تأمّلی در سخن عایشه درباره امام حسن علیه السلام
بنابر وصیت امام حسن علیه السلام قرار شد تا حضرتش را پیش از دفن به کنار مرقد شریف رسول خدا صلی الله علیه وآله بیاورند تا تجدید عهدی شود. پس از آن، بدن مطهر را به کنار قبر فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) در بقیع منتقل کرده و در آنجا به خاک بسپارند.
حامیان سقیفه چون این خبر شنیدند به گمان اینکه مسلمین قصد خاکسپاری امام مجتبی علیه السلام در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله را دارند راه بر آنان بستند و مانع رسیدن آنها به کنار آن قبر شریف شدند.
بین دو گروه سخنانی رد و بدل شد که یکی از آن سخنان به لحاظ گوینده اش بسیار حائز اهمیت است.
آن سخن که گوینده اش عایشه است وقتی بر زبان رانده شد که او برای منع مشایعت کنندگان از نزدیک کردن بدن مطهر به قبر شریف رسول خدا صلی الله علیه وآله و بیان ناراحتی خود و نیز اعلام برائت از اهل بیت علیهم السلام سوار بر قاطری در مقابل جمعیت ایستاده بود. عایشه امام حسین علیه السلام و سایر مشایعت کنندگان را با لحن خاصی که از عبارت هویداست خطاب قرار داد و به آنها گفت:
«مَا لِی وَ لَكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ» (1)؛ ما را با شما چه کار؟! می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که من هیچ محبت و ارادتی نسبت به او ندارم؟
نکات مهم در این عبارت
نکته اول
عایشه با این عبارت «بیتی ؛ خانه من» مدعی شد که محل دفن رسول خدا صلی الله علیه وآله، خانه و ملک شخصی اوست و کسی حق ندارد بدون اجازه او، وارد آن شود.
اینکه کسی بدون اجازه صاحب خانه نباید وارد خانه و ملک شخصی او شود؛ سخن حقی است؛ اما این سخن ربطی به این جریان نداشت. او باید اول مالکیت خود را ثابت می کرد؛ بعد مانع ورود دیگران به خانه اش می شد. محلی را که او ادعای مالکیتش را کرد، خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده که پس از رحلت آن حضرت، می بایست بین ورثه او تقسیم می شد.
براساس حکم خدا: «فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ ؛ اگر فرزند داشتید [بعد از مرگ شما] یک هشتم از اموالتان به زنانتان می رسد»(2) زن یا زنان متوفی یک هشتم از اموال او را به ارث می برند؛ چون پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله فرزند گرامی او یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها در قید حیات بودند؛ بنابراین می بایست تنها یک هشتم از اموال بین تمام زنان آن حضرت تقسیم می شد؛ با این حساب سهم عایشه یک رقم بسیار ناچیزی می شد؛ نه تمام خانه آن حضرت و یا سهم قابل توجهی که او ادعا کرد.
نکته دوم
عایشه گفت: « تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ » می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که من هیچ علاقه و محبتی به او ندارم. و به این ترتیب آن حال درونی خود را نسبت به اهل بیت و عترت پیامبر خدا علیهم السلام به شکلی صریح، اعلام کرد.
او نسبت به کسی این سخن را می گوید و حتی از بردن نام مبارکش هم خودداری می کند که خداوند متعال، مودت او را اجر رسالت پیامبرش قرار داده است.
« قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى ؛ بگو: از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هیچ پاداشى جز مودّت و محبت نزدیكان [یعنى اهل بیتم] را نمىخواهم.»(3)
او نسبت به کسی این سخن را می گوید که آیه تطهیر بر پاکی و عصمتش شهادت می دهد.
«إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً » (4)
او خطاب به امام حسین علیه السلام و درباره امام حسن علیه السلام چنین با بی مهری سخن می گوید که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره آنها فرمود:
مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ أَحْبَبْتُهُ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا أَبْغَضْتُهُ وَ مَنْ أَبْغَضْتُهُ أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ اللَّهُ خَلَّدَهُ فِی النَّارِ (5)؛ هر کس حسن و حسین علیهماالسلام را دوست بدارد محبوب من است و هر کس که محبوب من باشد محبوب خداست و هر کس را که خدا دوست بدارد وارد بهشتش می کند و در مقابل کسی که نسبت به آنها بغض داشته باشد مبغوض من است و مبغوض من مورد نفرت خداست و هر کس که مبغوض خدا باشد برای همیشه در جهنم عذاب خواهد شد.
ابن مسعود می گوید:
كَانَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه وآله یُصَلِّی فَجَاءَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَارْتَدَفَاهُ فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ أَخَذَهُمَا أَخْذاً رَفِیقاً فَلَمَّا عَادَ عَادَا فَلَمَّا انْصَرَفَ أَجْلَسَ هَذَا عَلَى فَخِذِهِ وَ هَذَا عَلَى فَخِذِهِ وَ قَالَ مَنْ أَحَبَّنِی فَلْیُحِبَّ هَذَیْنِ.(6)
وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله مشغول نماز می شد حسنین علیهماالسلام می آمدند و بر پشت آن حضرت سوار می شدند هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله مىخواست سر بر دارد آنها را به آرامى مىگرفت و بر زمین مىگذارد. همین که به سجده می رفت باز آنها بر پشت حضرت قرار مىگرفتند و بالاخره وقتی از نماز فارغ می شد یكى را بر زانوى راست و دیگرى را بر زانوى چپ می نشاند و مىفرمود كسى كه مرا دوست می دارد باید این دو یادگار مرا نیز دوست بدارد.
نکته سوم
به راستی چه اشکالی داشت، فرزند رسول خدا، پاره تن او، یکی از دو سرور جوانان اهل بهشت (7) و کسی که خدا و رسولش در صحنه های گوناگون از او به عظمت یاد کردند در کنار جد شریفش و در محلی که بنابر قوانین ارث مال شخصی خود آن امام بود به خاک سپرده شود؟
این امر که ممکن نشد، بماند؛ اندیشمندان و آزاد اندیشان عالمان به این سوال پاسخ دهند که چرا اجازه نزدیک کردن بدن مطهر فرزند رسول خدا به قبر شریف آن حضرت را هم نداند؟!
پی نوشت:
1. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 18 و روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج1، ص: 168 و كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج1، ص: 586
2. آیه 12سوره نساء
3. آیه 23 سوره شوری
4. آیه 33 سوره احزاب : طحاوی دانشمند بزرگ اهل سنت در کتاب مشکل الآثار خود در شرح و حل این آیه پنج تن آل عبا که امام حسن علیه السلام نیز یکی از آنها است را مصادیق این آیه می داند. مشکل الآثار للطحاوی ج2ص259
5. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 28 . این روایت را ترمذی در سننش 5: 656/ ذ ح 3769 از أسامة بن زید و ابن أثیر در أسد الغابة 2: 11 و المتقی الهندی فی كنز العمّال 13: 666/ 37697 نقل کرده اند و نیز ابن عساكر از مسند حصین بن عوف الخثعمی در تاریخ دمشق- ترجمة الإمام الحسین علیه السلام-: 95 بدون جمله (و أحبّ من احبهما) روایت کرده است.
6. همان . نظیر این روایت را بیهقیّ در سننش 2: 263 و ابن عساكر در تاریخ دمشق- شرح حال امام حسن علیه السلام ذکر کرده اند.
7. اشاره به حدیث مشهور و مقبول بین تمام مسلمانان : الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة
ا.پیشگر