست داشتنی است! می‌خواهد قطار پردیس 6 صبح باشد یا قطار شش تخته 9 شب. یک انرژی عجیبی دارد که می‌تواند همه سوخت قطار را تأمین کند.

زن شیشه یک ماشین توی جاده هم خوب است. مخصوصاً اگر کفش‌هایش را در آورده باشد و پاهایش را توی دلش جمع کرده باشد. و اگر یک موسیقی خوب هم باشد که دیگر تصویرش واضح و روشن است.

زن توی آب ساکن یک حوض مثلاً همیشه مرا به خود می‌خواند. فرو می‌دهد! غرق می‌کند! و باید جان بکنم که تسلیمش نشوم.

زن آینه خانه‌های مردم اما با آینه خانه خودمان فرق می‌کند. زن آینه قاب چوبی خانه مامان هربار بزرگ‌تر از روزهایی می‌شود که مامان به بهانه عروسی فقط برایش یک رژ کوچولوی صورتی می‌کشید و زیباترین پرنسس‌اش می‌کرد.

زن آینه خانه دوستم صورتش لک دارد و زیر چشم‌هایش گود افتاده. آن یکی دوستم آینه‌ای دارد که زن افتاده را به هیچ صراطی مستقیم نشان نمی‌دهد و مداد سیاه چشمش بیشتر خنده‌دار است تا قشنگ. خانه آن یکی دوستم که مدت‌هاست ندیدمش زنی را نشانم می‌داد که ساده بود. مثل خودم. نه کمی بیشتر داشت، نه کمی کمتر.

و زن آینه دستشویی سینما با من فرق می‌کند اما. زن آینه دستشویی سونوگرافی و آزمایشگاه انگار همیشه از چیزی می‌ترسد. زن آینه دستشویی مطب دلش به چیزی قرص است. زن آینه دستشویی ترمینال و استراحت‌گاه‌های بین راه همیشه لبخند می‌زند و نرخ ثابت دویست تومان را 500 تومان می‌دهد.

زن افتاده در میز شیشه‌ای یک کافه یا یک میزی که خوب روغن جلا خورده و براق است مرموز است.

زن آینه جلو ماشین را نمی‌شناسم. زیاد که نگاهم کند و حواسم را پرت کند عینک آفتابی‌ام را می‌زنم که برود رَدِ کارش.

زن شیشه آینه‌ای فر و مایکروفر غریب نیستند اما ژولیده‌تر از منند. فرصت نمی‌دهند یک لحظه ببینمشان از بس که کار دارند.

زن سینی براق و استیل مهمانی صورت قشنگی دارد و اگر قول بدهد همان‌جا بماند می‌شود برایش شمع روشن و گلدان کوچک گل هم نذاشت.

زن دیوار زودپز هم همیشه یا خیلی لاغر است یا خیلی چاق.

زن توی آرایشگاه هِی تغییر می‌کند و زیباتر می‌شود حتی اگر هیچ شباهتی به من نداشته باشد.

زن آینه بزرگ یک سالن عروسی و مهمانی معمولاً ترحم برانگیز است.

زن آینه آسانسور با همه چیز کنار آمده است. فرقی هم نمی‌کند که بالا برود یا پایین بیاید. فرقی نمی‌کند که بخواهد خودش را به طبقه‌ای از یک پاساژ برساند، یا خانه عزیزی، یا مطب دکتری.

زن توی چشم‌های تو … .

و اگر این‌همه زن توی آینه می‌توانست سخن بگوید چقدر حرف داشت که بگوید!

