دیپلماسی فرو کردن میخ به رد پای دزد
چند روز پیش اخبار گزارشی از دیپلماسی دولت و لنگ کفش های کامرون و ظریف و دست دادن هایشان و دست های قفل ظریف حین مذاکره پخش کرد که به یاد حکایتی افتادم که بین ما خیلی معروفه:
روزی روزگاری در ایام ماضیه-که هنوز جهان و بشر اینقد متمدن نبود که با توپ و تانک و مسلسل و اسلحه به غارت بپردازد-یکی از دار و دسته های غارتگر که متعلق به منطقه ما بودند به کاروان بخت برگشته ای حمله می کنند. از آنجایی که کاروان بخت برگشته به قوم و محلی تعلق داشتند که به ترسو بودن معروفند-اگر کسی این حکایت را بداند می داند اشاره ام به کدام محل نزدیک به ماست- کنار می ایستند تا غارتگران شجاع به غارت اموالشان مشغول شوند. خلاصه اینکه پس از به تاراج رفتن همه اموال کاروان و دور شدن غارتگران محترم یکی از شجاع ترین جوانان کاروان میخ بزرگی را به دست گرفته و شروع می کند به تعقیب غارتگرها جهت انتقام. چند متر آنسوتر موفق می شود خودش را به ردپایی از غارتگرها برساند. جوان شجاع میخ بزرگ را محکم و با ضربه ای سنگین به ردپای غارتگرها زده و در زمین فرو می کند. پس از آن فریاد می زند که: موفق شدم! چنان دماری از روزگارشان درآوردم که دیگر هوس دزدی به سرشان نزند؛ میخ وسط ردپایشان نشست.
حالا شده حکایت رسانه ملی ما و نگاهش به دیپلماسی جناب ظریف. در حالیکه تحریم ها چاق تر می شوند و جناب کامرون توهین می کند و مذاکرات هرچه خنده دارتر پیش می رود، تلویزیون گزارشی می دهد تحت عنوان دیپلماسی عزتمندانه جناب ظریف و می گوید در گفتگوی رئیس جمهور با کامرون، کامرون پایش را روی آن یکی پایش انداخته بود و ظریف در پاسخ به این حرکت پای خودش را روی آن یکی پایش انداخت و از عزت ملی ما دفاع کرد. یا رئیس جمهور فرانسه وقت دست دادن با دکتر روحانی دستش زیادی کشیده بود و این یعنی قدرت جاذبه ایران و وقت مذاکرات دست های ظریف قفل است و این یعنی دیوار آهنین و…!
قبول که هر حرکتی در دیپلماسی بین الملل حاوی رمزها و پیام های مهمی است ولی نه اینقدر که ما همه چیز را بدهیم برود و بعد با فرو کردن یک میخ به جای پای طرف بگوئیم عزتمان حفظ شد! به نظرم صداوسیما دیگر شورش را درآورده.
بی ربط نوشت: ز احمد تا احد یک میم فرق است/جهان جمله در این یک میم غرق است
آیتالله مجتهدی در توصیهای به طلاب و منبریهای جوان میگفت: به اسماء مبارکه باید احترام گذاشت. میرزا ابوالقاسم یزدی(رحمه الله) کیسه ای به همراه داشتند و هر وقت در کوچه و بازار ورقی را که اسماء مبارکه روی آن بود میدیدند بر میداشتند و در کیسه میاندختند و حتی در منزل جستجو میکرد اسماء جلاله و اسماء مبارکه اهل بیت(علیهم السلام) را جدا می گذاشتند.
چه بسا که احترام و تجلیل از یک اسم، باعث برکات و توفیقات زیادی شود. کسانی که اسماء مبارکه را با احترام ذکر نمی کنند، منبرشان نور ندارد.
شخصی به واعظی گفته بود بگو: حضرت علی اکبر علیه السلام نگو علی اکبر. بعضی که روضه می خوانند رعایت ادب را نمی کنند و می گویند: «زینب بیچاره» ،بلکه بیچاره خود اوست که حرمت بزرگان و مقربان درگاه الهی را حفظ نمی کند.
وقتی «نظّام رشتی» می خواستند اسم حضرت زینب(سلام الله علیها) را ببرند با صدایی رسا و قوی می گفتند: عقیله ی بنی هاشم، دُخت کبرایِ امیرالمؤمنین، مجلله بی بی، زینب کبری علیهاالسلام.
وقتی اسم ائمه اطهار (علیهم السلام) را می نویسی (ع) یا (ص) ننویس بلکه کاملا «علیه السلام» یا «صلی الله علیه و آله و سلم» را بنویس.
بقلم دانشور