خلاصه ای از فیلم های جشنواره
“نارنجی پوش” ساخته “داریوش مهرجویی” تلاش داشت با تمهیداتی مثل دوربین روی دست و رنگ بندی قاب ها و بازی های بیرونی همه ی بازیگران به خصوص حامد بهداد، روایتی مستند گونه داشته باشد. فیلم موضوع خوبی داشت و کارگردانی مهرجویی بسیار بهتر از فیلم قبلی اش – آسمان محبوب – شده بود.
بازی غیرمعمول حامد بهداد و رفتار هیستیریک و تحمل دیالوگ های نامفهوم او از همان سکانس اول تمام فضای فیلم را تحت تاثیر خود قرار داده بود٬ تا سکانس پایانی که غیرقابل باور و غیرقابل تحمل شد.
“قبیله من” ساخته “غلامرضا آزادی” فیلمی کسل کننده و غیرقابل تحمل بود. کارگردان با الگوی فیلم “سینما پارادیزو” خودش را “تورناتوره” تصور نموده و روایتی بی روح از زندگی شخصیش نگاشته بود. روایت فاقد هرگونه جذابیت دراماتیک و فیلم عاری از حداقل خلاقیت، بازی ها به شدت آماتور و کارگردانی بی نهایت ضعیف و غیرقابل تحمل بود.
“بیداری” ساخته “فرزاد مؤتمن” ملودرامی خنده دار بود!…این که کارگردانی بتواند در ژانر ملودرام تا این اندازه مخاطب را در سالن سینما بخنداند جز از کارگردانی همچون فرزاد مؤتمن بر نمی آید و این دلیلی نداشت جز قبول نمودن فیلمنامه ای ضعیف از طرف ایشان. فیلمنامه ی بیداری پر بود از اتفاقات غیرممکن و غیرقابل باور هرچند کارگردانی مؤتمن نیز خصوصا در سکانس های بیمارستان٬ بسیار بد و آماتور بود.
بدترین سکانس های فیلم مربوط می شد به حضور حامد بهداد(روح همسر شهید) و دیالوگ های شعاری و خنده دار او؛ اگر قرار باشد کسی فیلمی با موضوع تمسخر شهدا بسازد قطعا چیزی بدتر از سکانس های حضور حامد بهداد به عنوان روح شهید در فیلم بیداری نخواهد شد.
طراحی صحنه و عدم تطبیق طراحی لوکیشن های فیلم بر واقعیت زمانی٬ بدترین عنصر سبکی و موسیقی فیلم بهترین اتفاقی بود که در بیداری وجود داشت و شاید اگر این فیلم به این اندازه ضعیف نبود موسیقی به جا و مناسب آن حتی لیاقت برنده شدن در جشنواره را نیز می داشت.
“در انتظار معجزه” ساخته “رسول صدرعاملی” پتانسیل فیلم کوتاهی در اندازه 20 الی 30 دقیقه داشت اما کارگردان با طولانی کردن بی دلیل سکانس ها آن را به 75 دقیقه رساند. ریتم کند فیلم و داستان تکراری ای که رسول صدرعاملی در فیلم قبلیش هم درباره امام رضا علیه السلام تعریف کرده بود، برای مخاطب هیچ جذابیتی نداشت.
“خودزنی” ساخته “احمد کاوری” هر مخاطبی را به یاد نوع فیلمسازی کیمیایی می اندازد؛ جنس بیان دیالوگ ها، بازی، دکوپاژ، تم و نوع روایت در خودزنی، یک فیلمفارسی غیر مبتذل را نتیجه می دهد. هرچند کارگردان در دکوپاژ درستِ صحنه های اکشن بسیار مبتدی عمل کرده بود اما دیالوگ های زیبای فیلم قطعا در یادها خواهد ماند.
“قلاده های طلا” ساخته ” ابوالقاسم طالبی” به طور قطع بهترین اثر سینمایی در کارنامه ی کارگردان و بهترین فیلم سیاسی تاریخ سینمای ایران است؛ روایت خوب و کارگردانی درست به خصوص در صحنه های درگیری خیابانی و تصاویر دکوپاژ شده از سیاهی لشکرها، فیلم خوش ساختی را نتیجه داده است که قطعا مخاطب ازآن لذت خواهد برد.
صراحت لهجه ی فیلم و بیان مستندات وقایع انتخابات 88 ارزش کار طالبی را بیشتر کرده است و اگر بدنه ی سینما نسبت به این فیلم، موضع درستی اتخاذ نماید حتما این اثر توانمند تأثیر فوق العاده ای بر مخاطب عام خواهد گذاشت.
به قلم الف .مجد