اخلاق علوي با تأکيد بر نهج البلاغه (3)
واجعل لکل انسان من خدمک عملا تاخذه به فانه احري الا يتوالکوا في خدمتک؛
کار هر کدام از خدمتکارانت را معين کن که او را در برابر آن کار مسئول بداني؛ درست کار سبب مي شود افراد کارها را به يکديگر وانگذارند و در خدمت سستي نکنند(نهج البلاغه، ن 31).
امام(عليه السلام) خدمتکارانشان را مانند يک معلم اخلاق، نصيحت مي کردند. از جابر روايت شده که امام علي(عليه السلام) شنيدند مردي به قنبر اهانت کرد و به او دشنام داد و قنبر نيز آماده شد که جواب دشنامهاي او را بدهد. ولي امام مانع کار او شد و او را نصيحت کرد (مجلسي 424/68).
امام(عليه السلام) بهترين هرچيز را براي ديگران در نظر مي گرفت. اين امر براي خدمتکاران، که مانند اعضاي خانواده به آنها توجه داشت نيز جاري بود. روايت است که روزي امام(عليه السلام) با يکي از کارگران منزل به نام قنبر به بازار رفته و دو عدد پيراهن خريدند و لباس بهتر و گران تر را به قنبر دادند (ديلمي 189/2).
امام(عليه السلام) در خوش اخلاقي و خوش مرامي با خدمتکارانشان چنان بود که نزد او هيچ احساس ناامني نمي کردند (طباطبايي، ص 25).
10. رفتار با يتيمان، جوامع هميشه بر اثر حوادث گوناگون، کودکان يتيم و بي سرپرست وجود دارند. فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنان را به خطر مي افکند، بلکه وضع اجتماع را نيز به خطر مي اندازد.
امام علي(عليه السلام) به نيازمندان و به خصوص افرادي که به خاطر از دست دادن سرپرست دچار فقدان عاطفي و مالي مي شدند، توجه خاص مبذول مي داشتند، امام در وصيت خود مي فرمايند:
الله الله في الايتام، فلا تغبواافواههم، و لا يضيعوا بامامکم؛
خدا را! خدارا! درباره ي يتيمان، نکند آنان گاهي سير و گاه گرسنه بمانند و حقوقشان ضايع گردد (نهج البلاغه، ن 47).
و نيز فرمود:
احسنوا في عقب غيرکم تحفظوا في عقبکم؛
به بازماندگان ديگران خوش رفتاري کنيد تا نسبت به بازماندگان شما همين گونه رفتار کنند(همان، ق 264).
حبيب بن ابي ثابت مي گويد: مقداري عسل به بيت المال آوردند. امام علي(عليه السلام)دستور دادند يتيمان را حاضر کنند. وقتي که به حضور امام رسيدند خود ايشان عسل را به دهان يتيمان مي گذاشتند. عرض کردند چرا اين طور مي کنيد؟
فرمود: امام، پدر يتيمان است. عسل به دهان يتيمان مي گذارم و به جاي پدران ازدست رفته آنها عطوفت مي کنم(مجلسي248/27).
11. رفتار با نيازمندان، در يک اجتماع سالم که عدالت در آن برقرار است نيز افراد مستمندي وجود خواهند داشت که فراموش کردن آنها برخلاف تمام اصول انساني است و لطمه اي به معاشرت افراد مي زند. لذا اسلام مکرر به نيکي به مساکين توجه دارد. يکي از سفارش هاي موکد امام به کارگزاران، حمايت از طبقه هاي فرودست جامعه است. از جمله مي توان به نامه ي امام به قثم بن عباس اشاره کرد (نهج البلاغه، ن 67).
امام علي(عليه السلام) ميان نيازمندان هيچ تفاوتي قائل نمي شد و بين آنها باعدالت رفتارمي کرد. دو زن نزد امام(عليه السلام) آمدند و ادعاي فقر کردند. امام امير(عليه السلام) فرمود: برما واجب است به شما کمک کنيم. آنگاه دستور داد براي آنها پيراهن و طعام خريداري کنند. يکي از زن ها اعتراض کرد که من عرب هستم و ديگري غير عرب، چگونه است که با ما يکسان برخورد مي شود! امام فرمود: «من قرآن را خوانده و در آن خوب نگريستم، اما براي فرزندان اسماعيل برتري بر فرزندان اسحاق، حتي به اندازه ي بال پشه اي نديدم» (يعقوبي183/2؛ کوفي70/1).
