مثل سکوت
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم | اصلا همه ی خاصیت بودنت همین است! وقتی که همه طوفان اند و تو تنها آرامشگری. که آهسته آهسته از پس هجوم دردها و فراز ها و نشیب ها می آیی . اصلا همین آمدنت، همین یکهو آمدنت یعنی يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ. یعنی ایمان به لبخندت در انتهای همه ی راه ها و مسیرها و مقصدهایی که هیچ آرام نیست… هیچ آرام نیست اما ته ش، تو را دارد ! و امان از آن ته که عشق است و بس… مانده ام چه دارد آنکه مسیرها و فراز ها و نشیب ها و دردهایش حتی، آرام است و در عوض آن آخرش ، تو را ندارد ؟ لبخند تو را ندارد ، عشق… ن ـدارد !
گاهی وقت ها نمی توان هیچ نوشت! حتی سکوت را ! گاهی وقت ها اصلا هیچ واکنشی نمی شود نسبت به یک کنش نشان داد ! حالا خیال کن که آن کنش ، یکهو آمدن و پیاله شدن دستان مهربانت باشد بر زیر گونه ها و تلاطم بی قراری هایم…که گاهی وقت ها فقط باید دستانت را داشت و هیچ نکرد… مثل سکوت.
گاهی وقت ها که بی تابم، که پر از بهت و حیرتم، آرام می نشانی م ، رسول درونی م را برمی انگیزی و می گویی اقرأ … می گویی بخوان تا آرامت کنم… آن هم نه آنچه خود می خواهم که هر آنچه تفال دستان تو می خواهد ؛ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّـهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيم … [آل عمران/73]
من به این دستان ِ تو ، به این ابهت آرامش دستان تو ، به این یدالله ِ یکتا و تک زندگی م، بدجور مومن م…
بگو چه کنم من با تو ، وقتی لحظه هایی می رسد که هیچ نمی توان کرد؟ …|
پ.ن 1: ثبت می کنم به تاریخ 19 ربیع الاول 1433 … به توکل دستان آرامشگرت، طوفانی در راه است …
پ.ن 2 : لِلله الحَمد… بیا بخند به رویم و بگو که حقاً حقا …
ز.ه.ی.ر