کرامات کریمه اهل بیت
از آنجا که فاطمه معصومه علیها السلام از خاندانى است که در زیارت جامعه خطاب به ایشان آمده است: ((عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم)) (بحار,ج 102,ص 132) کرامات و عنایات آستان مقدسش بسیار فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است: از بزرگانى همچون ملاصدرا و آیت الله بروجردى گرفته تا آن مسلمان عاشقى که از دور افتاده ترین کشور اسلامى به عشق زیارت و به امید عنایت به حریم قدس او راه یافته, همگى را مورد لطف و عنایت کریمانه خود قرار داده است; ولى با کمال تاسف این کرامات تا کنون ثبت و ضبط نشده است, ما هم نمونه هایى برگزیده از کرامات آن حضرت را در اینجا مىآوریم; به امید آن که مجموع کرامات آن حضرت در اثر مستقل گردآورى شود.
کراماتى به نقل از آیت الله العظمى اراکى(ره)
- ایشان درباره خودشان فرمودند: دستم باد مى کرد و پوست آن ترک بر مى داشت به طورى که نمى توانستم وضو بگیرم و ناچار بودم براى نماز تیمم کنم و معالجات هم بى اثر بود تا اینکه به حضرت معصومه(س) متوسا شدم و به من الهام شد که دسکش به دست کنم, همین کار را کردم, دستم خوب شد.
- ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو از منبریهاى قم بودند) نقل مى کرد از آشیخ ابراهیم صاحب الزمانى تبریزى (که مرد با اخلاصى بود) که من شبى در خواب دیدم به حرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است براى اینکه فاطمه زهرا(ع)و حضرت معصومه(ع)در سر ضریح خلوت کرده اند و کسى را راه نمى دهند. من گفتم: مادرم سیده است و من محرم هستم, به من اجازه دادند, رفتم دیدم که بله این دو نشسته اند و در بالاى ضریح با هم صحبت مى کنند از جمله صحبتها این بود که حضرت معصومه(س) به حضرت زهرا(ع) عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام براى من مدحى گفته است و ظاهرا” آن مدچ را براى حضرت مى خواند.
آشیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دوره اى اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مى کند; حاج احتشام مى گوید: از آن شعرها چیزى یادت هست؟
گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسى بن جعفر) تا این را گفت, حاج احتشام شروع کرد به گریه کردن و گفت: بله توى اشعار من این کلمه است.(سرود ایشان در بخش اشعار, ص 96 آمده است)
((حاج سید جعفر احتشام منبرى با حالى بود و موقع روضه خواندن خودش هم گریه مى کرد و بکاء بود و بسیار گریه مى کرد)).
آقا حسن احتشام فرزند ایشان مى گوید به ایشان گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلصى داشته باشید مانند سایر شعرا, قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
اى فاطمه بجان عزیز برادرت
بر احتشام نما قصر اخضرى
ایشان گفت: قصر اخضر را لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همـــانجــا کــه آقاى مرعشى(ره) سجاده مى انداختند, آنجا را گچ کارى کردند و سنگ مرمر سبز رنگ, و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است (این بود قصر اخضرى که به ایشان عطا شد).
آقاى حاج شیخ حسن على تهران(ره) (جد مادرى آقاى مروارید) که از علماء بزرگ و شاگردان فاضل میرزاى شیرازى محسوب مى شوند و حدود 50 سال درنجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند, ایشان برادرى داشت به نام حاج حسین على شال فروش که از تجار بازار بوده در تمام مدتى که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند ایشان ماهى 50 تومان به او شهریه مى داد تا اینکه برادر تاجر فوت مى کند و جنازه او را به قم حمل مى کنند و در آنجا دفن مى نمایند.
حاج شیخ على (که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) تلگرافى از فوت برادر مطلع مى شود, به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض مى کنند: من خدمت برادرم را یکبار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه(س) سفارش ایشان را بفرمایید: تاکمک کارى, بکند از برادرم.
همان شب یکى از تجار که از قضیه اطلاع نداشت خواب مى بیند که به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شده و آنجا مى گویند: که حضرت رضا علیه السلام هم به قم تشریف آوردند: یکى جهت زیارت خواهرشان, و یکى جهت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى به حضرت معصومه(س).
او معناى خواب را نمى فهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلى در میان مى گذارد و ایشان مى فرمایند: همان شب که شما خواب دیدى من (در رابطه با برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.
((مرحوم آقا سید محمد تقى خوانسارى پس از شنیدن این خواب فرمود: از این خواب استفاده مى شود که قم در حریم حضرت معصومه(س) است; باید حضرت امام رضا(ع) به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى را به حضرت بفرمایند والا خود حضرت امام رضا(ع) مستقیما” در کار مداخله نمى کند چون این در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در این محیط نمى شود.(ضبط صوتى, تصویرى این کرامات آیت الله اراکى در واحد فرهنگى آستانه موجود است)
صفحات: 1· 2