الحمدلله
بیا داراییمان را قسمت کنیم. من از سختی روزهای عادی میگویم، تو از آسانی روزهای سخت بگو. من از تشویش و اضطراب مدامی میگویم که پیچیده به جان لحظهها، ساعتها و روزها؛ تو از آرامش بیپایان و اطمینان و اعتماد به او بگو. من از زیر و رو شدنهای ناپایدارِ از سر احساس میگویم و از افراط و تفریط، تو از اعتدال و میانهروی بگو. از ترس میگویم، از سکینه بگو؛ از سیاهی ناله میکنم، آیهی امید و روشنی بخوان. روی میگردانم؛ روی نگردان و امیدوار بمان. عصبانیام؛ آرام باش. زخم میزنم؛ مرهم باش. تو به جای همهی ما خوب باش. به جای همهی ما عاشقی کن. آبرویی که ما ریختهایم را تو بخر، زمین را جور دیگری کن؛ و با این همه، به عاشق شدن همهی ما امیدوار باش…
بیا داراییمان را قسمت کنیم. ما هیچ باشیم و تو همه، و تو باز ما را به اندازهی “خودت” بزرگ بخواهی و پابهپای کوچکیهایمان صبوری کنی…
کدام آدمی این گونه قسمت میکند که تو کردی، بیمزد؟
الا رحمه للعالمین.
* «…و قالوا الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق… »
گويند: «ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود، و اگر خدا ما را راهبرى نمىكرد ما خود هدايت نمىيافتيم. به تحقیق فرستادگانِ پروردگارِ ما حق را آوردند.» اعراف، 43.
بقلم فاطمه بانو