روايت است که سعيد بن قيس همداني در روزي گرم، امام علي(عليه السلام) را ايستاده کنار ديواري مشاهده کرد. گفت اي اميرالمؤمنين، در اين ساعت از منزل بيرون آمدي؟ فرمود: بيرون نيامدم مگر براي کمک مظلوم و فريادرسي ستمديده و دلسخوخته اي (مفيد، ص 157).
12. رفتار با کفار و اهل کتاب، در منظر اميرمؤمنان گرچه احتياط در برخورد با کفار و اهل کتاب مورد نظر است، اما نبايد منجر به بدرفتاري با آنها شود و بايد موارد اخلاقي دربرابرآنها رعايت شود. امام علي(عليه السلام) در نامه اي به يکي از فرماندارانش در نوع رفتار با مشرکان هم پيمان فرمود:
و نظرت فلم ارهم اهلا لان يدنوالشرکهم، ولا ان يقصووا ويجفوالعهدهم؛ فالبس لهم جلبابامن اللين تشوبهبطرف من الشده و داوللهم بين القسوه و الرافه و امزج لهم بين التقريب ولادناء، و الابعاد و الاقصاء، ان شاء الله؛ (نهج البلاغه، نامه 19).
تأکيد دارد که با اهل کتاب با قساوت و سنگدلي و بدرفتاري مکن. در عين حال ارتباط مسلمان با کافر نزد امام، رابطه اي کنترل شده و همراه با احتياط توصيه شده است. امام(عليه السلام)فرمود:
من شکاها الي کافر فکانما شکا الله؛
کسي که از نيازمندي خود نزد کافري شکوه برد گويي از خدا شکوه کرده است (همان، حکمت 427).
13. رفتار با مخالفان، امام علي(عليه السلام) به گونه اي با مخالفان برخورد مي کرد که مخالفان بيشتر مجذوب مي شدند، اما اگر در مقابل امام موضع مي گرفتند، بيشتر به دليل منافع شخصي است و در محافل خصوصي خود به تمجيد و گاه دفاع از امام(عليه السلام) مي پرداختند. روايت است که عبدالله بن ابي محجن ثقفي نزد معاويه آمد و از امام بدگويي کرد. اما معاويه از امام دفاع کرد (دينوري 134/1).
امام علي(عليه السلام) در زمانهاي مختلف معاويه را نصيحت فرمود:
خذ اهبه الحساب، … و لا تمکن الغواه من سمعک؛
اي معاويه آماده حساب باش … و به گمراهان فرومايه گوش مسپار (نهج البلاغه، ن 10).
موضع امام نسبت به مخالفان اينگونه بود که در عين داشتن مشکلات حقوقي و رفتاري و سياسي، اما آنها را نصيحت کرده و از اشتباهشان آگاه سازد.
نتيجه گيري
علم اخلاق و مباحث مربوط به آن در اسلام، از علوم مهم و شريف است. يکي از اهداف اصلي بعثت انبيا و ارسال پيام هاي آسماني، پرورش اخلاق و تزکيه و تهذيب جانهاست. بنابراين آدمي براي رسيدن به اخلاق نيکو نيازمند راهنمايان آسماني است. نهج البلاغه به عنوان مشاور، بهترين اسوه و الگوي ولايت را براي اخلاق معرفي مي کند. بدون ترديد اخلاق مجموعه ي رفتارها و سرشت هايي است که انسان در همنشيني ها و دوستي هاي خود هنگام همزيستي با انسان ها بروز مي دهد. پس شناخت اخلاق علوي ضرورت دارد تا انسان ها هرچه بيشتر با شخصيت انسان کامل آشنا شده و در نهايت مکارم و سجاياي اخلاقي او را الگوي خود قرار دهند.