بقلم ف. جناب اصفهانی

 نظر دهید »

يا مَنْ أَماتَ وَ أَحْيا

29 شهریور 1392 توسط الزهرا (س) نصر

از وقتی مادربزرگ پدری رفته، بیشتر دلم برای مادربزرگ مادری تنگ میشود. یعنی راستش را بگویم، بیشتر از ازدست دادنِ دوباره میترسم. شاید برای همین هم هست كه بعضی عصرها، توی مسیر خانه، یكهو دلم تنگ میشود و گوشی را میگیرم دست و زنگ میزنم شان و در حد چنددقیقه صحبت میكنم. دلم میخواهد بیشتر سر بزنم، هرچند باز نمیشود اما فكر میكنم همین تماس ها بهتر از هیچی ست. همین كه صدایشان را میشنوم و تازگی ها عادت كرده اند كه هر از گاه این نوه اِشان بدون مناسبت خاصی بهشان زنگ بزند، همین كه آخر تماس ها كلی دعایم میكنند. همین كه خوشحالی اِشان را پشت خط حس میكنم حتی وقتی درد دارند. همین ها… چه میخواهم بیشتر؟!

قبل تر هم گفته بودم كه نفهمیده ایم چه قدر لحظه های با هم بودن مان محدود است كه انقدر راحت از دستشان میدهیم، كه راحت دل میشكنیم، راحت میگذریم. حواس مان نیست چه میكنیم با آنها كه دوستشان داریم، با آنها كه دوستمان دارند.

حواس مان نیست گاهی محبت های ساده و كوچك مان هم میتواند اثرات بزرگ داشته باشد.

شنیده بودم که امام علی علیه السلام ‏فرموده اند:

«اگر مردم بدانند زمان با هم بودنشان محدود است، محبت آنها نسبت به هم نامحدود می‏شود.»

و با همه اینها باز یادم میرود… باز کوتاهی…

.

البته بماند كه ترسِ از دست دادن هایم هنوز بزرگ است و همین كه فكرشان یك لحظه سراغم میآید، تمام وجودم خالی میشود و دعا میکنم که من اول از همه بروم. طاقت ندارم. كاش هیچ وقت نبود…

بقلم بانو نجوا

 نظر دهید »

عرفت الله فسخ العزائم

28 شهریور 1392 توسط الزهرا (س) نصر

اگر خدا عزائم ما را یعنی تصمیم ها و خواسته های خیلی محکم و جدی ما را


که تمام عزممان را برای به دست آوردنشان جزم کرده ایم و بسیار هم برایمان


خواستنی اند فسخ نکند، نشکند و ذبح نکند، نمی شناسیمش آنطور که


شایسته شناختن اوست. تا تدبیرها و برنامه ها و طرح هایی که برای زندگیمان


ریخته ایم را یکی یکی جلوی چشم هایمان خراب نکند، ربوبیتش را نمی فهمیم


و حالیمان نمی شود که مربوب و عبد یعنی چه؟ نمی فهمیم که فقط طرح های


یک نفر است که اجرا می شود و البته چقدر خوب است که فقط طرح های یک نفر


اجرا می شود.. اصلا آدم «جهول» را چه به طرح و برنامه نویسی؟؟؟!!


پس حواست باشد که هر فسخ عزیمتی توی زندگیت درس معرفت و خداشناسیست.

بقلم بانو حبیب

 نظر دهید »

زندگی خود را بهتر از آنچه که هست بکنیم...چه کار کنیم تا از زندگی مشترک لذت ببریم.

18 شهریور 1392 توسط الزهرا (س) نصر

شاید تا به حال این سوال برای شما پیش آمده باشد که چرا بسیاری از زندگیهای مشترک طعم واقعی زندگی را نمیدهد و همین مسئله باعث آن شده است که بسیاری از جوانان از ازدواج شبهی بسازند که اصلا نمیتوان با مشکلات امروزی با آن مبارزه کرد و این مسئله در بسیاری از موارد کاملا درست میباشد زیرا بسیاری از جوانان با الفبای زندگی آشنا نیستند و نمیدانند چطور باید با آن برخورد کنند و همین مسائل است که باعث بروز چنین مشکلاتی میشود، در این مقاله و مقالات مزبور سعی بر این است تا قسمتی از این مشکلات رفع گردد.

