صفر نوشت 1
…امام حسین علیهالسّلام از لحظهای که از مکّه به کربلا حرکت میکنند در مسیر اصحابشان را سرند میکنند، از همان لحظهی اوّل كه میخواهند حركت كنند، میفرمایند: مَنْ كَانَ فِینَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیرْحَلْ مَعَنَا:[۱] کسی که میخواهد خون قلب خودش را در راه خدا و ما اهل بیت بذل کند و برای قربانی شدن در راه خدا آماده است، او باید با ما بیاید (حرکت کند).
یعنی از همان لحظهی اوّل میگویند اشتباه نکنید این راهی نیست که شما در آن دنیا به دست آورید، چرا؟ چون آنهایی که با انگیزهی دنیاطلبی میخواهند همراه ابیعبدالله حرکت کنند از همان اوّل منصرف شوند. در بین راه هم ابیعبدالله علیهالسّلام مکرّر اشاره میکردند به اینکه پیشاروی ما مرگ، شهادت و کشته شدن است. از داستان یحیی بن زکریا یاد میکردند که در پستی دنیا همین بس که سر پسر پیامبر خدا را برای یک زن بدکارهای به ارمغان بردند. اشاره میکردند که خلاصه داستان کشته شدن و شهادت است، تا کسانی که انگیزههای غیر الهی دارند حذف شوند.
هنگامی كه بین راه خبر کشته شدن مسلم و هانی را آوردند، امام حسین علیهالسّلام بلافاصله اصحاب را جمع کردند و فرمودند: ببینید مسلم و هانی کشته شدند، پیشاروی ما شمشیرهای آماده است، فکر نکنید پست و مقامی در انتظار است. برای اینکه هرگونه انگیزهی غیر الهی حذف شود و یکپارچه انگیزهی خدایی شود، حرکت جنبهی وجه اللّهی پیدا کند. آنچه که جنبهی وجه اللّهی به یک انسان میدهد و انسان را از غیر خدا خالی میکند، محبّت و عشق است. آنچه که سبب میشود كسی از هرچه غیر دوست خالی شود، عشق و محبّت است. چون محبّت و عشق فانی شدن محبّ و عاشق در معشوق و محبوب است. عاشق، کاسب نیست، عاشق، برای به دست آوردن سود كاسبكارانه حرکت نمیکند، برای مصونیت از زیان حركت نمیكند، محرّک او اینها نیست. چرا كه توجّه عاشق چنان در محبوب فانی است كه اصلاً خودش را نمیبیند، طبیعتاً وقتی خودش را ندید محرّک او سود و زیان نیست، آنچه که برای عاشق مطرح است، فقط رضایت محبوب است. لذا حرکت این آدم خالی از انگیزههای نفسانی است، ببینید قرآن کریم چقدر بر فی سبیل الله بودن جهاد یا فی الله بودن جهاد تأکید میکند.
میشود با یک ظالم یا دیکتاتور جنگید با انگیزهی انتقام ظلمهایی كه به من كرده بگیرم یا اینکه حقّ مرا که خورده از حلقومش بیرون بکشم، مبارزات ضدّ ستم اینگونه وجود دارد، امّا انگیزهی این مبارزات نفسانی است یعنی چون حقّ مرا خورده میروم دمار از روزگارش در میآورم، چون به من ظلم کرده و زور گفته میروم از او انتقامم را میگیرم و تلافی میكنم. این جهاد ولو با كافر و ظالم است امّا این جهاد، جهادی نیست که خداوند امر کرده است. جهاد فی سبیل الله و جهاد فی الله مورد تأکید قرآن است. چه موقع جهاد، جهاد فی سبیل الله میشود؟ وقتی كه اصلاً انگیزهی نفسانی در آن نباشد، اینکه برم دق دلیام خالی کنم، برم حقّم رو بگیرم اینها نمیشود. خالص برای رضای حضرت حق…
[۱]- مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 367.
* بخشی از سخنرانی استاد مهدی طيّب در جلسهی اهل ولاء
به کوشش مهتاب ابیان