امام علي(عليه السلام) در ابعاد مختلف اخلاقي رفتاري نيکو داشت از جمله: نسبت به والدين سفارش به اطاعت و نيکي مي فرمود، نسبت به همسرشان توجه خاصي داشته و در کارهاي خانه کمک مي کردند، نسبت به فرزندان و تربيت آنها اهتمام داشتند، ارتباط و نيکي به خويشان را از ضروريات مي دانستند و به آنها احترام مي گذاشتند و حقوق آنها را رعايت مي کردند، مهمان نواز بودند و در آداب عمومي معاشرت در سيره امام(عليه السلام) مي توان به سلام کردن و اجازه گرفتن هنگام ورود، مصافحه و هديه دادن اشاره کرد. از جمله آداب معاشرت، در مجالس خاص، که در نهج البلاغه به آن اشاره شده مي توان، روش تبريک گفتن در تولد نوزاد، عيادت مريض و تشييع جنازه را برشمرد. امام علي(عليه السلام) به حمايت و احترام همسايگان توصيه مي کردند، ايشان نسبت به خدمتکارانشان به عنوان معلم اخلاق، ناصح و خوش اخلاق بودند، نسبت به مهرباني و حقوق يتيمان نيز کوشا بودند، در برخورد با کفار و اهل کتاب، با وجود احتياط، خوش رفتار بوده و از بدرفتاري پرهيز مي کردند، با مخالفان نيز رفتاري همراه با نصيحت و روشنگري داشتند.
منابع:
آمدي، عبدالواحد بن محمد (م: 510ق)، غررالحکم و دررالکلم، قم: مکتب الاسلام الاسلامي، 1420.
ابن ابي الحديد، عبدالحميدبن هبه الله، 655-586ق، شرح نهج البلاغه، قم: کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1337ه.ق.
ابن بابويه، محمد بن علي، 311-ق381، شرح من لا يحضره الفقيه، قم: جامعه مدرسين حوزه عليمه قم، بي تا.
ابن شيعه، حسن بن علي، قرن 4ق، تحف العقول عن آل الرسول(صلي الله عليه و آله)، م: علي اکبر غفاري، تهران اسلاميه، 1384ه.ق.
ابن شهر آشوب، محمد بن علي، 488-588ق، مناقب آل ابيطالب(عليه السلام)، نجف اشرف، منفعه الحيدريه، 1376ه.ق.
ابن طقطقي، محمد بن علي، 709-660ق، فخري في الاداب السطانيه و الدول الاسلاميه، بيروت: دارالقلم العربي، 1418ه.ق.
ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم، ق 276-213، “الامامه و السياسه، بيروت: دارالاصغرا، 1410ه.ق.
اربلي، علي بن عيسي، 692ق، کشف الغمه المعرفه احوال الائمه و اهل البيت العصمه(عليه السلام)، علي بن حسين زواره اي، تهران: اسلاميه 1381ه.ش.
ثقفي، ابراهيم بن محمد،- 283، الغارات، تهران: انجمن آثار ملي، 1353ه.ش.
حرعاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، الي تحصيل مسائل الشريفه، بيروت: موسسه آل البيت الاحياء التراث العربي، 1414ه.ق.
ديلمي، حسن بن محمد، قرن 8ق، ارشادالقلوب، م: سيد هدايت الله مسترحمي، تهران: اسلاميه، 1380ه.ق.
طبرسي، حسن بن فضل، قرن 6ق، مکارم الاخلاق، قم: نشر شريف رضي، 1412ه.ق.
گيلاني، عبدالرزاق بن هاشم، قرن 11، شرح مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، تهران: نشر پيام حق، 1377ه.ش.
مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه، بيروت: موسسه الوفاء، بي تا.
مجلسي، محمدباقر، حليه المتقين، تهران: نشر موسي علمي، بي تا.
المفيد، محمدبن محمد، ق 413- 336، الاختصاص، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي تا.
نهج البلاغه، سيدرضي، ترجمه ناصر مکارم شيرازي، نشر امام علي بن ابيطالب(عليه السلام)چاپ پنجم، 1387ه.ش.
يعقوبي، احمدبن اسحاق، تاريخ اليعقوبي، بيروت: دارصادر، بي تا.
منبع: فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه(النهج) 30
صفحات: 1· 2