چند ایسم !
بسم الله الرحمن الرحیم
مکاسبیسم!
استادمان میگفتند:«قدیم تر ها رسم بوده که بازاریان در مجلس درس مکاسب علما حاضر میشدند و احکام خرید و فروش و تجارت را یاد می گرفتند تا خدای نکرده؛ تجارت و خرید و فروششان از جهت شرعی اشکال نداشته باشد.» حال شما اوضاع زمانمان را قس علی هذا!
لاضرریسم!
اول فصل زمستان است و نیازداری پالتویی بخری تا نصف زمستان را آواره ی بیمارستان ها نباشی؛اما قیمت های سرسام آور پالتو و ژاکت قدرت خریدت را میگیرد.دیگر نیمه های زمستان را رد کرده ای و به خودت وعده میدهی که صدای پای بهار می آید! اندکی صبر؛ زمستان هم میگذرد و روسیاهی قطعا به آقا ذغاله میماند!ولی به یک باره میبینی بر روی پالتوهایی که حسرت خریدش بر دلت ماند نوشته شده «فروش با تخفیف ویژه!» «60% تخفیف!»« فروش ویژه ی زمستانه!» و … چقدر جالب! بهتر از این نمیشود رسم مسلمانی را بجا آورد! وقتی کسی نیازمند است؛ از او دریغ میشود و بعد یاد«لا ضرر» میافتند! دلیل شرعی هم می آورند که اسلام گفته«لا ضرر و لا ضرار»! دیگر خیلی هامان «لا ضرر» قاعده را گرفتیم ولی «لا ضرار» ش را وانهادیم.بی خیال! نور به قبرت ببارد سعدی که بنی آدممان شمردی! هرچند شاید…
لقمانیسم!
در کتاب درسی خوانده ایم: لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان! بقیه اش را چون میدانید نمینویسم. ولی خداییش چقدر زیاد دنبال لقمان ها میگردیم! لقمان هایی که سخنان نغز و زیبا بزنند و ما لذت ببریم از این همه درک و فهم و باریک بینیشان! غافل از این که باز هم در کتاب درسی خوانده ایم: عالم بی عمل چون زنبور بی عسل است! فکر میکنم اگر تا بحال به دانسته هامان عمل نموده بودیم اوضاع خودمان و خانواده و جامعه مان به مراتب بهتر از این میشد! چرا باور نمیکنیم که همیشه حرف جدید؛ زیبا نیست؟!
به قلم یک طلبه