1: عدم شناخت و آگاهي به اصول زندگي مشترک
« توانايي» در« دانايي » است . براي ازدواج و زندگي مشترک موفق ، کسب دانايي هايي لازم است و مانند هر امر ديگري بايد مهارت هاي مربوط به آن را کسب کرد و در فرآيند زندگي مشترک به کاربرد . در برخي از خانواده ها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به يکديگر، عدم آگاهي نسبت به اهداف و انگيزه هاي ازدواج ، بي انصافي ها، پيش داوري ها، فريبکاري ها ، عدم احساس مسئوليت و بي توجهي به اصول اخلاقي ، بنياد خانواده متزلزل مي شود.مهمترين عاملي که موجب آسيب پذيري خانواده مي شود، عدم شناخت و انحراف از هدف هاي ازدواج است. زن و شوهري که هدف هاي ازدواج و تشکيل خانواده را نشناخته اند و يا فراموش کرده اند، در کدام مسير حرکت مي کنند؟ کدام روش و وسيله را براي نيل به کدام هدف انتخاب مي کنند؟ هنگامي که راجع به خانواده صحبت مي شود، معمولا زن ها و شوهرها به گونه اي برخورد مي کنند که گويا همه چيز را درباره خانواده مي دانند. هرکس به خود اجازه مي دهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و چون هرکس در خانواده رشد کرده ، تصور مي کند دانش و آگاهي لازم را دارد. در حالي که اين طور نيست و براي انجام هر کاري و ايفاي هر نقشي به آموزش ، کارآموزي و مهارت آموزي نياز است. براي ايفاي نقش يک همسر موفق و توانا بايد مهارت ها و آگاهي هاي لازم را کسب کرد . از اين رو توصيه مي شود با شرکت در جلسه هاي آموزشي و مطالعه کتاب هاي مربوط به تعليم و تربيت ، روان شناسي و جامعه شناسي خانواده ، آيين همسرداري و نظاير آن ، به دانش و مهارت خود بيفزاييد و از اين طريق تعادل و سلامت خانواده را حفظ کنيد.

2: سست شدن باورهاي مذهبي
شايد مهمترين عاملي که بنياد خانواده را تهديد مي کند، سست شدن باورهاي مذهبي و اصول اخلاقي و فقدان معنويت باشد. هرگاه زن و شوهر در روابط خود، خدا را فراموش کنند و در حضور و غياب يکديگر به گونه اي برخورد کنند که خدا غايب است، با دست خود کانون خانواده را به سوي تزلزل و نابودي سوق داده اند .
يکي از رسم هاي پسنديده هنگام عقد ازدواج، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر مي رسد اين رسم به معني آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و آنچه را که قرآن گفته عمل مي کنند و قرآن را در زندگي و پيوند مشترک خود حاکم و داور قرار مي دهند و خداوند را حاضر و ناظر به اعمال ، رفتار و گفتارشان مي دانند . حال چنانچه اين وضعيت تغيير کند و اين اعتقادات و باورها سست شود و از بين برود ، سلامت و تعادل خانواده به خطر مي افتد. زماني که ارزش ها، نگرش ها و باورهاي حاکم بر روابط زن و شوهر براساس لذت طلبي ، مصلحت گرايي، ماده گرايي و سودطلبي استوار باشد، بي شک روابط انساني از معنويت تهي مي شوند. اين نوع روابط بسيار سست و شکننده خواهند بود و به محض بروز موقعيتي خاص مانند بي پولي ، تنگدستي ، بيماري ، کهولت و افزايش سن و نظاير آن از درون متلاشي مي گردد و با هر بهانه اي از هم مي گسلد .

