عاشوراست که فریاد شور انگیزش، در همیشه گلدستههای تاریخ بلند است و به روان مسلمانان قرآن میآموزد.
عاشوراست آن راز بزرگی که به ماندگاری حج میانجامد و صفا و مروه را حیاتی دیگرگونه میبخشد.
عاشوراست آن خون سرخی که در رگهای جوانمردان اقلیم روشنایی، به خروش در آمده است.
عاشوراست که از نماز، حماسه میسازد و سجاده را با گلهای شقایق زینت میبخشد.
عاشوراست که «ما عرفنا حق معرفتک» را جامه عمل میپوشاند و «و ما عبدنا حق عبادتک» را جلوه دیگرگونه میدهد.
عاشوراست که «رسالت» را از «اسارت» باز میشناساند و «حیات» را از «ممات» میباوراند.
عاشوراست که به آبشار روان زندگی، طراوت میچشاند و پرتوهای ملکوت را به گستره خاکی باز میتاباند.
عاشوراست که طفل عقل را در صحرای جنون میداوند و نهالِ خروش را در سرزمین سکوت مینشاند.
عاشوراست که نوجوانان شجاعت را به بلوغ میرساند و به چشمانِ منتظر، سعادت فروغ میرساند.
عاشوراست که حساب را گستاخی زوزمندان میستاند و کتاب مظلومیت بشر را باز میخواند.
عاشوراست که دوباره به عدالت سلام میکند و کارِ هر چه ستم را تمام میکند.
و عاشوراست آن حقیقتی که عاشورایش میخوانند و برادر بزرگترِ تاسوعا!