هلا بیکم یا زواری
تزورونی أعاهدکم …
تعرفونی شفیع لکم …
أسامیکم أسجلهه أسامیکم …
هلا بیکم یا زواری هلا بیکم … ( از اینجا گوش کنید)
عربی میخواند باخودش ! زیر لبانش ذکر گرفته …..” هلابیکم یا زواری … هلابیکم ….. خوش آمدید ای زوار من ..خوش آمدید…” چشم هایش قشنگ می شود اما باز میخواند ” هلابیکم یا زواری ….”
در مترو همه نگاهش می کنند …. چشم در چشم آدم های شهری و نگاه های سرد میکند و باز زیر لب میخواند “هلابیکم یا زوار …..” نگاه ها در مترو سردند …. چشم هایش را می بندد …. زیر پلک هایش آتش می گیرد …آب میجوشد … لب هایش خیس ، اما باز تکان میخورد ….. “هلابیکم یا زوار “…..
آخر دارد تصور میکند زائرانی را که زانو زده اند روبروی حرم …زائرانی که خاکی شده اند و بعد از دو سه روز پیاده روی با گریه سلام می کنند …دارد سعی میکند تصور کند نعم الامیرش را که چگونه خوش آمد میگوید و خاک از سر و روی زائرانش برمی دارد ….
و زائران - خاک بر سر - میروند اما
با عطر تربت برمی گردند …..
عربی میخواند باخودش ! زیر لبانش ذکر گرفته …..” هلابیکم یا زواری … هلابیکم ….. خوش آمدید ای زوار من ..خوش آمدید…" ……… قطار می ایستد ؛حواسش را جمع میکند ، همین است ! همین ایستگاه باید پیاده شود که برود بدرقه ی کاروان زائران پیاده ی اربعین ……. خیسی صورتش را با چادرش خشک می کند …. چادرش…چادرش ……. چقدر چادرش را دوست دارد …بوی کربلا میدهد ……. می بوسد کربلا را ….. راه می افتد ….