صفر نوشت ۷
…خود اباعبدالله الحسین علیهالسّلام ولیّ اعظم خدا کمالش در چیست؟ در قربان شدن در راه خود خداست. وقتی اباعبدالله در راه خدا قربان میشود، به چه تبدیل میشوند؟ اصحاب تبدیل شدند به اباعبدالله الحسین علیهالسّلام و اباعبدالله الحسین علیهالسّلام در راه خدا قربانی میشوند، دیگر اینجا زبان اجازهی اظهار ندارد.
در ثواب زیارتهای اباعبدالله الحسین علیهالسّلام مکرّر دیدهاید که فرمودند: هر کس امام حسین علیهالسّلام را زیارت کند: کمن زار الله فی عرشه:[1] مثل کسی است که خدا را در عرش خدا زیارت کرده است. فرمودند: اگر کسی در عرفه یا با معرفت اباعبدالله الحسین علیهالسّلام را زیارت کند، یخالطه الله بنفسه: این عبارت اصلاً قابل ترجمه نیست، اینها عبارات معصومین است.
اباعبدالله ولی اعظم خدا وقتی در راه خدا قربان میشود، دیگر غیر خدایی نمیماند.
حالا میبینید که مگر خدا پیر میشود؟ مگر خدا میمیرد؟ مگر خدا کشته میشود؟ مگر خدا کهنه میشود؟ کسی که از خود خالی شد، یکپارچه خدایی شد، این دیگر میرا نیست، جاودان است.
پس رمز جاودانگی عاشورا در همین عنصر عشق است و شاهد عشق قربان شدن است.
چون میدانید آدم دیوانه که نیست، خودش را قربان یکی دیگر کند، برای چه من بروم خودم را قربانی یکی دیگر کنم؟ اگر مؤمن کمالش در قربان شدن است، حالا گوسفند را به زور بردند مسلخ سرش را بریدند. آن گیاه را گوسفند آمد به زور خورد، آن خاک را گیاه به زور بلعید و جزو پیکر خودش کرد؛
امّا انسان اختیار دارد، آدم عاقل میرود خودش را فدای یکی دیگر کند، قربانی یکی دیگر کند، اینجا، آنجایی است که عشق به کار میآید، یعنی تنها چیزی که میتواند توجیه کند که من همهی هستی خودم را قربان دیگری کنم، بی هیچ چشمداشتی، هیچ چیزی نخواهم، فقط بخواهم قربان او شوم. تنها چیزی که میتواند این حرکت را توجیه کند عشق است. لذا اباعبدالله الحسین علیهالسّلام بزرگترین تجلّی عشق را به منصهی ظهور گذاشت، و حقیقت عشق را در داستان کربلا تفسیر کرد…*
[1]- شیخ صدوق، امالی، ص 120.
* بخشی از سخنرانی استاد مهدی طيّب در جلسهی اهل ولاء
به کوشش مهتاب ابیان