جرعه اول - خوش به حال خدا
06 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر
إن الله شاء أن یراک قتـیلا…ً
إن الله شاء أن یراهن سباهاً…
“خدا میخواهد مرا کشته و خانوادهام را اسیر ببیند".
همین که یکی را داشتی که خاطرش خیلی برایت عزیز بود؛ همین به خاطرِ کسی زندگی کردنت… به خاطرش خطر کردنت… زخم خوردنت… رنج کشیدنت… صبوری کردنت… دلدادگی یادم میدهد!
همین “خدا میخواهدی…” که میگذاری مقابلِ این همه بیسروسامانی!
همین هایت به من میفهماند که دلدادگی با خودخواهی نمیسازد. که دل اگر دل باشد… خودش را نمیخواهد هرگز! که دلدادگی دل میخواهد خیلی! یکی مثل دلِ مهربانِ خودت…
مریم .د