گلدان های شکسته
نمیدانم تقصیر سهراب بود که یک جایی درباره لحظه ناب شکستن گفته بود، یا حرفه پدر، یا مهربانی بزرگترها که دستِ شکستنم خوب بود. البته بیشتر در خانه خودمان و مامانی. و فقط خدا میداند چند شب جمعه سر دراز قوریها یا درشان را خانه مامانی شکستم. آنقدر که آقاجون رفت میدان نمیدانم کجا و در ابعاد مختلف هفت یا هشت تا در قوری خرید برای وقت مبادا.
حالا خیلی این اتفاقها نمیافتد؛ البته از آن همه لیوان رنگ و وارنگی که داشتم نصفیش شکسته و زیردستیهای گل صورتی هم. حالا شما بگو از سرویس صد و چندتایی لعاب سفید دور طلایی یک خورش خوری شکسته، نشکسته!
اما تا دلت بخواهد ظرفهای دوست داشتنیام مثل همان قوری آبیه، مثل آن کاسه سفالی که درش خورشید دارد میخندد، مثل آن فنجان سبزی که یک جفت بیشتر ندارد و … شکست و شکست و شکست.
شکستنش یک داستان بود – البته یادم نمیآید زیاد هم ناراحت شده باشم- دور انداختن تکههایش یک داستان. این شد که در همین اسبابکشی این خانهمان کلی ظرف شکسته یا ترک داشته هم پیچانده بودم توی روزنامه تا بیشتر از این صدمه نخورد. تا اینکه به فکرم رسید نمیشود در این ظرفها غذا خورد اما گل که میشود کاشت! اینطوری همیشه در آشپزخانه یا اتاقهای خانه ماندگار میشوند.
این جمعه آقای همسر با همان دریل که عرض کردم در هر کدامشان به احتیاط سوراخی برای راه آب اضافه گیاه درست کرد و کاشتیم. رزماری، کالادیوم، و … . البته گیاههای کوچک با عمر طولانی که ظرف هم برایشان تنگ نباشد.
پ.ن. قابلمههای سفالی که دیگر اعتباری بهشان نیست جان میدهند برای گل کاشتن! ظرفرهای پیرکس و شیشهای ترک خورده هم؛ اگر پیتوس درشان بگذاری شاهد ریشه کردنش خواهی بود و اگر خاک هم بریزی و گیاه بکاری تماشایش لذت بخش است. فنجانها و لیوان های سفالی هم عالی است و وقتی گیاهی درش کاشتی روی طبقهها به راحتی جا میگیرند.
پ.ن. دریل هم نداشتید از شکستگی ظرف استفاده کنید و بزرگترش کنید. یا از میخ برای ظرفهای لعابدار استفاده کنید که به راحتی نمیشکنند.
پ.ن. در سوراخ کردن ظرف های شیشه ای احتیاط کنید.
پ.ن. فیلم life of PI یک کلاس خداشناسی است. از آن فیلمهایی که خیلی زود از حافظهات پاک نخواهد شد. و انگار داستان همه آدمهاست که روایت میشود.
پ.ن. همشهری داستان این ماه را از دست ندهید.
بقلم ف.اصفهانی