گردان گمشده
امروز یه کتاب جدید خوندم به اسم «گردان گمشده» کتاب جالبی بود،
خاطرات یه سرگرد عراقی به نام عزالدین مانع بود که در دوران اشغال خرمشهر نوشته بود. تا حالا به دفاع مقدس از جبهه دشمن نگاه نکرده بودم . واقعا دست بچه ها درد نکنه که اینطور دلیرانه و شجاعانه از کشور دفاع کردن.
بخشی از مقدمه ی این کتاب:
خاطرات بسیاری از جنگ در سینه داشتم که تا به حال ابراز نکرده بودم، این خاطرات می رفت تا کم کم به دست فراموشی سپرده شود از طریق یک روزنامه توانستم خاطراتم را به ثبت برسانم.
بیان این خاطرات تجربه ارزشمندی برای فرهنگ و ادبیات جنگ است. زیرا ملت ها به تاریخ خود افتخار می کنند و ملت ایران این شایستگی را دارد که به خود فخر کند. تاریخ این ملت، تاریخ دفاع است…
سرگرد عزالدین مانع
او در این کتاب به تشریح وضعیت لشکر عراق و جنایاتشون در خرمشهر و جنگندگی و شجاعت رزمندگان ایرانی می پردازه و ماجرای شبیخونها و قتلهایی که هر شب راس یک ساعتی به شکل مشابه در گردان اونا صورت می گرفته و باعث ترس و اضطراب نیروهاشون شده بوده رو توضیح می ده و در فصل «شام دستگیری» ماجرای دستگیری عامل این قتلها که جوانی با چهره ی نورانی به نام عبدالرضا خفاجی بوده رو بیان می کنه که هجده سال بیشتر نداشته و نحوه ی به شهادت رسوندنش رو توضیح می ده و ماجرا رو ادامه می ده تا آزادی خرمشهر و عقب نشینی نیروهای خودشون.
فرصت کردید این کتاب رو مطالعه کنید
_________________________
کتاب گردان گمشده ترجمه محمد نبی ابراهیمی
نشانی: تهران، خیابان حافظ، خیابان رشت، کوچه جمشید جم، شماره 72
تلفن مرکز پخش: 66460993