3: عدم صداقت و فريبکاري
جوهر روابط سالم ميان زن و شوهر صداقت است . صداقت اعتماد را بنياد مي نهد. زن يا شوهري که با همسر خود صادق نيست و با دادن وعده و وعيدها مي خواهد زندگي کند ، با رفتار خود کانون گرم و صميمي خانواده را دچار تزلزل مي کند. زن و شوهري که از واقعيت ها دور هستند و در عالم اوهام و تخيلات زندگي مي کنند ، آيا مي توان گفت که زندگي زناشويي موفقي خواهند داشت ؟ گاهي اوقات پنهان کردن حقايق ( مخفي کاري ) و فريب دادن ( فريب کاري ) موجب مي شود ارکان خانواده متزلزل شود و روابط زن و شوهر آسيب ببيند.
براي مثال شوهر يا زن ، آمد و شد، معاشرت ها، درآمد و هزينه خود و نظاير آن را از يکديگر پنهان مي کنند. غافل از آن که روزي اين حقايق آشکار و منجر به تيرگي روابط بين آنان خواهد شد . اين گونه رفتارها به صورت عوامل نهفته در زندگي مشترک باقي مي مانند و چنانچه زوجين بدان توجه نکنند ، زمينه هاي از هم گسيخته شدن بنياد خانواده را فراهم مي کنند.

4: عدم توجه به نيازهاي همسر
زوج هاي موفق کساني هستند که در صدد ارضاي نيازهاي همسر خود مي باشند. بنابراين هر زن يا شوهرش وظيفه دارد نيازهاي جسمي و روحي همسرش را بشناسد و در مقام ارضاي آنها برآيد.ارضاي نيازها به طريق درست و مطلوب به رشد همه جانبه و ايجاد امنيت رواني زوجين منجر مي شود و در نتيجه سلامت خانواده تأمين مي گردد. براي مثال هر انساني نياز به « امنيت »، «محبت» ، «توجه و احترام » دارد. لذا هرگاه اين گونه نيازها از طرف همسر تأمين نشود ، فرد احساس ناامني رواني مي کند و بهداشت رواني خانواده مختل مي شود.
بديهي است توجه به نيازهاي همسر، فقط به نيازهاي زناشويي ختم نمي شود. احترام و پذيرش ، نگاه مهربان به يکديگر، در کنار هم حضور داشتن ، در فعاليت هاي مشترک شرکت کردن ، و نظاير آن نشانه توجه به نيازهاي همسر است .

5- ابهام و افراط در انتظارها
به طورمعمول مشخص کردن انتظارها در روابط ، باعث معين شدن وظايف و حدود روابط افراد مي شود. در خانواده هايي که انتظارهاي متقابل زن و شوهر مشخص نشده است، روابط آسيب پذيراست و زوجين دقيقاً نمي دانند نسبت به يکديگرچه و ظايفي به عهده دارند. براي مثال وقتي وارد خانه مي شويد ، انتظار داريد با شما چگونه برخورد شود؟ آيا تا به حال به همسرتان گفته ايد که چه انتظارهايي از او داريد ؟ آيا از همسرتان انتظار داريد به شما احترام بگذارد؟ در صورتي که پاسخ شما مثبت است ، آيا شما هم وظيفه خودتان مي دانيد که به همسرتان احترام بگذاريد؟ به همين ترتيب آيا انتظار داريد همسرتان شما را دوست داشته باشد؟ در صورتي که پاسخ شما مثبت است ،آيا شما هم همسرتان را به قدر خودتان دوست داريد؟
در هر صورت تفاوت و تعارض در انتظارات موجب مي شود فضايي نامساعد و کينه توزانه به وجود آيد. گاهي اوقات داشتن توقعات بيش از حد از همسر، مثل اين که انتظار داشته باشيم او همچون فرشته باشد ، يا معلومات بسياري داشته باشد ، يا در نظم و ترتيب سرآمد ديگران به حساب آيد، سلامت خانواده را در معرض تهديد قرار مي دهد. 

مهتاب ابیان

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 446
  • 447
  • 448
  • ...
  • 449
  • ...
  • 450
  • 451
  • 452
  • ...
  • 453
  • ...
  • 454
  • 455
  • 456
  • ...
  • 734

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس