چرا محرم را دوست دار يم؟
روزي كه در جام شفق مل كرد خورشيد
برخشك چوب نيزه ها گل كرد خورشيد
چرا محرم را دوست دار يم؟چرا دلمان براي محرم تنگ ميشود؟براي آن لحظات خاموش شدن چراغ و ضجه زدن هاي زير چادر
براي نگاه كردن به نام زيباي حسين (ع) و اشك ريختن…براي حاجت گرفتن؟ نه به گمان من نه .براي حاجت گرفتن سر سجاده هم
اين حال وهوا دست مي دهد، ماجرا چيز ديگري است،بچه هاي خودمان خوب مي دانند بچه شيعه هاي هيا تي ،وقتي ديگر تاب در
وديوار خانه و شهر و ماشين ها وآدم ها را نداري،وقتي نگاه مي گرداني تا از جايي ،كسي ،حرفي بشنوي كه از روي دلت ،سنگيني
را بردارند، وقتي مي خواهي چيزي دلت را جلا دهت …دلتنگ اشك ريختن براي سيد الشهدايي.
در زمانه اي كه به سختي مي تواني از دينداريت از حجابت از اعتقاداتت دفاع كني ،وقتي بيشتر بچه هايي كه با آنها خاطرات بزرگ
شدنت را داري و حالا پرچم روشنفكري برايت تكان مي دهند،اما …اما تنها سرمايه و گواه ما عاشق هاي صاحب اين شب وروز ها
فقط خودآقاست.
راستي آدم هاي اين دنيا كه بدون حسين (ع) اند چه مي كنند؟خدا قسمت همه مان كند ،كربلا ،آنجا كه مي رسي از دنيا و آرزوهايش
سيري . دل زده نيستي ،بيزار نيستي ،چشم سيري .اينها باهم فرق مي كنند.آنجا كه مي رسي به زير آن قبه ي بلند كه قرار است هر
چه مي خواهي به تو بدهند …هيچ نمي گويي ،غير اشك.
آنها كه در حرم مولا يك زيارت عاشورا كامل خوانده اند دستشان بالا…آنها كه غير ا ز سلام زيارت چيز ديگري را گفتند، بگويند
مي شود گرد آن حرم شش گوشه بگردي و جز سلام حرف ديگري بزني ؟ چرا يك حرف ديگر هم بر زبان مي آيد ،كلام ديگري كه سلول هايت بي آنكه ازتو اجازه بگيرند ،فرياد مي زنند:حسين(ع)
اسم عاشقي را به خاطر دارم كه در جوار حرم مولايم آقا امام رضا (ع)آرميده و چه حرف حقي در شان بچه شيعه ها بر زبان جاري
نموده كه “ما بدون گريه بر حضرت سيدالشهدا (ع)،نمي توانيم زنده بمانيم"…
بهاره بهنام نيا