به اندازه نان بخریم
پایتخت نشین ها را اگر بخواهیم شکنجه کنیم باید بفرستیمشان به روستا ! آن هم روستاهایی که نه آب دارندو نه برق و باید خودشان هم نان بپزند !
هر چقدر هم که بعضی ها در طول روز غر میزنند که قیمت نان گران شده است اما من نمی دانم چرا همچنان اسراف در مصرف نان به وفور دیده می شود !
چرا ما نمی خواهیم یاد بگیریم هر چیزی را به اندازه بخریم !؟
چه اشکالی دارد هر روز ده دقیقه در صف نانوایی بایستیم ولی در عوض هم نان تازه بخوریم هم اسراف نان در منزلمان کم شود ! مثلا همین نان بربری که تازه اش خیلی خوشمزه است اگر دو ساعت بماند می شود مثل لاستیک و نمی شود خوردش ! آن وقت با این وجود گاهی بعضی از ما بیش از میزان مصرف نان می خریم و بعد هم در کمال بی خیالی نان های بیات شده ی باقیمانده را دور می ریزیم !
یا نکته جالبتر اینکه خانم های ما مدیریت مواد غذایی مانده شده یا بیات شده را ندارند !!!
چرا یک خانم خانه دار باید نان های بیات را در کنار سایر آشغال ها دور بریزد ؟؟؟
با توجه به آغاز فصل سرما و اینکه پرنده های بسیاری ممکن است گرسنه بمانند کار پسندیده ای است که نان های بیات یا خشک شده را در ظرف آبی خیس کنیم و در گوشه ای از پشت بام یا حیاط یا بالکن بگذاریم تا قوت پرنده ها شود . باور کنید این کار عین خیرات و باقیات صالحات است .
گاهی که یاد زحمات طاقت فرسای زنان روستا برای نان درست کردن می افتم از رفاهی که دارم و قدرش را نمیدانم و درست از آن استفاده نمیکنم احساس عذاب وجدان می کنم .
زنان روستایی ناچارند یک روز در میان نان بپزند . آن هم نه به راحتی . از تهیه آرد و حمل گونی های سنگین آرد که بگذریم تازه کار اصلی شروع می شود .
خمیر درست کردن و مراقبت از خمیر تا آماده پختن شود و بعد هم آتش درست کردن در تنورهای گِلی و فرو بردن دست هایشان در تنور برای نان پختن . به همه ی این سختی ها اضافه کنید در تابستان ها گرمای هوا را و کار کردن در کنار یک تنور آتش و در زمستان ها سختی روشن کردن آتش را به وسیله هیزم های خیس و مراقب بودن اینکه آتش توسط باد و باران خاموش نشود .
نه فقط در مورد نان ٬ بلکه اگر دقیق به زندگیمان نگاه کنیم موارد زیادی هست که با یک مدیریت کوچک می توان از اسرافشان جلوگیری کرد .
یکی از برکت های جهادی این است که آدم قدر نان را بیشتر از قبل خواهد دانست !
مهتاب ابیان