دختربابا
تو مثل اين بنفشه ها هميشه سر به دامني
شكرخداي مهربان تويي كه دختر مني
براي من كه عاشق توو گل روي توام
دختر دانه در من از همه بهتر مني
سيب شكفت روي آن دوگونه از حرف پدر
تير نگاه سركشش خورد به خنده پدر:
من نمك از دست تو خورده ام پدر كه اين چنين
خوش نمك است هرچه از اين دولبم كشيده پر
گل از گل پدر شكفت از اين جواب دخترش
خواست نوازشش كند خواست بگيرد به برش
گفت جواب من چه شد؟من چه بگويم به علي؟
مادريت به جاي خود ! دختر و وقت شوهرش
چراغ سيب گر گرفت روي دو گونه ترش
چه انتخاب مشكلي بين علي يا پدرش
ولي پدر تو گفنه اي كه مادرت منم .. ببين
جدا نمي شود كسي عزيز من زمادرش
من كه پرنده توام تشنه آواز مني
پرنده ات را ببرد؟خسته شدي ز خواندنم؟
بازنكن از سرخود بسته ي زنجير مرا
بوي بهشتت برود؟سيرشدي زماندنم؟
جمع شد از صحبت او حلقه دو چشم پدر
خنده نمي گذاشت كه لبان او رسد به هم
روي لبان خشك او غنچه خنده باز شد
باشكر كلام تو عجب كه من پيمبرم
دلم گواه مي دهد دلت رضاست فاطمه
مي سپرم تو را به او بدون ترس وواهمه
براي تومثل علي فقط علي در عالم است
شكرخدا كه او علي است شكر تويي تو فاطمه!
شعر از بهاره بهنام نيا طلبه مدرسه الزهرا