گریز از جزیره های بی قصه
باز پخش دوباره «قصه های جزیره» برای هزارمین بار درهای نه چندان سفت و محکم خاطرات نوجوانی ام را به روی این روزهایم گشود تا با چهره دختر نوجوانی مواجه شوم که با تمام وجود دست و پا می زد تا بل بتواند سال های نوری فاصله ای که با «سارا استنلی» داشت را کاهش دهد.
البته این یادآوری منجر نشد که تلاش های بی وقفه بعدی ام برای نزدیکی به «جودی ابوت»، «آن شرلی» و حتی «کتیِ» زنان کوچک را فراموش کنم، چه اینکه همه این دختران روزگاری شخصیت هایی جذاب برای حرکت، رشد و تحول بودند. جادوی سحرانگیز فیلم، قصه و انیمیشن با پرورش شخصیت هایی پرجنب و جوش، کنجکاو و آرمان گرا قادر است هر دختر نوجوانی را با خود همراه کرده و با «قاب بندی خاطرات و رویاهایش» به آینده ای خاص امیدوراش کند.
انتقال آرمان های فردی و اجتماعی هر جامعه به فرد می تواند در «قاب بندی خاطرات و رویاهای» وی موثر واقع شده و شخصیتی متناسب و یا بیگانه با جامعه پرورش دهد. جایگاه این مسئله در تعالی انسان است که پرده از اهمیت دوران نوجوانی و شکل گیری شخصیت فرد برداشته و ضرورت نظارت دقیق بر شکل گیری آرمان های نوجوان را یادآور می شود.
اهمیت دوران خاص نوجوانی و نقش بی بدیل این دوران در رشد و تکامل شخصیتی فرد، موجبات بسط توجه اندیشمندان، کارشناسان و هنرمندان هر جامعه به این دوره سنی را فراهم آورده است. طرح مباحث مربوط به تحول شخصیتی نوجوان و ویژگی های رفتاری وی جهت یافتن هویت و تثبیت شخصیت خویش در این دوران، همراه با ارائه راهکارهای کمکی به فرد برای یاری وی در این مسیر سخت و مهم همواره از سوی کارشناسان مختلف مورد توجه بوده است.
نقش آفرینی اجتماعی فرد در آینده، معرفی مواریث فرهنگی هر جامعه به صورت مستقیم و غیرمستقیم در راستای به فعلیت رساندن توانمندی های نوجوان در بستر جامعه خود را اهمیتی دوچندان بخشیده و در محکم تر شدن پایه های سرمایه اجتماعی و فرهنگی هر جامعه نقشی به سزا ایفا می کند. از سوی دیگر آشنایی نوجوان با این مواریث، وی را با هویت حقیقی خود پیوند داده و از شکل گیری شخصیتی بیگانه با محیط و فرهنگ پیرامونی خود پیشگیری می کند.
از سوی دیگر بیگانگی نوجوان با آرمان های قومی و ملی خویش و برقراری ارتباط قوی با آرمان های ملل و فرهنگ های دیگر، نقش آفرینی فرد در تمدن سازی متناسب با فرهنگ خود را مخدوش کرده و توانایی های وی را در سودای پیوستن به فرهنگ مطلوب مدیریت می کند. بسط این روند موجبات کاهش سرمایه های اجتماعی هر فرهنگ را فراهم آورده و آینده تمدنی اقوام و ملل گوناگون را در مسیری پرخطر و ممتنع الوصول به تصویر می کشد.
این است که در فرهنگ های مختلف، هنرمندان که قشر حساس و تاثیرگزار جامعه محسوب می شوند با ورود به عرصه مهم انتقال باورها، آرمان ها و ایده آل های جامعه خود، به استفاده از قصه، داستان و فیلم روی آورده تا با ایجاد شخصیت هایی که قادرند به عنوان الگو حس همذات پنداری مخاطب را برانگیزانند، این مهم را محقق کنند.
در حقیقت «سارا استنلی»، «کتی»، «جودی ابوت»، «آن شرلی» و… چهره آرمان ها و ایده آل های یک فرهنگ اند که به عنوان شخصیت هایی جذاب و دوست داشتنی قادرند نوجوانان یک فرهنگ را به سمت آرمان جامعه خود سوق دهند. این شخصیت ها که همگی در بستر قصه های معتبر غرب پاگرفته و دامنه فعالیت خود را به انیمیشن ها و فیلم ها کشانده اند، با ورود به فرهنگ و ملل دیگر به موج آفرینی در میان آنها و همراهی نوجوانان با خود مشغول شدند.
