« کلوز آپ از جانباز بگیر »
نگاهی به کتاب داستان های کوتاه « پیاده ها و سواره ها» اثر محمد رضا دامرودی
« کلوز آپ از جانباز بگیر »
چند پسر دست زن را می گیرند و او را وادار به رقصیدن می کنند ، اما امیر بر می گردد و مانع آنها می شود . بقیه به کمک جوان ها می آیند و زن را مجبور به رقصیدن می کنند . زن وحشت زده درجایش ایستاده و فقط به اجبار و همراه با موج جمعیت تکان می خورد . امیر دست زن را از دست جوانان آزاد می کند ، اما سیل ضربات مشت و لگد است که به طرف او سرازیر می شود
امیر فریاد میزند: من می رقصم من می رقصم . جمعیت او را رها می کند. امیر شروع می کند به رقصیدن ، بدنش را تکان می دهد و جمعیت هورا می کشد، ضرباتی از پشت ، زن را نیز وادار به رقصیدن می کند ، زن با تقلید از حرکت امیر آرام به بدنش حرکتی می دهد و دستانش را آرام می چرخاند…..
****
آنچه خواندید بخشی از داستان کوتاه چهارشنبه سوری یکی از شانزده داستان کوتاه از کتاب پیاده ها و سواره ها اولین اثر محمد رضا دامرودی است.
محمد رضا دامرودی دراسفند هزار و سیصد و چهل و هشت در تهران تولد یافت ، کودکی اش را در عالم بزرگ بچه ها و نوجوانیش را در جنگ سپری کرد . این تجربه ی زود هنگام ولی پر مایه ، کوله بارش را از نگاه های نکته سنج و خاص به پیرامون پر کرد . تازه جوان بود که با جنگ وداع کرد درحالی که یادگارهایی با هم ردو بدل کرده بودند . در سال 1369 تحصیل در رشته سینما را آغاز کرده و با ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد ارتباطات ، گرایش او به نوشتن جدی تر شد. مجموعه ی پیاده ها و سواره ها اولین اثر جدی وی است که دغدغه ها و دل مشغولی هایی را که از سال های دور در سینه داشته انعکاس می دهد.
زندگی بر روی چرخ و با سختی های معلولیت ، زندگی ویژه ای است ، اما ویژه تر از آن این است که این معلولیت به سبب جنگ و آن هم به پشتوانه عقاید مذهبی رخ داده باشد و نام جانباز به خود گرفته باشد . با آنکه خاطرات جنگ تحمیلی ایران به ندرت در اذهان مردم خصوصاً نسل های سوم و چهارم پس از انقلاب یافت می شود اما واقعیت آن است که هنوز در زیر سقف آسمان این کشور بزرگ در بین همین مردم ، خانواده های بسیاری – و نه اندک – هستند که از نزدیک یا به قول سینمایی کلوز آپ با یادگاران جنگ زندگی می کنند .
دامرودی در کتاب خود سعی داشته علاوه بر شرح ظرایف و دقایق زندگی جانبازان ، درد دل ها و مشکلات نانوشته ی این قشر را که هنوز در بسیاری جنبه ها موفق به احقاق حقوق معمول زندگی خود در جامعه شهری نشده اند را به تصویر بکشد و حتی در لایه های زیرین داستان ها ، کوتاهی مسئولان را در قبال آنها به باد انتقاد بگیرد.
بر خلاف اغلب کتابهای داستان کوتاه ، کتاب با قوی ترین اثر نویسنده آغاز نشده ، بلکه در آغاز کتاب با اثر متوسطی روبرو هستیم وحال آنکه هر چه به داستان بعدی پیشروی می کنیم توانایی های نویسنده و قابلیت های قلم او پر رنگ تر می شود .
تقارن سینما گری و نویسندگی
برجسته ترین ویژگی قلم نویسنده ، کشش وجاذبه ی تمام نشدنی در همه ی داستان ها است . از آغاز یک قصه ، جاذبه ای وجود دارد که به سادگی مانع از زمین گذاشتن کتاب از سوی خواننده می شود . زیرکی و فراست دامرودی آنجا نمایان می شود که با قرار دادن یک نکته کلیدی در داستان برای غافلگیر کردن خواننده ، نمی گذارد تقریباً پایان هیچ یک از داستان ها قابل پیش بینی باشد. شاید گرایش او به سینما و تحصیلاتش در این رشته این توانایی را در او پدید آورده که با نگاه توصیفی به زوایای مختلف داستان بپردازد . گویی فیلمی در پیش چشمهای خواننده به نمایش در آمده وو صف صحنه ها و آدم ها از پشت دوربین ، به دقت انجام گرفته است. این نگاه سینمایی در بیان صحنه های پر فراز و نشیب قصه ها، باز خودی نشان می دهد و پس از آن در تنوع قالب داستان ها موثر بوده است.
در داستان آرزوی غریب ، توانایی نویسنده در جان دادن به جسمی بی جان – آن هم به یک کاسه توالت – نه تنها سبب کسالت یا تو ذوق زدگی خواننده نمی شود. بلکه ظرافت ورود به داستان و طرح آن چنان است که اشتیاق خواننده برای مطالعه کلی داستان دو چندان می شود و این امر از نگاه سینمایی دامرودی برخاسته است و یا در داستان دو خط موازی تصاویر به خوبی یک فیلمنامه دقیق و قابل تصور ، توصیف می شوند که باز به همین قابلیت نویسنده باز می گردد.
تنوع قالب و محتوا
از ویژگی های دیگر کتاب تنوع قالب ها و محتواها است . متفاوت بودن فضای هر داستان از داستان دیگر به ذهن خواننده اجازه ی استراحت و جدا شدن از فضای قبلی و ورود به دنیایی تازه را می دهد که مانع از خستگی اومی شود .
جالب آن که این تفاوت ها با محوریت جانباز و زندگی او همراه است و دامرودی به خوبی توانسته در عین اشتراک این امر ، افتراق فضای داستان ها را با هم همراه بیاورد.
نگاه دقیق و ظریف به زندگی این قشر ، چنانکه خواننده به خوبی لمس کند که انجام ساده ترین امور شخصی و خانوادگی برای جانباز و خانواده ی او با چه مشقت هایی همراه است ( داستان تجلیل) و یا داستان های سمبلیک ( مانند آروزی غریب و یا تلاقی ) که نویسنده حتی نام شخصیت های داستان را فلانی و بهمانی انتخاب کرده تا گسترده ی شمول آنها در جامعه وسیع تر باشد و در عین حال ، تلاقی اجتناب ناپذیر همه ی اقشار جامعه با هم و نیازمندی همه به هم در تأیید سخن سعدی شیراز آمده که « بنی آدم اعضای یک پیکرند . ….
کتابی برای همه یا برای جانبازان ؟
بی شک برای هر اثری در عین حال که ویژگی های خوب و قابل تقدیری وجود دارد ، ممکن است نقاط ضعفی نیز قابل شمارش باشد، که اثر محمد رضا دامرودی نیز از این موضوع مستثنی نیست . در برخی ها داستان ها، توازن میان شرح و مکالمه بر هم خورده و گاه زیاده از حد بودن دیالوگ ها و گاه طولانی بودن توصیفات، شاید سبب ملال خواننده گردد. اما آنچه مهم است باز خورد مثبت و منفی کلی یک اثر در نگاه مخاطب است ، که به نظر می آید دامرودی در برآوردن پاسخ مثبت موفق بوده است . اما ممکن است سوالی با توجه به فضای کلی کتاب در ذهن خواننده ایجاد شود که آیا نسل ها و قشرهایی که هیچ خاطره ی مشترکی با یک جانباز ندارند با کتاب ارتباط بر قرار می کنند ؟ و یا بهتر بگویم آیا مخاطبان این کتاب را قشر خاصی تشکیل می دهند ؟
در پاسخ باید گفت که ممکن است در مطالعه کتاب برای افراد غریبه با این قشر ابهامات و نکات غیر قابل درکی در برخی داستان ها بوجود بیاید ، اما بطور کلی داستان ها چنان طراحی شده اند که داستان اصلی جاذبه و کشش لازم را برای هر نوع خواننده داشت باشد اما ، صد البته که لمس کامل آنچه مطلوب نویسنده بوده است در شرایط تقارب و اقتران خواننده با جانبازان در سطوح بالاتری ، صورت می گیرد. در عین حال شاید این نیز یکی از اهداف نویسنده بوده است که با قلم جاذب و داستان های پر کشش خود ، رغبتی برای این قشر غریبه با نسل جنگ را پدید آورده تا با گذشت سال های طولانی از وقایع جنگ این کنجکاوی برای آنها ایجاد شود که جانبازان پیش از جانبازی که بودند و چه آمال و هدفی از آنها جانباز ساخته است و اکنون در این شهر آرام و صلح بر تابیده ، چه می کنند ؟
حسن ختام
در نهایت کتاب به داستان زیبای« قد قامت السلام » ختم می شود که گویی برای نویسنده که سمبل جامعه ی جانبازان است ، منتهای آمال و آرزوست که آن را در انتهای کتاب قرار داده است.
نویسنده ، از آغاز کتاب هر چه در مورد مشکلات مادی و شرح سختی های زندگیدنیایی جانبازان، سخن رانده ، همه را به کناری میزند و از خواسته ی متعالی معنوی خود به زیباترین شکل سخن می راند . بزرگترین دغدغه ی دامرودی در این اثر ، بازتاب جانباز بودن و بار معنایی خاصی است که فارغ از معلولیت صرف و سختی های نقص عضو به دوش می کشد و این معنویت ومفهوم خاص است که از جانباز فردی دیگر ساخته یا خواست و اهدافی تازه . و مسئولیتی برای او به همراه می آورد که از او جدایی نمی پذیرد.
تازه دراین داستان است که دوباره خواننده را به یاد چرایی به جبهه و جنگ رفتن و دفاع می اندازد و در این قصه است که باز تلاقی چشمهای پرسشگری که سالها با این قشر زندگی می کنند اما آمال و ارزوهای واقعی آنها را نمی دانند، به تصویر می کشد و هنرمندی قلم در آن است که به این آرزوها، رنگ غیر واقعی و رویایی نمی دهد و با نگاهی ایده آلی و واقعیت گرا آن را اجابت می کند . و چه بیانی زیباتر از این که آرزوی هر جان باخته در راه حق و حقیقت آن باشد که در هنگام سلام دادن به مولا و صاحب خویش ، می خواهد بر دو پای ادب بایستد و این امر در دل هر جانبازی غوغایی برپا می کند و این موضوع به ظاهر ساده ، حسن ختامی شایسته به پیاده ها و سواره ها می دهد تا خاطره ای شیرین از تورق اولین اثر محمد رضا دامرودی در ذهن بماند.
نقد کتاب به قلم بهاره بهنام نیا از طلاب مدرسه الزهرا