با تو دل من پر از کبوتر شده است
پای ذی الحجه که به تقویم می رسد ؛ حال و احوال آدم یک طوری می شود . بی دل می شود و کبوتر دلش می پرد سمت عرفاتیان . آنوقت با همه ی بی دلی اش انگار صفحه های تقویم را می دود دنبال کتیبه ی هیئت ! می دود دنبال محرم . خلاصه اینگونه صفحات ذی الحجه گره می خورد به ” وفدیناه بذبح عظیم ” .
دلی که برای سپیدی عرفات پرکشیده برای حسین تکه تکه می شود و همان دلی که نیست، گاهی می سوزد و می سوزد …
نمیدانم حکمت این دل چیست ! به قدر یک مشت بیشتر نیست اما دنیایی از علاقه ها را با خود می کِشد . سوختنش با هیچ یک از قوانین فیزیکی و شیمیایی جور در نمی آید و لا مذهب وقتی که می سوزد با هیچ طبابتی آرام نمی گیرد .
جای خالی دل را باید پیوند زد به ” الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون “
انگار درست روزی که آدم بی دل می شود دلدار هم می شود !
خانم صادقی عزیز ؛ مرا در غمی که این روزها چشم هایتان را بارانی کرده شریک بدانید.