اما تعریف شخصیت های الگو و قرار گرفتن شیوه های تفکر، زیستن، تلاش برای رسیدن به اهداف و دیگر مسائلی که می تواند در قالب یک سخنرانی خشک و بی روح به فرد منتقل شده و از کمترین میزان تاثیرگزاری برخوردار باشد، در بستر قصه ای که به صورت نامحسوس، روان و سیال قادر است فرد را با خود همراه کند، نکته ای است که تا به حال کمتر مورد توجه متفکران و هنرمندان این مرز و بوم قرار گرفته است.
نقش بی بدیل قصه، داستان، فیلم و انیمیشن در ایجاد همراهی و همگامی مخاطب و بسط و تثبیت پیام های فرهنگی مد نظر قصه گو، راوی و فیلم ساز از امکان ارتباط آنها با ضمیر ناخودآگاه و تاثیر نامحسوس و زیر پوستی این ابزار هنری نشات می گیرد. انتقال سبک زندگی هر فرهنگ با تمام ابعاد آن و توانایی در تغییر تدریجی فرهنگی جامعه در صورت استفاده از ابزار تکرار و استمرار، مسئله ای است که با استفاده به جا از قصه و فیلم ممکن می شود.
اشاره به فرهنگ قصه گوی ایران و جایگاه ویژه شاهنامه، گلستان و بوستان، مثنوی معنوی و دیگر منظومه های مبتنی بر قصه و حکایت در جامعه و استفاده حکمای مسلمان ایران از قصه برای بیان اندیشه های خود و ارائه الگوهای فرهنگی مناسب در این بستر، حاکی از ظرفیت بالای قصه و تصویر در انتقال مواریث فرهنگی و نمایش شخصیت های الگو است.
از سوی دیگر جذابیت این ابزار و پررنگ بودن ویژگی های لذت جویی، شادی و نشاط در نوجوانان می تواند این قشر را با شخصیت های مورد علاقه خود در قصه ها پیوند دهد. قصه می تواند یک نسل را با الگوها و آرمان های جامعه خود پیوند دهد و ادعای اینکه در جهان امروز نسل بی قصه و بی الگوی هر جامعه از هویت بومی بهره کمتری می برد چندان بی ربط نیست، و البته که هر فرهنگ در پی صدور آرمان ها و ایده آل های خود به دیگران است.
اشاره به موج آفرینی سریال قصه های مجید که مبتنی بر داستان های هوشنگ مرادی کرمانی است و همچنین برخی تولیدات دیگر همچون قصه های شیرین و قصه های شیرین دریا به عنوان تنها نمونه های موجود در عرصه سریال سازی متناسب با شرایط نوجوانان می تواند مبین میزان نیاز این قشر مهم به قصه گویی و تصویر شخصیت های الگو باشد.
نوع زندگی طبیعی و قابل درک این افراد و ایده آل های مطرح شده در زندگی ایشان و از سوی دیگر توجه به اقشار مختلف کشور و خروج از پایتخت و چهره های ثابت تهران نشین با به تصویر کشیدن بچه هایی از اصفهان و شمال را می توان از مهمترین مولفه های این سریال ها دانست.
دریا، شیرین و مجید با اشتغالات و درگیری هایی از جنس زندگی ایرانی دست به یقه بودند، از این روی راه کارها و نوع مواجهه با این مسائل نیز از سوی ایشان برای مخاطب قابل درک و لمس بود، و فارغ از برخی انتقادات، وجهه آموزشی این برخوردها نیز قابل تامل بوده و هست. از سوی دیگر نوع نگاه ایشان به زندگی و آرزوها و آرمان هایی که در سر می پروراندند می توانست در فکر و ذهن هر نوجوان ایرانی دیگری نیز پروبال داشته باشد.
تبیین ابعاد شخصیت تراز انقلاب اسلامی در بستر زندگی ایرانی- اسلامی باید به بهترین شکل به اقشار مختلف جامعه منتقل شود، اما می توان گفت با وجود غنای فرهنگی و دینی کشور خودمان و با وجود الگوهای بی بدیلی که می توان در تاریخ اسلام و انقلاب یافت، نوجوانان دختر و پسر این مرز و بوم تا به حال از داشتن شخصیتی جذاب در بستر قصه و فیلم و انیمیشن که می تواند الگویی موثر برای قدم ها و حرکاتش باشد بی بهره بوده و هستند. به دیگر سخن غرب با استفاده از قصه و داستان به خلق شخصیت هایی دست زده است که هنوز از قِبَل صدور این شخصیت ها به ملل و فرهنگ های دیگر «نان می خورد» و ما از به قصه و تصویر کشیدن شخصیت های مختلف و موثر اسلامی و ایرانی عاجز بوده ایم.
بقلم س.دانشور