رودخوانی
گفته بودم که اهل شعر نیستم. نه؟ نه که نباشم یا نخوانم البته، مجبورم به خاطر رشته ام و دوست هم دارم. ولی آن لذتی که خواندن متن به من می دهد خیلی بیشتر از شعر است. برای همین هم بیشتر اشعار هایکو مانند را دوست دارم. (مثل همین آهسته خوانی یا از لب برکه ها که پایین معرفی کردم.) با این همه، معدود شاعرانی هم هستند که از خواندن اشعارشان سیر نمی شوم و میتوانم مثل یک متن پرکشش کتابشان را پشت سر هم بخوانم. (کاری که برای اکثر قریب به اتفاق کتاب های شعر نمیتوانم انجام دهم.)
یکی از آنها محمدمهدی سیار است که قبلا هم اینجا کتاب هایش را معرفی کرده بودم. حالا با یک کتاب جدید آمده که الحق خواندنی است. حرف ها و فکرها و دغدغه هایش خیلی شبیه ماست و همین کتابش را برای من خاص می کند. نگاه جالب کسی که فلسفه خوانده و البته اهل مغلق گویی نیست. روان است.
به هرحال رودخوانی از آن معدود کتاب های شعری است که من دلم می آید بابت خریدنش پول بدهم.
کتاب شعر را خیلی نمی شود تعریف کرد