عروس حضرت زهرا سلام الله علیها!
همین چند دقیقه پیش تماس گرفتم منزل شان، رفته بود نان بخرد! و من میدانم که این وقت روز او چقدر خسته است چرا که از صبح زود مشغول امور خانه و بیمارش بوده تا این ساعت…
یکی از دلایل مهم ازدواج مادرم با بابا، سیادت بوده است و مادر جان – مادر بزرگم – به عشق آقا سید بودن، بابا را به دامادی پذیرفته. آن سالها که در قید حیات بودند روز عید غدیر همهی ما را به علاوهی بابا، به صف میکرد و زیر گردن مان را میبوسید و کلی ذوق ِ داماد و نوههای ساداتش را میکرد.
مادر هم همیشهی خدا احترام ما را داشته، هیچوقت با ما به تندی برخورد نکرد، برای تأدیب مان هم همیشه واژههایش احترام آمیز بود. با بچههای شیطان و پر جنب و جوشش همیشه با متانت و صبر تعامل داشته. اصلا مادر نمونهی زنهای صبور سالهای گذشته است که انگار نسل شان در حال انقراض است! مادرهای فداکاری که فرزند داری را اتلاف وقت نمیدانستند و تربیت بچه و کار ِ خانه، از آشپزی تا نظافت برای شان همواره با عشق و علاقه همراه بوده. هم خیاطهای ماهری بودند و هم آشپزهای قابلی، اقتصاد دان و با قناعت و تمیز و با کلاس …. مثل همهی مادرهای شما….
مادرهایی که به جای خرید لباسهای گران، با پارچههای رنگ به رنگ لباسهای دست دوز زیبا میدوختند و زمستانهای مان را با کلاه و ژاکت و دستکشهای هنرمندیهای شان گرم میکردند….و هزار نکتهی دیگر که حتما در خاطر همهی شما وجود دارد.
مادر ما اما یک فرق دیگر هم داشت و آن احترام به فرزندانش به خاطر اولاد رسول الله صلوات الله علیه و آله بود. گاهی که بخواهیم تواضع بیشتر نشان دهیم و دست بوسش باشیم، و یا قربان صدقههای آنچنانی برویم، میگوید: نه، شما اولاد پیغمبرید و از من بالاتر … همیشه شرمندهی بزرگواریاش هستیم و مرهون لطف بی پایان و دعاهایش…
و این سالهای خدمتگزاریاش به بابا که دیگر ده سال شده، افتخار میکند به این که کنیز اولاد زهراست – سلام الله علیها- و چقدر هم به لطف خدا، عالی از پس این کار بر آمده. بابا از داشتنش خوشحال است و ما به بودنش محتاج و مفتخر….
روزهای خانهی ما محرم و فاطمیه و رمضانش رنگهای مختلفی دارد، هق هق گریههای محرمش و صدای ترتیل قرآنش و عطر دل انگیز غذای هر روزهاش تابلوهای خوش رنگ خانه ی ماست…
یک خیریه ی کوچک تاسیس کرده است و کلی ایتام و خانوادههای بی بضاعت را دعاگوی خودش کرده! با اینهمه کار در خانه و مهمان و نوه و بیماری بابا، به امور مختلف بیرون از خانه هم که وظیفهی مرد خانهایست که حالا توانش را ندارد هم میرسد … سحرخیز و آرام و با دقت، مهربان و صبور و با عفت، دلسوز و کم حرف و همه چی تمام است مادر….
به حق عروس خوب ِ حضرت زهراست – سلام الله علیها – مادرم….
پ ن: دلم میخواهد از همهی دوستان – خانم ها و آقایان - بخواهم برای مادرهای شان بنویسند! نگذاریم سنتهای خوب مادرهای مان فراموش بشه، همیشه عاااااااشق مادرهای ِ سخت کوش ِ سادهای بودهام که فرزندانشان افتخار آفریدهاند….
بقلم یک طلبه