به هر قیمتی اشک نمیریزم!
از اسب پیاده شد و کنار القمه زانو زد. دستهایش را در آب روان فرو برد. قطرات آب از هم پیشی گرفتند تا بر این دستها بوسه بزنند و میان کاسه آن انگشتان آرام بگیرند.
دستها را بالا آورد و نزدیک لبها برد، چند لحظهای مکث کرد. اشگشتانش باز شدند و آب غلطید و به آغوش فرات برگشت …
*****
این سالها، هربار که به تاسوعا رسیدهایم، این جملات را شنیدهایم و تصور کردهایم و اشک ریختهایم اما …
نمیدانم چرا هیچوقت دلیل آن چند لحظه مکث را آنطور که مداح هیأت میخواند، باور نکردم.
میگفت: سقای کربلا، خواست تا کمی آب بنوشد اما ناگهان به یاد لبهای تشنه حسین(ع) و کودکان منتظر در خیمهها افتاد. فکر کرد که چطور سیراب شود وقتی امامش و همه اهل بیتش تشنه هستند؟ پس آب را ریخت …
همیشه فکر میکردم چطور ممکن است عباس(ع) که فقط به خاطر کودکان لبتشنه اربابش، مشک را برداشت و خود را به آب رساند، حتی لحظهای لبهای تشنه آقایش و چشمان منتظر کودکان او را فراموش کرده باشد که حالا بخواهد (ناگهان) به یاد آنها بیفتد و آب را بریزد؟؟
شما باور میکنید؟
یادم هست مدتها پیش جایی خواندم:
اسب، حیوان وفادار و عجیبی است. علمدار کربلا، وقتی کنار آب رسید، دید که اسبش ایستاده و آب نمیخورد. او خوب میدانست که این اسب، تا زمانی که صاحبش آب ننوشد، لب به آب نمیزند. این شد که دستانش را پرآب کرد و به سمت دهانش برد و وانمود کرد مینوشد. اسب، با دیدن این صحنه، وقتی مطمئن شد که صاحبش تشنه نمیماند،شروع به خوردن آب کرد …
خواندن این ماجرا، دلیل آن چند لحظه مکث را برایم روشنتر کرد و هرچند نمیدانم این قضیه چقدر به واقعیت نزدیک است اما بیشتر میتوانم باورش کنم. خیلی بیشتر از آن فراموشی لحظهای!
*****
صحنه شهادت علی اصغر(ع)، یکی از جانسوزترین صحنههای عاشوراست اما …
معمولن پای روضه حضرت علی اصغر نمینشینم. باورم نمیشود امام و مولایم با آن همه عظمت، وقتی رفته که همه هستیاش را دو دستی نثار معبود کند، ناگهان شیرخوارهاش را روی دست میگیرد و به سپاه دشمن میگوید: حداقل به این طفل شیرخوار رحم کنید!
شما باور میکنید؟
این سالها، گاهی جملات روضهخوانها عوض شده و این صحنه را به شکلهای دیگر تعریف میکنند که حداقل این جملات امام در آن نیست. شاید آنها هم این جملات را دور از شأن شیرمرد کربلا دیدهاند و این، جای شکر دارد.
در بسیاری از کتب تاریخی که تحریفات عاشورا را بررسی کردهاند، ازجمله در میان برخی جملات استاد مطهری، اشاره شده که در کربلا طفل شیرخوارهای وجود نداشته.
البته این بدان معنا نیست که علی اصغر(ع) در کربلا حضور نداشته بلکه فقط نشان میدهد شیرخوار نبوده.
بااینحال من نمیخواهم در این سخن کوتاه، این موضوع را بررسی کنم و تشخیص درست و غلطش هم کار من نیست و باید به اهلش سپرد.
اما فقط میخواهم بگویم گاهی میترسیم ازینکه تصوراتمان به هم بریزد. تصور طفل شیرخوارهای که بر روی دست پدر، حنجرش دریده میشود، تصویریست که سالها با آن اشک ریختهایم و اگر ناگهان آن را از ما بگیرند، حس میکنیم چیز بزرگی گم شده و درنتیجه هرآنکه چنین چیزی را بگوید، منافق و کافر میدانیم.
مسائلی ازین دست زیادند که درقالب تحریفات عاشورایی به آنها پرداخته شد و با عکسالعمل شدید مردم، مواجه شد.
اما خوب است یادمان باشد تصاویر اینچنین، آن حقیقت هزارتوی کربلا و عاشوراییان نیست که باید به خاطرش اشک بریزیم و بر سر و سینه بکوبیم. حقیقت، تشنه لبیک بودن است که همچنان در قالب یک شعار باقی ماند و هیچگاه به خاطر درنیافتنش، گریه نکردیم و افسوس نخوردیم.
*****
بعضی روضهها هست که وقتی میشنوم، چهار ستون بدنم میلرزد و با خودم فکر میکنم این مداح چه جرأتی دارد که درباره بزرگانی آنچنان والا و مقرب، چنین کلمات سخیفی را به کار میبرد! حاضرم شرط ببندم اگر مثلن پدر این مداح از دنیا رفته باشد و کسی در مراسم عزای او، چنین جملاتی را درباره مرحوم بگوید، قطعن به دست خود این مداح کشته خواهد شد!
آیا واقعن اشک گرفتن از مردم، به هر قیمتی جایز است؟ چند شب پیش رحیمپور ازغدی، به نقل از یکی از بزرگان، خطاب به مداحان و شاعران اهل بیت میگفت: چرا امام حسینی را که در کربلا گفت"هیهات من الذله"، شما چنین خوار و ذلیل میکنید؟
رحیمپور میگفت بزرگی در خواب دیده قیامت شده و خدا میخواهد او را به جهنم بفرستد. دلیلش هم این بود که خداوند میفرمود: چرا حسین مرا خوار کردی؟
آن بزرگ گفته بود من چنین نکردم. و ناگهان طوماری از هرآنچه که در تکایا و هیأتها خوانده بود، جلوی چشمش ظاهر شد. وقتی از خواب بیدار شد، به کل مداحی و روضه خوانی را کنار گذاشت، چون میگفت بدون گفتن این چیزها، مجلس نمیگیرد! پس ترجیح داده بود کلن چیزی نگوید که حداقل آخرتش به باد نرود.
خدایی، خواندن و سرودن برای اهل بیت، توفیق و عنایتی است که غافل شوی، به جای ثواب، دچار عقوبتت میکند.
مدتهاست که در هر مجلس و پای هر منبری نمینشینم و اشک نمیریزم. چون احساس میکنم ناله کردن و شور بخشیدن به لحظههایی از روضه که روضهخوانها (با عذرخواهی از امام زمان(عج)) آنها را میخوانند، خودش همراهی کردن و شریک شدن در عقوبتی است که احتمالن باید خیلی دردناک باشد.
مهدیه یکتا