کامنت با چاشنی مشت و لگد
چند وقتی است که مسئله کامنت گذاری برای مطالب نوشته شده در سایت ها و خبرگزاری ها ذهنم را به خود مشغول کرده. در واقع آنچه که به درگیری ذهنم جهت می دهد اصل کامنت گذاشتن نیست بلکه شیوه برخورد با یکدیگر و شیوه اظهار نظر در این فضاست.
گشتی کوتاه در مطالب پربازدید سایت ها و خبرگزاری های کشور و استان ما را با کامنت هایی تند، عصبی، توهین آمیز و آمیخته با تحقیر و تمسخر مواجه می کند. کامنت هایی که به مثابه مشت و لگدی هستند به سمت طرف مقابل. روی جالب این قضیه را می توان در رها شدن مطلب اصلی منتشر شده در سایت، توسط مخاطبان و اظهار نظر بر روی نظرات یکدیگر و بحث و مشاجره لفظی با دیگر کامنت گذاران جست. مشاجراتی با چاشنی توهین!
اما سوال اساسی این است که چرا اینگونه ایم؟ چرا از خواندن چند خط که موافق با سلیقه، تفکر، ایده، اندیشه، مشی سیاسی، دیدگاه فرهنگی، سبک زندگی و خواست و علائقمان نیست عاجزیم و با سرعتی شگفت از کوره در می رویم؟
و سوال اساسی تر این است که وقتی نوع برخورد ما با چند مخاطب که فقط در قالب کلمات ظاهر شده اند به این شکل است با مخاطبان جانداری که رو در رو و از طریق کلمه به علاوه صوت به اضافه قد و قامت با ما مواجه می شوند چگونه برخورد می کنیم؟ از کی اینقدر کم تحمل شدیم که خودمان هم هنوز متوجه نیستیم؟
جستن رگه های خشم و عصبانیت برخی افراد معمولی در فتنه ۸۸ و به دل گرفتن کینه همدیگر در آن فضا و بریدن برخی خانواده ها از یکدیگر و قطع شدن ارتباط دوستانه برخی دوستان در مسئله مهم نبود سعه صدر و نداشتن قدرت تحمل اندیشه دیگران که این روزها چندان هم دور از دسترس نیست، کار چندان سختی به نظر نمی آید.
می خواهم بگویم اگر این مسئله را از همین جا جدی نگیریم شاید کار جدی تر از این حرف ها بشود و به جایی برسیم که به سختی بتوان تشنج و ازکوره در رفتن ها را کنترل کرد.
همین
پی نوشت: البته که در خصوص فتنه ۸۸ فقط مردم معمولی و عصبی شدنشان مدنظر است نه کسانی که برای همین مردم معمولی و نظام و انقلاب شمشیر را از رو کشیده بودند.
بقلم س. دانشور