قسمت دوم : آری مرا هم شهید کن
اين بار برايت تحفهاي از امام زمان را آوردهام.
آن عزيز ميفرمايد: هرگاه خواستي حسين عليه السلام را زيارت كني، بايست و بگو… (زيارت ناحيه مقدسه).
اما من ميخواهم در اين مجموعه، در هر شماره قطعهاي از اين زيارت را كه دريايي از نور و معرفت است برايت بياورم و البته من چند خطي از نكتهاي كه به ذهنم آمده براي تو خواهم نوشت و تو نيز همين كار را بكن. هرگاه كه خواندي بيمعطلي آنچه برايت پر رنگ شد، از من دريغ نكن. تو نيز براي من بنويسيد.
____________________________
قسمت دوم
أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذي فَلَقَ اللهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ ، درود بر موسـى كه خـداوند به قدرتِ خود، دريا را برايـش شـكافت.
أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذي خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ ، سلام بر هـارون كه خـداوند پيامبـريش را به وى اختـصاص داد.
أَلسَّلامُ عَلى شُعَيْب الَّذي نَصَرَهُ اللهُ عَلى اُمَّتِهِ ، درود بر شعـيب كه خدا او را بر اُمّـتش پيـروز نمود.
أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذي تابَ اللهُ عَلَيْهِ مِنْ خَطيـئَتِهِ ، سلام بر داوود كه خداوند از لغزش او درگذشت.
أَلسَّلامُ عَلى سُلَيْمانَ الَّذي ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ، درود بر سليمان كه بخاطر شوكتش، جنّ به فرمان او درآمد.
أَلسَّلامُ عَلى أَيُّوبَ الَّذي شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ، سلام بر ايّوب كه خداوند او بيماريش را شفا بخشيد.
أَلسَّلامُ عَلى يُونُسَ الَّذي أَنْـجَـزَ اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ ، درود بر يونس كه خداوند به وعده خود برايش وفا نمود.
أَلسَّلامُ عَـلى عُزَيْر الَّذي أَحْياهُ اللهُ بَعْدَ ميتَتِهِ ، سلام بر عُزَير كه خداوند او را پس از مرگش دوباره زنده كرد.
أَلسَّلامُ عَلى زَكَرِيـَّا الصّـابِرِ في مِحْنَتِهِ ، درود بر زكريّا كه در رنج و بَلا، شكيبا بود.
أَلسَّلامُ عَلى يَحْيَى الَّذي أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ، سلام بر يحيى كه خداوند با شهادت، مقام و منزلتش را بالا برد.
أَلسَّلامُ عَلى عيسى رُوحِ اللهِ وَ كَلِمَتِهِ ، درود بر عيسى روح خدا و كلمه او.
شما فكر ميكنيد اين صفاتي كه براي تك تك پيامبران آمده براي چيست؟
چرا براي هركدام يك واقعه يا ويژگي بيان شده است؟
به نظر من اين صفات بيانگر دو چيزند: 1- اينكه در سيره و حيات آنان اين نكته خيلي بارز بوده است و 2- اينكه آنان با آن صفات الگوهاي ما در آن زمينهاند.
*
پس من به موسي سلام ميكنم و با تأسي به او از خدا مي خواهم كه به حرمت او حجابهاي ميان من و خودش را بدرَد.
من به داود سلام ميكنم و خدا را به او ميخواهم كه از خطاهاي من نيز بگذرد.
به يحيي سلام ميكنم و ميخواهم كه من نيز چون او شهيد شوم.
* *
گفتم شهيد، و چشمم از من پيش افتاد!
بغضم را فرو ميبرم.
و زبانم،
و دلم،
نه؛ تمامِ من ميگويد السلام عليك يا ابا عبد الله.
و ميگويم: خدايا به حسين، مرا نيز بسان او، به او برسان.
آري شهيدم كن
* * *
منتظرم ببينم وقتي تو خواندي چه ميگويي! برايم بنويس.
مهتاب ابیان