ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
رفت پیش امام صادق (ع)، گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم.حضرت فرمود صبر کن پسرت برمی گردد. رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت؟! حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن؟خب پسرت برمی گردد دیگر.. رفت اما از پسرش خبری نشد…
اما از پسرش خبری نشد، برگشت؛ آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟!دیگر طاقت نیاورد، گفت آقا خب چقدر صبر کنم؟نمی توانم صبر کنم،به خدا طاقتم تمام شده. حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته،رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته؛ آمد پیش امام صادق(ع) گفت آقا جریان چیست؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟
آقا فرموده باشند: به من وحی نازل نشده اما «عند فناءالصبر یأتی الفرج» صبر که تمام بشود فرج می آید..
پ ن: ظاهرا ما خیلی صبور شده ایم! صبور شدن ما معنای امروزیش میشود: ضخامت پوست و گردن ولاغیر!
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن/خیری ندیده ایم از این اختیارها..
بقلم تیساپه