مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

باز این چه شورش است که ...

28 آذر 1390 توسط الزهرا (س) نصر

می گویند انگشتانت را که به هم بفشاری و دستانت را مُشت کنی… این می شود همه ی هجم کوچک قلبِ تو.

و همین یک حجم کوچک مگر چقدر توان دارد که هم غم بخورد، هم حسرت، هم آه، هم دَرد هم…..

همین حجم کوچک وقتی می گیرد و گره می خورد به تو، بهانه می شود  که گاه گاهِ لحظاتم را در خود فرو بروم و مدام تقویمم را از کیف بیرون آورم و مدام و مدام بشمارم روزی را که می رسد سرآخر چشمانم سو بگیرد به سوی نگاهت…اگر نگاهم کنی.

از روزی که برگشتم زمزمه اش به سرم زد که جمع کنیم رفقا را و بازهم…

و باز همه می گویند تو با چه رویی بازهم می روی و می روی؟؟! با روسیاهی می روم و می روم… که ایکاش کنار خود نگه َم دارد این بار!

هی می گویند چه زود نصیبت شد ! و من می نشینم و هی حساب می کنم که یعنی چقدر زود؟

شش ماه گذشته !!!شش ماه می دانید یعنی چقدر؟به عُمر عالمی دیر می گذرد! شش ماه برایم می شود لحظه لحظه هایی که هر شب و روز هی جان بدهی و جان در بدن داشته باشی!شش ماه می شود همه لحظه هایی که در حال نیستی و گیر می دهند که بگو چِت شده ست و تو باز می گویی فقط مقداری ناخوشی و بی حوصله و فقط همان قدری دعایم کنید و رها…

و اگر آدم باز می گشتی از پیشش که این نبود حالَت ..که اگر آدم بودی اصلا باز نمی گشتی!

آ ی کربلا رفته ها!

 

با شمایم!

بیاید که دَرد وصال رسیده ی هجران کشیده را فقط شما می فهمید.

بیایید ببینید که این دیوانه باز بسرش زده هوای حُ س ی ن ! می خواهد برود و می ترسد بی چاره تر برگردد.بیایید ببینید که این دیوانه هی زمزمه می کند حُ س ی ن!

بُغ کرده گوشه ی  اتاق می نشینم و مثل دیوانه ها بغض می کنم که اگر بیایم و برسد همان روز آخر همیشگی و باز هم تمام می شود و می شوم من  ِبی تو !می نشینم و گریه می گیرد مرا که چه چاره کنم؟ چه چاره می کنی برایم که همه ی روزگارم شده همین؟چاره می کنی که بر نگردم؟؟؟

آخ بیایید که دَرد دارد روز اولش و ترس دارد روز آخر!

آی کربلا رفته ها !

با شمایم!بگویید چه چاره کنم؟ 

 آی کربلا ندیده ها!

تا نرفته اید شوق رفتن دارید!

اما از من می شنوید نروید! بگذارید همینطور شما را ندید پدید بخوانند که شما را بهتر است. بروید و وداع کنید و برگردید مُردن برای شما بهتر است.

آنقدر خجالت دارد بعد از او نفس کشیدن…

آی کربلا نرفته ها!

ریحانه(کعبه ی دل) ،کمیل علی ،زهرا ،ساقی رضوان،بچه های جهادی ببندید چمدان خالی تان را که میرویم دَرد بخریم از ارباب… میرویم چمدان پر کنیم از بوی سیب از بوی دَرد ،از اشک های خیمه گاه….

 

 


 


روضه نوشت:

- روایت ست که هرکه به ک ر ب ل ا می رود  و باز می گرد از غم رهایی می یابد و شور و شعف بدرقه اش میشود اما در همه ی عالم فقط و فقط یک تن بود که از کربلا بر می گشت همه ی غم های عالم از ازل تا ابد بر دوشش بود و چقدر دِل آشوب می شوم برایَت ….. زینب س .

کاش زینب (س) بشوم به قدر لحظه ای!کاش …


میم . جعفرزاده


مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: بدون موضوع, دلنوشت های طلاب لینک ثابت

نظر از: یا حسین [بازدید کننده]
یا حسین

ما یک لحظه هم زینب نمی شویم

1390/09/28 @ 21:15


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس